تفاوت میان نسخههای «نظامی (مخزن الاسرار)/در طرف شام یکی پیر بود»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|در طرف شام یکی پیر بود|چون پری از خلق طرف گیر بود}} | {{ب|در طرف شام یکی پیر بود|چون پری از خلق طرف گیر بود}} | ||
{{ب|پیرهن خود ز گیا بافتی|خشت زدی روزی از آن یافتی}} | {{ب|پیرهن خود ز گیا بافتی|خشت زدی روزی از آن یافتی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۴
' | نظامی (مخزن الاسرار) (در طرف شام یکی پیر بود) از نظامی |
' |
در طرف شام یکی پیر بود | چون پری از خلق طرف گیر بود | |
پیرهن خود ز گیا بافتی | خشت زدی روزی از آن یافتی | |
تیغ زنان چون سپر انداختند | در لحد آن خشت سپر ساختند | |
هرکه جز آن خشت نقابش نبود | گرچه گنه بود عذابش نبود | |
پیر یکی روز در این کار و بار | کار فزائیش در افزود کار | |
آمد از آنجا که قضا ساز کرد | خوب جوانی سخن آغاز کرد | |
کاین چه زبونی و چه افکندگیست | کاه و گل این پیشه خر بندگیست | |
خیز و مزن بر سپر خاک تیغ | کز تو ندارند یکی نان دریغ | |
قالب این خشت در آتش فکن | خشت تو از قالب دیگر بزن | |
چند کلوخی بتکلف کنی | در گل و آبی چه تصرف کنی | |
خویشتن از جمله پیران شمار | کار جوانان بجوانان گذار | |
پیر بدو گفت جوانی مکن | درگذر از کار و گرانی مکن | |
خشت زدن پیشه پیران بود | بارکشی کار اسیران بود | |
دست بدین پیشه کشیدم که هست | تا نکشم پیش تو یکروز دست | |
دستکش کس نیم از بهر گنج | دستکشی میخورم از دسترنج | |
از پی این رزق وبالم مکن | گر نه چنینست حلالم مکن | |
با سخن پیر ملامتگرش | گریان گریان بگذشت از برش | |
پیر بدین وصف جهاندیده بود | کز پی این کار پسندیده بود | |
چند نظامی در دنیی زنی | خیز و در دین زن اگر میزنی |