جامی (اورنگ سوم تحفة الا حرار)/شیر خدا شاه ولایت علی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | جامی (اورنگ سوم تحفة الا حرار) (شیر خدا شاه ولایت علی) از جامی |
' |
شیر خدا شاه ولایت علی | صیقلی شرک خفی و جلی | |
روز احد چون صف هیجا گرفت | تیر مخالف به تنش جا گرفت | |
غنچهی پیکان به گل او نهفت | صد گل راحت ز گل او شکفت | |
روی عبادت سوی مهراب کرد | پشت به درد سر اصحاب کرد | |
خنجر الماس چو بفراختند | چاک بر آن چون گلاش انداختند | |
غرقه به خون غنچهی زنگارگون | آمد از آن گلبن احسان برون | |
گل گل خونش به مصلا چکید | گفت: چو فارغ ز نماز آن بدید | |
«اینهمه گل چیست ته پای من | ساخته گلزار، مصلای من؟» | |
صورت حالاش چو نمودند باز | گفت که: «سوگند به دانای راز، | |
کز الم تیغ ندارم خبر | گرچه ز من نیست خبردار تر | |
طایر من سد ره نشین شد، چه باک | گر شودم تن چو قفص چاک چاک؟» | |
جامی، از آلایش تن پاک شو! | در قدم پاکروان خاک شو! | |
باشد از آن خاک به گردی رسی | گرد شکافی و به مردی رسی |