اوحدی مراغهای (غزلیات)/نگر: مگرد گر آن سر و سیم بر بگذشت؟
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (نگر: مگرد گر آن سر و سیم بر بگذشت؟) از اوحدی مراغهای |
' |
نگر: مگرد گر آن سر و سیم بر بگذشت؟ | که: آب دیدهی نظارگان ز سر بگذشت | |
ز من چو زان رخ همچون قمر نشان پرسید | رسید بر فلکم آه و از قمر بگذشت | |
تو بخت بین که: نخفتم شبی جزین ساعت | که خفته بودم و دولت ز پیش در بگذشت | |
کدام پرده بماند درست و پوشیده؟ | بدین طریق که آن ترک پرده در بگذشت | |
دگر به پند پدر گوش برنکرد کسی | که از مقابل او روی آن پسر بگذشت | |
مسافری، که به شهر آمد و بدید او را | ندیدهایم کز آن آستان در بگذشت | |
چو دید آن سر زلف دراز در کمرش | سرشک دیدهی خونریزم از کمر بگذشت | |
ز من بپرس گزند جراحت دل ریش | که چند نوبتم این ناوک از جگر بگذشت | |
چو اوحدی نشدش دل به هیچ نوع درست | هر آن شکسته که این تیرش از سپر بگذشت |