وحشی بافقی (غزلیات)/ای دل به بند دوری او جاودانه باش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (ای دل به بند دوری او جاودانه باش) از وحشی بافقی |
' |
ای دل به بند دوری او جاودانه باش | ای صبر پاسبان در بند خانه باش | |
ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت | در بند کسر حرمت این آستانه باش | |
هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست | سد ساله راه فاصله گو در میانه باش | |
سد دوزخم زبانه کشد عشق خود یکیست | گو یک زبان بر سر آمد سد زبانه باش | |
وحشی نگفتمت که کمانش نمیکشی | حالا بیا خدنگ بلا را نشانه باش |