دیوان شمس/ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
نسخهٔ تاریخ ۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۵ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما) از مولوی |
' |
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما | کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا | |
ای گل ز اصل شکری تو با شکر لایقتری | شکر خوش و گل هم خوش و از هر دو شیرینتر وفا | |
رخ بر رخ شکر بنه لذت بگیر و بو بده | در دولت شکر بجه از تلخی جور فنا | |
اکنون که گشتی گلشکر قوت دلی نور نظر | از گل برآ بر دل گذر آن از کجا این از کجا | |
با خار بودی همنشین چون عقل با جانی قرین | بر آسمان رو از زمین منزل به منزل تا لقا | |
در سر خلقان میروی در راه پنهان میروی | بستان به بستان میروی آن جا که خیزد نقشها | |
ای گل تو مرغ نادری برعکس مرغان میپری | کامد پیامت زان سری پرها بنه بیپر بیا | |
ای گل تو اینها دیدهای زان بر جهان خندیدهای | زان جامهها بدریدهای ای کربز لعلین قبا | |
گلهای پار از آسمان نعره زنان در گلستان | کای هر که خواهد نردبان تا جان سپارد در بلا | |
هین از ترشح زین طبق بگذر تو بیره چون عرق | از شیشه گلابگر چون روح از آن جام سما | |
ای مقبل و میمون شما با چهره گلگون شما | بودیم ما همچون شما ما روح گشتیم الصلا | |
از گلشکر مقصود ما لطف حقست و بود ما | ای بود ما آهن صفت وی لطف حق آهن ربا | |
آهن خرد آیینه گر بر وی نهد زخم شرر | ما را نمیخواهد مگر خواهم شما را بیشما | |
هان ای دل مشکین سخن پایان ندارد این سخن | با کس نیارم گفت من آنها که میگویی مرا | |
ای شمس تبریزی بگو سر شهان شاه خو | بی حرف و صوت و رنگ و بو بیشمس کی تابد ضیا |