پروپاگاندای اسلامی
پروپاگاندا یا تبلیغات یکی از هستههای مرکزی کنشهای اسلامیون به ویژه همدستان و پشتیبانان خمینی بود و هست. در درازای ۲۵۳۶ و ۲۵۳۷ شاهنشاهی پروپاگاندا راه به دست گرفتن قدرت در ایران را برای خمینی و خمینی چیان هموار کرد و در سالهای پس از ۲۵۳۸ سبب شد که قدرت در دستشان بماند و حکومتی بر پایه ولایت فقیه به نام حکومت جمهوری اسلامی برپا سازند.
اصلهای پروپاگاندای اسلامی - برچیدن شاهنشاهی پارلمانی ایران - نابودی کشور اسراییل - بنیادگزاردن ولایت فقیه راهنمای کاربرد این اصلها از سخنرانیها خمینی در نجف برگرفته شد.
خمینی می گوید: "ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم اولین فعالیت ما را در این تبلیغات تشکیل میدهد. بایستی از راه تبلیغات پیش بیییم. در همه عالم و همیشه همین طور بوده است. چند نفر با هم مینشستند، فکر میکردند، تصمیم میگرفتند و به دنبال آن تبلیغات میکردند، کم کم بر نفرات همفرک اضافه میشد، سرانجام به صورت نیروبی در یک حکومت بزرگ نفوذ کرده یا با آن جنگیده، آن را ساقط میکردند. محمدعلی میرزای [قاجار] را از بین میبردند و حکومت مشروطه تشکیل میدادند." [۱]
خمینی از انقلاب مشروطه، سرمشقی برای سرنگون ساختن پیروزمندانه حکومت بهرهمیگیرد.
خمینی در کتاب ولایت فقیه که گردآوری از سخنان وی در نجف است میگوید: " شما الان نه کشوری دارید و نه لشکری ولی تبلیغات برای شما امکان دارد و دشمن نتوانسته همه وسایل تبلیغاتی را از دست شما بگیرد. البته مسایل عبادی را باید یاد بدهید، اما مهم مسایل سیاسی اسلام است، مسایل اقتصادی و حقوقی اسلام است اینها محور کار بوده و باید باشد. "
سخنان خمینی که برای شاگردانش آخوندهای پیرو وی، راهنمایی شد که چگونه در مسجدها زمانی که بالای منبر میروند از بُعدهای اسلام در اقتصاد، سیاست و حقوق بگویند و نه اسلام تنها یک دین. با این روش خمینی خواست که به مردم نشان داده شود که حکومت اسلامی گزینش بهتری است از حکومت مشروطه.
خمینی گفت: "وظیفه ما این است که از حالا برای پایهریزی یک دولت حقه اسلامی کوشش کنیم، تبلیغ کنیم، تعلمیات بدهیم، همفکر بسازیم، یک موج تبلیغاتی و فکری بوجود بیاوریم تا یک جریان اجتماعی پدیدآید و کم کم تودههای آگاه وظیفه شناس و دیندار در نهضت اسلامی متشکل شده، قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند."
انتی سمیتیسم و آنتی کولونیالیسم
خمینی درباره چگونگی وضعیت در ایران و فلسطین چنین میگوید: "در شرایط کنونی که سیاستهای استعماری و حکام ستمگر و خائن و یهود و نصاری و مادیون [ماتریالیستها یا کمونیستها] در تحریف حقایق اسلام و گمران کردن مسلمانان تلاش میکنند. در این شرایط مسئولیت ما برای تبلیغات و تعلیمات بیش از هر وقت است. امروز میبینیم که یهودیها در قرآن تصرف کردهاند، و در قرانهایی که در مناطق اشغالی چاپ کردهاند تغییراتی دادهاند. ما موظفیم از این تصرفات خائنانه جلوگیری کنیم. باید فریاد زد و خردم را متوجه کرد تا معلوم شود که یهودیها و پشتیبانان خارجی آنها کسانی هستند که با اساس اسلام مخالفند و میخواهند حکومت یهود در دنیا تشکیل دهند."
خمینی در اینجا نگارهای روشن از دشمن میسازد. دشمنان اسلام و دشمنان حکومت اسلامی یهودیان و کولونیالیستها ( کشورهای غربی ) میباشند. خمینی در این بخش با اشاره به اینکه بهودیان میخواهند « حکومت یهود در دنیا برگزار کنند » به همان موضوعی اشاره میکند که آدولف هیتلر به کار برده بود. هیتلر گفته بود که یهودیان برآنند که یک حکومت یهودی در دنیا برپاسازند و ما ناسیونال سوسیالیستها با نابود ساختن یهودیان میباید از برقراری حکومت یهود در دنیا جلوگیری کنیم.
همانند هیتلر که در کتابش « مبارزه من » نوشت که مهمترین بخش کار سیاسی پروپاگاند است با آرمان کشیدن تودهها با خیابانها برای براندازی حکومت. هیتلر پنج اصل را برای تبلیغات شمارد:
- - محدود ساختن پروپاگاند به چند واژه کلیدی
- ۲- گزینش واژگانی که دریافت آن برای هر کس حتا کسانی با فهم و شعور پایین آسان باشد
- ۳- احساسات آماج باشد نه شعور و عقل
- ۴- واژگان روشن و آشکار برای شناساندن دشمن
- ۵- تکرار هزارباره واژگان کلیدی
منظور هیتلر در پروپاگاند کردن این نبود که آرمانهای ناسیونال سوسیالیستها را بشناساند، بلکه یک باور همگانی مثبت از ناسیونال سوسیالیسم در مغز مردم بوجود آورد. با این کار مردم باورکردند زمانی که ناسیونال سوسیالیسم بر روی کار آید برای هر یک از آنها چیزی مثبت دربردارد. خمینی در واقع این تکنیک مغزشویی را بکار بست. دشمنان یهودیان و کولونیالیستها تعریف شدند و همه کسانی که با این دو گروه همکاری میکنند. خمینی در کتابش ولایت فقیه نوشت: عدهای از مشترقین عمال تبلیغاتی موسسات استعماری هستند مشغول فعالیتند تا حقایق اسلام را تحریف و وارونه کنند. مبلغین استعماری سرگرم کارند، در هر گوشه از بلاد اسلامی جوانها یما را با تبلیغات سوء دارند از ما جدا میکنند.... به داد اسلام برسید و مسلمانان را از خطر نجات دهید اسلام را دارند از بین میبرند.... وظیفه ماست که این مطالب را تذکر بدهیم، طرز حکومت اسلامی و روش زمامداران اسلام را در صدر اسلام بیان کنیم. بگوییم که درارماره و دکه القضای (وزارت دادگستر) او [حضرت علی (ع)] در گوشه مسجد قرارداشت و دامنه حکومتش تا انتهای ایران و مصر و حجاز و یمن گسترش داشت. متاسفانه وقتی حکومت به طبقات بعدی رسید، طرز حکومت تبدیل به سلطنت و بدتر از سلطنت شد.
در اینجا واژگان کلیدی برای پروپاگاند را میتوان یافت.:
- ۱- اسلامی که مردم میشناسد اسلامی واقعی نیست
- ۲- اسلامی که مردم میشناسند از سوی یهودیان و ایران شناسان که در خدمت کولونیالیسم هستند. یهودیان اسلام را تحریف کردند تا حکومت جهانی یهودیان را به راه بیاندازند و مستشرقین اسلام را تحریف کردند و جور دیگر نشان دادند تا کولونیالیسم سرزمینهای اسلامی را بچاپند.
۳- اسلام صدر اسلام، اسلامی خوب و درستی بود و مردم باید اسلام صدر اسلامی را بیاموزند.
- ۴- در صدراسلام، دولت اسلامی و دادگاههای اسلامی جایشان در مسجد بود.
- ۵- شوربختانه در درازای تاریخ سلطنت پیش آمد و این اشتباه بود.
- ۶- دولت و دادگاهها باید دوباره به مسجدخا بازگردند و سلطنت باید از میان برود.
پرستش رهبر
یکی از مهمترین کاربردها و آرمانهای پروپاگاندهای ناسیونال سوسیالیسم این بود که از « رهبر » [۲] موجودی برابر با خدا بسازند، چنان، که مردمان کورکورانه از وی اطاعت کنند و هر چه را که رهبر میگوید انجام دهند.
خمینی در ولایت فقیه مینویسد: "...ما چنین حاکم و زمامداری میخواهیم. زمامداری که مجری قانون باشد، نه مجری هوسها و تمایلات خویش خویش، افرادر مردم را در برابر قانون مساوی بداند و آنها را دارای وظایف و حقوق اساسی متساوی، بین افراد امتیاز و تبعیض قائل نشود، خاندان خود و دیگری را به یک نظر نگاه کند، اگر پسرش دزدی کرد، دستش را قطع کند، برادر و خواهرش هرویین فروشی کردند آنها را اعدام کند، نه اینکه عدهای راب رای ده گرم هرویین بکشند و کسان آنها باند هرویین داشته باشند و خروارها هرویین وارد کنند!
در اینجا خمینی روشن میسازد که این « رهبر » نمیتواند شاه باشد. زیرا که شاه قوانین اسلام را اجرا نمیسازد بلکه خواستهای شخصی اش را به اجرا در میآورد. شاه میان نزدیکانش و دیگر کسان تبعیض میگذارد. اگر یکی از نزدیکانش دزدی کند یا هرویین وارد کند همه چیز را پنهان میسازند ولی اگر یک کسی ده گرم هرویین فروخت را اعدام میکنند. رهبر باید از میان روحانیت برگزیده شود و برای همدستان خمینی آشکار بود که رهبر تنها خمینی است. این اطاعت کورکورانه در خیابان فریاد کشیده شدند:
ما همه سرباز توایم خمینی / گوش بهفرمان توایم خمینی
اللهاکبر، خمینی رهبر
با خون خود نوشتم، از جان خود گذشتم، یا مرگ یا خمینی
ایران کشور ماست، خمینی رهبر ماست
ارتش ایران حسینی شده، رهبر ایران خمینی شده
ارتش جنایتکار است مزدور استعمار است.
درود بر خمینی، رهبر انقلاب، مدافع استقلال، آزادی و حقوق زحمتکشان
نمایش مذهبی در میان تودهها، ابزاری سیاسی
در ناسیونال سوسیالیسم
بن مایهها