اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/قراری چون ندارد جانم اینجا

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۱۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (قراری چون ندارد جانم اینجا)
از اوحدی مراغه‌ای
'


قراری چون ندارد جانم اینجا دل خود را چه می‌رنجانم اینجا؟
سر عاشق کله‌داری نداند بنه کفشی، که من مهمانم اینجا
مرا گفتی: کز آنجا آگهی چیست؟ چه می‌پرسی، که من حیرانم اینجا
نه او پنهان شد از چشمم، که من نیز ز چشم مدعی پنهانم اینجا
اگر بتوان حدیثی گوی از آن روی که من بی‌روی او نتوانم اینجا
نگارینی که سرگرداند از من نگردانی، که سرگردانم اینجا
مرا با دوست پیمانی قدیمست بدان پیوند و آن پیمانم اینجا
ز زلفش برد ما غم هست بویی چنین زنده به بوی آنم اینجا
به درد اوحدی دلشاد گشتم که آن لب می‌کند درمانم اینجا