وحشی بافقی (غزلیات)/ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن) از وحشی بافقی |
' |
ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن | سعی دارد محنت هجران تو هم امداد کن | |
عیش خسرو چیست با شیرین به طرف جوی شیر | رحم گو بر جان محنت دیدهی فرهاد کن | |
ناقهی لیلی به سرعت رفت و از آشفتگی | راه گم کردست مجنون ای جرس فریاد کن | |
ای که یک دم فارغ از یاد رقیبان نیستی | هیچ عیبی نیست ما را نیز گاهی یاد کن | |
غافلی وحشی ز ترک چشم تیر انداز او | تیر جست ای صید غافل چشم بر صیاد کن |