پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/بطرف گلشنی، در نوبهاری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (بطرف گلشنی، در نوبهاری) از پروین اعتصامی |
' |
بطرف گلشنی، در نوبهاری | گلی خودرو، دمید از جو کناری | |
درخشنده، چو اندر درج گوهر | فروزنده، چو بر افلاک اختر | |
بدو گل گفت، کای شوخ سبکسار | بجوی و جر، گل خودروست بسیار | |
تو در هر جا که بنشینی، گیاهی | بهر راهی که روئی، خار راهی | |
در اینجا، نکتهدانان بی شمارند | شما را در شمار ما نیارند | |
بسوی چون توئی، خوبان نبینند | وگر روزی ببینندت، نچینند | |
شود گر باغبان، آگاه ازین کار | کند کار ترا ایام، دشوار | |
شرار کیفرت، دامن بگیرد | وبال هستیت، گردن بگیرد | |
ز گلشن بر کنندت، خواه ناخواه | کنندت پایمال، اندر گذرگاه | |
بدین بی رنگی و پستی و زشتی | چرا اندر ردیف ما نشستی | |
بگفتا نام هر کس در شماری است | مرا نیز اندرین ملک، اعتباری است | |
کس کاین نقش بر گل مینگارد | حساب خار و خس را نیز دارد | |
ترا گر باغبانی بود چالاک | مرا هم باغبانی کرد افلاک | |
ترا گر کرد استاد آبیاری | مرا هم آب داد ابر بهاری | |
شما را گر چه رونق بیشتر بود | سوی ما نیز، گردون را نظر بود | |
چه ترسانی ز آسیب شرارم | چه کردم تا بسوزد روزگارم | |
چه بودستیم جز خواب و خیالی | که گیرد گردن ما را وبالی | |
مرا در باغ، محکم ریشهای نیست | ز داس و تیشهام، اندیشهای نیست | |
بگامی میتوان بنیاد ما کند | بهی میتوان از هم پراکند | |
جمال هر گلی، در جلوه و پوست | چه فرق، ار نو گلی پاکیزه، خودروست | |
چه دانستی که ما را رنگ و بو نیست | که میگوید گل خودرو، نکونیست | |
دمیدم تا بدانیدم که هستم | فتادم تا نگوئی خودپرستم | |
مپنداری که کار دهر، بازیست | مرا این اوفتادن، سرفرازیست | |
بهر مهدم که خواباندند خفتم | ز هر مرزی که گفتندم، شکفتم | |
نشستم، تا رخم شبنم بشوید | نسیم صبحگاهانم ببوید | |
درین بی رنگ و بوئی، رنگ و بوهاست | درین دفتر، ز خلقت گفتگوهاست | |
سزد گر سرو و گل، بر ما بخندند | که ما افتادهایم، ایشان بلندند | |
بیاد من، کسی تخمی نیفشاند | کشاورز سپهرم با تو بنشاند | |
مرا با گل، خیال همسری نیست | هوای نخوت و نامآوری نیست | |
اگر چه گلشن ما، دشت و صحراست | ز هر جا رستهایم، آنجا مصفاست | |
ز من، زین بیش کس خوبی نخواهد | گل خودرو، ز قدر گل نکاهد | |
گرفتم جلوه و رنگی و تابی | ز بارانی و باد و آفتابی | |
گلی زیبا شدم در باغ ایام | چه میدانم، چه خواهم شد سرانجام |