ناهمسانی شناختی
ناهمسانی شناختی احساس ناخوشآیندی است که زمانی اندیشههای متضاد، باورها، ارزشها در مغز کسی باشد بوجود می آید. ناهمسانی شناختی زمانی پیش می آید که
- زمانی که کسی که تصمیمی گرفته است در جایی که گزینش ارزنده دیگری وجود دارد. برای نمونه بانویی از میان مردانی که خواستار ازدواج با وی هستند، یکی را برمیگزیند ولی پس از ازدواج مطمئن نیست که انتخابش درست بوده است.
- زمانی که کسی تصمیم بگیرد و آن تصمیم نادرست باشد.
- زمانی که کسی کار یا پیشه ای را برگزیند ولی دریابد که تنش آن شغل بالاتر از آنچه که وی در اندیشه داشته است می باشد.
- زمانی که کسی فشار بسیاری بر خود روا می دارد و در می یابد که آنچه را که بدست آورده است با آنچه که وی پنداشته متفاوت است.
- زمانی که کسی خلاف باورش و یا گرایش هاش کاری را انجام می دهد.
ناهماهنگی شناختی احساس ناخوشآیندی است که بر اثر شرایطی بوجود میآید که فرد به طور همزمان دارای دو اندیشهی ناهمساز باشد. نظریهی ناهماهنگی شناختی اظهار میکند که افراد رانهای برای کاهش ناهماهنگی دارند. آنها این کار را با تغییر در گرایشها، اعتقادها و کنشهایشان انجام میدهند.[۱] ناهماهنگی همچنین با توجیه کردن، متهم کردن و انکار کردن کاهش پیدا میکند. این نظریه از بانفوذترین و پُربررسی شدهترین نظریهها در روانشناسی اجتماعی است.
تجربه میتواند با انتظارات در ستیز قرار بگیرد همچون، برای مثال، در پشیمانی خریدار بعد از خرید یک چیز گرانقیمت. در حالت ناهماهنگی افراد ممکن است احساس شگفتی [۱]، ترس، گناه، خشم یا خجالت را تجربه کنند. افراد دچار سوگیری میشوند که فکر کنند انتخابشان درست بوده است، بدون توجه به وجود شواهدی برعلیه این فکر. این سوگیری به نظریهی ناهماهنگی، این قدرت پیشگویانهاش را میدهد که رفتارهای ویرانگر و غیر منطقی را روشن کند که در نبود این نظریه بسیار گیجکننده بودند.
پ