اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/دل من خسته‌ی یاریست بی‌تو

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۲۹ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (دل من خسته‌ی یاریست بی‌تو)
از اوحدی مراغه‌ای
'


دل من خسته‌ی یاریست بی‌تو تنم در قید بیماریست بی‌تو
مرا گوییکه: بی‌من جان همی ده کرا خود غیر ازین کاریست بی‌تو؟
ترا در سر دلازاریست بی‌من مرا با خود دلازاریست بی‌تو
تو فخری میکنی بر من، چه حاجت؟ مرا از خویش خود عاریست بی‌تو
دلی را شاد پنداری تو، زنهار! مپندار این که پنداریست بی‌تو
فضای هفت کشور بر دو چشمم ز غم چون چاره دیواریست بی‌تو
هر آن گل کز گلستانی بر آید به چشم اوحدی خاریست بی‌تو