وحشی بافقی (غزلیات)/بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود) از وحشی بافقی |
' |
بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود | بنده بودیم و زبان ماجرا کوتاه بود | |
حق یاریهای سابق گر نبستی راه نطق | درجواب این که گفتی نکتهای در راه بود | |
پیش ازینم جان فزودی لذت دشنام او | اله اله از چه امروز اینچنین جانکاه بود | |
گو مده فرمان که دیگر نیست دل فرمان پذیر | حکم او میرفت چندانی که اینجا شاه بود | |
سالها هم بگذرد وحشی که سویش نگذرم | تا نپنداری که خشم ما همین یک ماه بود |