نظامی (هفت پیکر)/نقطه خط اولین پرگار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (هفت پیکر) (نقطه خط اولین پرگار) از نظامی |
' |
نقطه خط اولین پرگار | خاتم آخر آفرینش کار | |
نوبر باغ هفت چرخ کهن | درهالتاج عقل و تاج سخن | |
کیست جز خواجه مید رای | احمد مرسل آن رسول خدای | |
شاه پیغمبران به تیغ و به تاج | تیغ او شرع و تاج او معراج | |
امی و امهات را مایه | فرش را نور و عرش را سایه | |
پنج نوبت زن شریعت پاک | چار بالش نه ولایت خاک | |
همه هستی طفیل و او مقصود | او محمد رسالتش محمود | |
ز اولین گل که آدمش بفشرد | صافی او بود و دیگران همه درد | |
و آخرین دور کاسمان راند | خطبه خاتمت هم او خواند | |
امر و نهیش به راستی موقوف | نهی او منکر امر او معروف | |
آنکه از فقر فخر داشت نه رنج | چه حدیثیست فقر و چندان گنج؟ | |
وانک ازو سایه گشت روی سپید | چه سخن سایه وانگهی خورشید؟ | |
ملک را قایم الهی بود | قایم انداز پادشاهی بود | |
هرکه برخاست میفکندش پست | وانکه افتاد میگرفتش دست | |
با نکو گوهران نکو میکرد | قهر بد گوهران هم او میکرد | |
تیغ از اینسو به قهر خونریزی | رفق از آنسو به مرهمآمیزی | |
مرهمش دل نواز تنگ دلان | آهنش پایبند سنگدلان | |
آنک با او بر اسب زین بستند | بر کمرها دوال کین بستند | |
اینک امروز بعد چندین سال | همه بر کوس او زنند دوال | |
گرچه ایزد گزید از دهرش | وین جهان آفرید از بهرش | |
چشم او را که مهر ما زاغست | روضه گاهی برون ازین باغست | |
حکم هفصد هزار ساله شمار | تابع حکم او به هفت هزار | |
حلقهداران چرخ کحلی پوش | در ره بندگیش حلقه به گوش | |
چار یارش گزین به اصل و به فرع | چار دیوار گنج خانه شرع | |
ز آفرین بود نور بینش او | کافرینها بر آفرینش او | |
با چنان جان که هر دمش مددیست | از زمین تا به آسمان جسدیست | |
آن جسد را حیات ازین جانست | همه تختند و او سلیمانست | |
نفسش بر هوا چو مشک افشاند | رطبتر ز نخل خشک افشاند | |
معجزش خار خشک را رطبست | رطبش خار دشمن این عجبست | |
کرده ناخن برای انگشتش | سیب مه را دو نیم در مشتش | |
سیب را گر ز قطع بیم کند | ناخنه روشنان دو نیم کند | |
آفرین کردش آفریننده | کین گزین بود و او گزیننده | |
باد بیش از مدار چرخ کبود | بر گزیننده و گزیده درود |