وحشی بافقی (غزلیات)/با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' وحشی بافقی (غزلیات) (با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو)
از وحشی بافقی
'


با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو ما را نوید باد ز زخم خدنگ تو
نقش فریب غیر پذیرفت همچو موم چون نرم گشت آه دل همچو سنگ تو
با ما سبک عنان و به غیری گران رکاب رشک آور است سخت شتاب و درنگ تو
قانون خود به چنگ مخالف کنم به ساز چون نیست احتمال رهایی ز چنگ تو
ای تازه گل نه گرم جهان دیده‌ای نه سرد نوعی نما که کم نشود آب و رنگ تو
بد نام عالمیم ز ما احتراز کن برماست حفظ جانب ناموس و ننگ تو
وحشی نشین به خلوت خفاش کافتات ناید به کنج کلبه‌ی تاریک و تنگ تو