حافظ (غزلیات)/چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت) از حافظ |
' |
چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت | حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت | |
به نوک خامه رقم کردهای سلام مرا | که کارخانه دوران مباد بی رقمت | |
نگویم از من بیدل به سهو کردی یاد | که در حساب خرد نیست سهو بر قلمت | |
مرا ذلیل مگردان به شکر این نعمت | که داشت دولت سرمد عزیز و محترمت | |
بیا که با سر زلفت قرار خواهم کرد | که گر سرم برود برندارم از قدمت | |
ز حال ما دلت آگه شود مگر وقتی | که لاله بردمد از خاک کشتگان غمت | |
روان تشنه ما را به جرعهای دریاب | چو میدهند زلال خضر ز جام جمت | |
همیشه وقت تو ای عیسی صبا خوش باد | که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت |