وحشی بافقی (غزلیات)/آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) (آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه) از وحشی بافقی |
' |
آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه | تا به این غایت مروت بیوفایی اینهمه | |
جسم و جانم را زهم پیوند بگسستی بس است | با ضعیفی همچو من زور آزمایی اینهمه | |
استخوانم سوده شد از روی خویشم شرم باد | بر زمین از آرزو رخساره سایی اینهمه | |
هر که بود از وصل شد دلگیر و هجر ما همان | نیست ما را طاقت و تاب جدایی اینهمه | |
وحشی این دریوزهی دیدار دولت تا به کی | عرض خود بردی چه وضعست این گدایی اینهمه |