وحشی بافقی (غزلیات)/شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس) از وحشی بافقی |
' |
شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس | از کسان یک بار حال ناتوان خود بپرس | |
شب به کویت مردمان را نیست خواب از دیدهام | گر زمن باور نداری از سگان خود بپرس | |
شرح دردم از زبان غیر پرسیدن چرا | میکنی چون لطف باری از زبان خود بپرس | |
دور از آن کو تا به کی باشی دلا بی خان ومان | این چه اوقاتست راه خان و مان خود بپرس | |
حال بیماران خود هرگز نمیپرسد چرا | وحشی این حال از مه نامهربان خود بپرس |