پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات) (ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی) از پروین اعتصامی |
' |
ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی | جز سرزنش و بد سری خار، چه دیدی | |
ای لعل دل افروز، تو با اینهمه پرتو | جز مشتری سفله، ببازار چه دیدی | |
رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت | غیر از قفس، ای مرغ گرفتار، چه دیدی | |
ما نیز در دیار حقیقت، توانگریم | کالای ما چو وقت رسد، کارهای ماست | |
ما روی خود ز راه سعادت نتافتیم | پیران ره، بما ننمودند راه راست | |
از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل | تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست | |
مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل | این معما گفته نیکوتر، که پروین مرد نیست | |
گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو | آتش چرا به خرمن پروانه میزند | |
سرمست، ای کبوترک ساده دل، مپر | در تیه آز، راه تو دانه میزند | |
بی رنج، زین پیاله کسی می نخورد | بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند | |
تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران | هرگز برای جرم تو، تاوان نمیدهند | |
خیال آشنائی بر دلم نگذشته بود اول | نمیدانم چه دستی طرح کرد این آشنائی را | |
بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن | که فرصتی که ترا دادهاند، بی بدل است | |
دل پاکیزه، بکردار بد آلوده مکن | تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است | |
طائری کز آشیان، پرواز بهر آز کرد | کیفرش، فرجام بال و پر بخون آلودن است | |
با قضا، چیره زبان نتوان بود | که بدوزند، گرت صد دهن است | |
دور جهان، خونی خونخوارهاست | محکمهی نیک و بد کارهاست | |
خیال کژ به کار کژ گواهی است | سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است | |
به از پرهیزکاری، زیوری نیست | چو اشک دردمندان، گوهری نیست | |
مپوش آئینه کس را به زنگار | دل آئینه است، از زنگش نگهدار | |
سزای رنجبر گلشن امید، بس است | بدامن چمنی، گلبنی نشانیدن | |
برهنمائی چشم، این ره خطا رفتم | گناه دیدهی من بود، این خطاکاری |