وحشی بافقی (غزلیات)/من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی)
از وحشی بافقی
'


من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی رقیبان را به قتلم شادمان کردی ، نکو کردی
به کنج کلبه‌ی ویران غم نومیدم افکندی مرا با جغد محنت همزبان کردی ، نکو کردی
ز کوی خویشتن راندی مرا از سنگ محرومی ز دستت آنچه می‌آمد چنان کردی ، نکو کردی
شدی از مهربانی دوست با اغیار و بد با من مرا آخر به کام دشمنان کردی ، نکو کردی
چو وحشی رانده‌ای از کوی خویشم آفرین برتو من سرگشته را بی‌خان و مان کردی، نکو کردی