پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/گفت با صید قفس، مرغ چمن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (گفت با صید قفس، مرغ چمن) از پروین اعتصامی |
' |
گفت با صید قفس، مرغ چمن که گل و میوه، خوش و تازه رس است بگشای این قفس و بیرون آی که نه در باغ و نه در سبزه، کس است گفت، با شبرو گیتی چکنم که سحر دزد و شبانگه عسس است ای بسا گوشه، که میدان بلاست ای بسا دام، که در پیش و پس است در گلستان جهان، یک گل نیست هر کجا مینگرم، خار و خس است همچو من، غافل و سرمست مپر قفس، آخر نه همین یک قفس است چرخ پست است، بلندش مشمار اینکه دیدیش چو عنقا، مگس است کاروان است گل و لاله بباغ سبزهاش اسب و صبایش جرس است ز گرفتاری من، عبرت گیر که سرانجام هوی و هوس است حاصل هستی بیهودهی ما آه سردی است که نامش نفس است چشم دید این همه و گوش شنید آنچه دیدیم و شنیدیم بس است