اوحدی مراغهای (غزلیات)/دلا، دگر قدم از کوی دوست بازمکش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (دلا، دگر قدم از کوی دوست بازمکش) از اوحدی مراغهای |
' |
دلا، دگر قدم از کوی دوست بازمکش | کنون که قبله گرفتی سر از نماز مکش | |
بر آستانهی معشوق اگر دهندت بار | طواف خانه کن و زحمت حجاز مکش | |
ز ناز کردن او ناله چیست؟ شرمت باد | ترا که گفت: کزو کام جوی و ناز مکش؟ | |
نسیم باد، بده بوی آن نگار و دگر | مرا در آتش اندوه در گداز مکش | |
ز من به حلقهی آن قبلهی طراز بگوی | که: بیش بر رخم از خون دل تراز مکش | |
چو بوسه نمیدهی رخ به عاشقان منمای | چو دانه نیست درین عرصه دام باز مکش | |
ازین سپس که ببینم بخواهمش گفتن | که: پرده بر رخت، ای یار دلنواز مکش | |
کشیدم آن سر زلف دراز را روزی | به طیره گفت که: اوحدی، دراز مکش | |
گرت خزینهی محمود نیست درست طمع | دلیر در شکن طرهی ایاز مکش |