(تفاوت) → نسخهٔ قدیمیتر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
سهل باشد که دهد عاشق مسکین جان را |
|
به امیدی که ببیند نظری جانان را |
ای صبا گر ز تو پرسد ز من آن یار عزیز |
|
شرح ده قصهٔ یعقوب و مه کنعان را |
ایکه گفتی دم رفتن به سرم باز آئی |
|
از وفا نیست گر از یاد بری پیمان را |
ترسم آن وقت بیایی که نباشد رمقی |
|
در تن خستهٔ شمشیر غم هجران را |
یار ما باش که با ماست نگاری که خلیل |
|
بست دل بر وی و بشکست بت بی جان را |
برو ای زاهد و بر من به خطا خورده مگیر |
|
تو چه دانی که چه لطف است به ما یزدان را |
گر رسد غنچهٔ پیکان خدنگ تو به دل |
|
مکد از شوق چو اطفال سر پستان را |
هر که را نیست دلیلی نبرد راه به دوست |
|
گو چه حاجت که بری این ره بی پایان را |
یار در خانه و ما در طلبش کوی به کوی |
|
این چه حال است خدایا دل سرگردان را |
کرد در کشتی دل نوح غمش تا منزل |
|
مردم چشم ببینند مگر طوفان را |
منم آن بلبل شوریده که آمد به چمن |
|
اندرآن فصل که آورد فلک آنان را |
نیست چون گل رویش چه کنم گلشن را |
|
نیست چون سنبل مویش چه کنم بستان را |
فخر را بعد گدایی در آن دوست گران |
|
یافت گر یافت کسی دولت جاویدان را |
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۴۵ (UTC)