نظامی (مخزن الاسرار)/ای سپهر افکنده ز مردانگی
نسخهٔ تاریخ ۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکتها)
' | نظامی (مخزن الاسرار) (ای سپهر افکنده ز مردانگی) از نظامی |
' |
ای سپهر افکنده ز مردانگی | غول تو بیغوله بیگانگی | |
غره به ملکی که وفائیش نیست | زنده به عمری که بقائیش نیست | |
پی سپر جرعه میخوارگان | دستخوش بازی سیارگان | |
مصحف و شمشیر بینداخته | جام و صراحی عوضش ساخته | |
آینه و شانه گرفته به دست | چون زن رعنا شده گیسو پرست | |
رابعه با رابع آن هفت مرد | گیسوی خود را بنگر تا چه کرد | |
ای هنر از مردی تو شرمسار | از هنر بیوه زنی شرم دار | |
چند کنی دعوی مرد افکنی | کم زن و کم زن که کم از یکزنی | |
گردن عقل از هنر آزاد نیست | هیچ هنر خوبتر از داد نیست | |
تازه شد این آب و نه در جوی تست | نغز شد این خال و نه بر روی تست | |
چرخ نهای محضر نیکی پسند | نیک دراندیش ز چرخ بلند | |
جز گهر نیک نباید نمود | سود توان کرد بدین مایه سود | |
نیست مبارک ستم انگیختن | آب خود و خون کسان ریختن | |
رفت بسی دعوی از این پیشتر | تا دو سه همت بهم آید مگر | |
داد کن از همت مردم بترس | نیمشب از تیر تظلم بترس | |
همت از آنجا که نظرها کند | خوار مدارش که اثرها کند | |
همت آلوده آن یک دو مرد | با تن محمود ببین تا چه کرد | |
همت چندین نفس بیغبار | با تو ببین تا چه کند روز کار | |
راهروانی که ملایک پیند | در ره کشف از کشفی کم نیند | |
تیغ ستم دور کن از راهشان | تا نخوری تیر سحرگاهشان | |
دادگری شرط جهانداریست | شرط جهان بین که ستمگاریست | |
هر که در این خانه شبی داد کرد | خانه فردای خود آباد کرد |