هاتف اصفهانی (غزلیات)/گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
نسخهٔ تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۲۲ توسط Pedram.salehpoor (گفتگو | مشارکتها)
' | هاتف اصفهانی (غزلیات) (گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد) از هاتف اصفهانی |
' |
گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد گر عتاب است و گر ناز کدام است آن کار که به اغیار توان کرد و به ما نتوان کرد من گرفتم ز خدا جور تو خواهد همه کس لیک جور این همه با خلق خدا نتوان کرد فلکم از تو جدا کرد و گمان میکردم که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد سر نپیچم ز کمندت به جفا آن صیدم که توان بست مرا لیک رها نتوان کرد جا به کویت نتوان کرد ز بیم اغیار ور توان در دل بیرحم تو جا نتوان کرد گر ز سودای تو رسوای جهان شد هاتف چه توان کرد که تغییر قضا نتوان کرد