پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/مرغی بباغ رفت و یکی میوه کند و خورد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (مرغی بباغ رفت و یکی میوه کند و خورد) از پروین اعتصامی |
' |
مرغی بباغ رفت و یکی میوه کند و خورد | ناگه ز دست چرخ بپایش رسید سنگ | |
خونین به لانه آمد و سر زیر پر کشید | غلتید چون کبوتر با باز کرده جنگ | |
بگریست مرغ خرد که برخیز و سرخ کن | مانند بال خویش، مرا نیز بال و چنگ | |
نالید و گفت خون دلست این نه رنگ و زیب | صیاد روزگار، بمن عرصه کرد تنگ | |
آخر تو هم ز لانه، پی دانه بر پری | از خون پر تو نیز بدینسان کنند رنگ | |
در سبزه گر روی، کندت دست جور پر | بر بام گر شوی، کندت سنگ فتنه لنگ | |
آهسته میوهای بکن از شاخی و برو | در باغ و مرغزار، مکن هیچگه درنگ | |
میدان سعی و کار، شمار است بعد ازین | ما رفتگان نبوت خود تاختیم خنگ |