نامه پیشهوری شبستری جاوید و پادگان به استالین درباره درخواست کمک نظامی داده شده به کراسنی سرکنسول شوروی در آذربایجان ۱۰ آذر ۱۳۲۵
شناسنامه سند:
«نامه» با مشخصات زیر 094АВПРФ, ф.. 38 оп,. 7-1 л, 49A, д. , 364 п
در آرشیو سیاست خارجی فدراسیون روسیه (Федерации Архив внешней политики Российской) نگهداری میشود. [۱]
نسخهای از این سند با مشخصات زیر در 230-218,v.114,i.89,s.1AR SPIHMDA,f.
(آرشیو دولتی جمهوری آذربایجان درباره احزاب سیاسی و جنبشهای اجتماعی مخزن ۱ فهرست ۸۹ پوشه ۱۱۴ صفحه ۲۱۸- ۲۳۰) نیز در باکو نگهداری میشود.
از طریق آقای کراسنی سرکنسول اتحاد شوروی در تبریز به دولت شوروی
شما خود بسیار خوب می دانید که پس از بازگشت نمایندگان ما از تهران مطبوعات دست راستی و ارتجاعی آنجا، برای نابودی آزادی و مجموعة دستاوردهای نهضت دموکراتیک ما، با لحنی بسیار جدی و پر حرارت ضرورت حمله نظامی به آذربایجان را تبلیغ میکردند. قوام السلطنه نیز که قبلا از اعزام نیرو برای تامین آزادی انتخابات سخن میگفت، در تلگرافات و بیانیههای خود علنا و رسما اعلام کرد که برای خاتمه دادن به نهضت و نابودی سران آن به آذربایجان حمله خواهد کرد. سرانجام این مسئله در حرف و نوشته محدود نماند و ساعت هفت قبل از ظهر روز سیزدهم همین ماه [آذر]، نیروهای مسلح اعزامی او، در منطقه رجعین ۱۲ ساعت تمام پستهای فدایی ما را زیر آتش تفنگ، مسلسل، توپ و تانک گرفتند و کوشیدند وارد اراضی ما شوند. گذشته از این، برخلاف موافقتنامة امضا شده، نیروی مسلح به زنجان اعزام نموده و برخلاف نامه رسمی معاونش مظفر فیروز، فئودال مشهور ذولفقاری و دیگران را نه تنها از زنجان دور نکرده، حتی به او درجه سرهنگی داده، مسلح نموده به مقابله با ما فرستادهاست.
اینها همه نشان میدهند که قوام ـ هنوز مرکب امضایش پای موافقتنامه با ما و زیر نامههایش به دکتر جاوید ـ استاندار آذربایجان ـ خشک نشده، با بیشرمی آنها را نقض کرده و نیت پلید خود را علنی ساختهاست. روشن است که او در اندیشه اجرای تعهدات رسمی ای که در باره حل مسالمت آمیز مسئله آذربایجان به نمایندگان شوروی ـ که خود آنها را واسطه سازش با ما قرار داده ـ نیست. در چنین حالتی تنها یک راه در برابر خلق آذربایجان باقی میماند و آن راه، دفاع از آزادی با نیروی سلاح خود و قهرمانی جوانان خویش است.
خلق ما به خوبی دریافتهاست که ضامن آزادی او، نه توافقها، نوشتهها، موافقتنامهها و تلگرافها، بلکه فقط نیروی بازو و قدرت سرنیزه اش خواهد بود. خلق ما نمیتواند قشون و قوای مسلحی را ـ که بدنبال نامههای مسالمت جویانه قوام به دکتر [«جاوید»] به آذربایجان فرستاده میشوند ـ نبیند. قوام قادر است این کار را هر دقیقه که بخواهد انجام دهد و هیچ سند و موافقتنامهای نمیتواند از این حرکت خائنانه او جلوگیری کند.
ما هشت ماه تمام است که برخلاف احساسات مردم مان، بر خلاف آرزوها و تمایلات اعضاء و فعالان فرقه مان؛ بخاطر پیشرفت امور و حل مسالمت آمیز اختلافات؛ با در نظرداشت سیاست جهانی دوست بزرگمان اتحاد شوروی و با توجه به میانجیگری دولت شوروی، کوشیدهایم سیمای قوام را دموکراتیک و مترقی جلوه دهیم؛ و حتی در مواقعی برخلاف فکر و اعتقاد خویش از او تعریف و تمجید نیز نمودهایم. هدف این بودهاست که کار از جانب ما مختل نشود. حتی زمانی که فدائیان ما امکان تسخیر قزوین، رشت و تهران را نیز داشتند، ما از نفوذ و احترام خویش استفاده کرده و جلوی آنها را گرفتهایم تا بهانه بدست او نیفتد. این گذشتهای ما را جهانیان می دانند و شما بهتر از همه می دانید.
ما در اجرای این موافقتنامه، حکومت ملی خود را ملغی کردیم، مجلس ملی مان را به انجمن ایالتی تبدیل نمودیم، دسته جات فدائی را به سازمان نگهبان مبدل ساختیم؛ آماده سپردن اختیار و فرماندهی قشون ملی مان به آنان شدیم و شروع به تحویل همه عایدات خود به خزانه آنها یعنی بانک ملی کردیم. اینهمه به این خاطر بود که دستاویزی به دست آنها داده نشود. قوام با مشاهدة این کوتاه آمدنهای ما هر روز بر خواستهای خود افزود و سر انجام کار را به آنجا رسانیدهاست که میخواهد با یک حمله، بیکباره به آزادی خاتمه دهد. او مسئله نفت را با این قصد پیش کشیدهاست که خروج ارتش سرخ را از ایران تأمین کند و نهضت ملی آذربایجان را در هم بکوبد. تردیدی نیست که او این کارها را با دستورات انگلیس و امریکا ـ که به ثروت ایران چشم دوختهاند ـ انجام میدهد. او خیال میکند که قادر خواهد بود همواره کار خود را با فریب و دروغ از پیش ببرد. او فکر میکند همانطور که آذربایجانیها را فریفت، میتواند دولت شوروی را نیز اغفال کند و مسئله نفت را نیز با نیرنگهای گوناگون خاتمه دهد. ما آذربایجانیها بسیار خوب می دانیم که انگلیسیها و امریکاییها میکوشند مسئله نفت را بهر قیمتی به سود خود حل کنند، و قوام نوکر آنهاست. اولاً همانگونه که میبینید او حاضر نیست حتی یک نفر آزادیخواه به مجلس راه پیدا کند. این خود اقدامی مستقیم علیه کشور شوراهاست. مجلسی که از مرتجعین تشکیل شود قطعاً راضی به داده شدن نفت به کشور شوروی نخواهد بود. قوام نیز یا به بهانه [مخالفت] مجلس، قول خود را زیر پا خواهد نهاد و یا با استعفا گریبان خود را رها خواهد کرد. حکومت شوروی نیز نخواهد توانست از وعدههای قوام به عنوان یک سند و یک مدرک رسمی استفاده کند. چنین حوادثی در تاریخ ایران زیاد اتفاق افتادهاست. پس از جنگ جهانی اول وثوق الدوله - برادر قوام السلطنه - قراردادی با انگلیسیها بست. پس از آنکه این قرارداد از طرف شاه و مجلس رد شد، آنها [حتی] نتوانستند پولی را که به وزرای دولت ـ مثلا نصرت الدوله پدر مظفر فیروزـ داده بودند، پس بگیرند. بنابر این مسئلة نفت مسئلة بسیار نسیهای است که دولت شوروی بدون داشتن طرفدارانی در مجلس و جامعه موفق به دستیابی به آن نخواهد شد.«حسن نیت» قوام السلطنه نیز نمیتواند تضمین محکمی بحساب آید. زیرا او در مسئله آذربایجان نشان داد که حسن نیت چیست.
مسئله نفت هنگامی میتواند به سود اتحاد شوروی حل شود که نیروهای اجتماعی پشت آن باشند. همین نیروها اکنون در نقاط دیگر ایران بشکل فوق العادهای در حال سرکوب شدن و از بین رفته اند. ولی [هنوز] کاملاً از بین نرفتهاند. نیروی ما در آذربایجان، نیروی مهمی است. ما دارای امکانات جدی برای وارد آوردن فشار به حکومت تهران هستیم. این امکانات ما میتواند نیروهای آزادیخواه و دموکراتیکِ دیگر نقاط ایران را تقویت کند. متأسفانه اگر کار به این منوال پیش رود، نیروی ما نیز به سرعت از دست خواهد رفت. آن هنگام قوام و دیگر مرتجعین هر چه را که بخواهند ـ بی آنکه مانعی بر سر راه باشد ـ انجام خواهند داد. در کل باید اعتراف کرد که در سیاست، حساب باز کردن روی حسن نیت قوام و یا یک کارمند دیگر دولتی کاری [«بیهوده»] است. طرفدار جدی سیاست شوروی، بخش مترقی و آزادیخواه خلق است و همین نیرو است که باید تقویت و حمایت شود. به همین خاطر است که باید نهضت آذربایجان را حفظ کرد و از آن مراقبت نمود.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که در ایران، کشورهای خارجی [«دخیل در»] سیاست، هرگز نفوذ و نیروی خود را از دست ندادهاند. بویژه انگلیسیها با نیرومند نگهداشتن [«طرفدار»]های خویش، اعتماد آنها را جلب کرده و در موقع لزوم استفاده کردهاند. مثلا حادثه قشقای را در نظر بگیریم: شما خوب می دانید که در آنجا چندین بار شورشهای بزرگی علیه دولت برپا شد. با اینهمه انگلیسیها تا امروز امکان ضبط حتی یک قبضه تفنگ از آنها را [به دولت ایران] ندادهاند. آنجا و یا بختیاری [ها] و دیگر طوایف جنوب همچنان در حکم دژهای انگلیسیها هستند. آنها [یعنی انگلیسها] نیز روز بروز بر این نیروها میافزایند.
شما خود خوب می دانید که توده را همیشه نمیتوان بپا خیزاند. و [نهضت] را همیشه نمی توان بوجود آورد. زمینه برای نهضت عظیم تودهای همه وقت فراهم نمیگردد. در نتیجه علتهای بسیار و فداکاریهای عظیم، یک نیروهای ترقی خواه اجتماعی در ایران و یک نهضت بزرگ در آذربایجان شکل گرفتهاست. این نهضت حامی مستقیم دولت شوروی و پشتیبان سیاست شوروی در ایران است. این نیرو سلاح برندهای برای سیاست شوروی است که از طریق آن اتحاد شوروی نیز مانند خلقهای ایران قادر به انجام کارهای بزرگ خواهند گشت. این نیرو نیرویی است که آماده فداکاریهای عظیم در راه منافع عمومی [مردم و جامعه] است و اگر از دست داده شود، به این زودی قدرت جدیدی نخواهد توانست بوجود آید.
ما نمی دانیم که چرا خلقهای ستمدیدة یونان و اندونزی و یا نقاط دیگر میتوانند مسلحانه در راه آزادی خویش مبارزه کنند، ولی ما باید با دست خود، خود را تسلیمِ جلادان کنیم. این نه فقط حرف ما، بلکه گفتة آشکار مردم ما و اعضای برجستة فرقة ماست. فرقة ما و خلق ما به ما می گویند که با اینهمه دلایل و مدارکی که در دست داریم، دیگر نمیتوانیم حرف و نوشته را باور کنیم و به قوام السلطنه و دیگران اعتماد نماییم. قوام میرود و دیگری بجای او میآید. اگر ما با نیروی مسلح خود ارتجاع را در هم نکوبیم، سیاست هرگز به سود ما نخواهد چرخید. هیچ تضمینی برای ما وجود ندارد و ما نمیتوانیم خود را گول بزنیم. امکان امروزی را نباید از دست داد. ما اگر چنین کنیم تاریخ همواره ما را مذمت خواهد کرد. در جهان هیچ ملتی خود بدست خویش قدرت خود را نابود نکردهاست. ما نیز نباید چنین کنیم.
حمله خائنانه نیروی اعزامی قوام به ما، هیجان شدیدی در میان مردم ما بوجود آوردهاست. مردم گروه گروه به فرقه مراجعه میکنند و برای دفاع از آزادی سلاح میخواهند. این نیز بیانگر جدی روحیة مردم ماست. روحیة چند فئودال و یا چند عنصر ارتجاعی دیگر مانند امیرنصرت اسکندری، جمال امامی، سرلشکر مقدم و ذوالفقاریها، نمیتواند بیانگر روحیه خلق باشد. روحیة آنها ـ که آقایی و زمینهایشان را از دست دادهاند ـ روشن است که چگونه میتواند باشد. ولی تودههای شهری و روستایی که آزادی و زمین بدست آوردهاند، آمادة هرگونه فداکاری در راه دست آوردهایشان هستند. اگر ما امروز امکان دهیم که آزادی آنان از بین برود، دیگر بپا خیزاندن آنان ممکن نخواهد گشت. آنها دیگر به کسی اعتماد نخواهند کرد. توده نه فقط از ما، بلکه از همه نیروهایی که با شعار آزادی به میدان میآیند نا امید و مأیوس خواهد گشت. نیرو و قدرت ما نیز در گرو اعتماد و ایمان مردم به ماست.
خلق آذربایجان، رهبر آن فرقه دموکرات و سران فرقه دو انتظار از دولت شوروی دارند:
اولا) مادام که مرزهایمان باز هستند و قدرت ملی مان پابرجاست مقدار کمی به ما سلاح داده شود. زیرا اگر کار به این روال پیش رود، این کار دیگر ممکن نخواهد شد. ما به راحتی قادریم این سلاحها را چنان مخفیانه بدست قوای ملی برسانیم که نیروی مخالف از آن مطلع نشود. پس از شروع و شدت درگیری انجام این کار بسیار سخت خواهد بود. ما سلاح زیادی نمیخواهیم. منظور ما اندک مقداری است تا فدائیان ناگزیر نشوند با دست خالی جلوی دشمن بروند.
ثانیا) حالا که قوام جنگ را شروع کرده و به ریختن خون برادران ما پرداختهاست، اجازه داده شود ما نیز از هر سو او را در تنگنا قرار دهیم، تا از این طریق امکان قیام آزادیخواهانه همه جای ایران را فراهم کرده، نهضت بزرگی در سراسر ایران آغاز نماییم و با سرنگون ساختن حکومت ارتجاعی تهران، حکومتی دموکراتیک بجای آن مستقر سازیم.
اگر این کار به صلاح نیست، بگذارید از تهران کاملاً قطع رابطه کنیم و حکومت ملی خویش را بوجود آوریم. [مردم ما] به راه حل اخیر بیشتر تمایل دارد. سیاست شوروی هر کدام از این دو راه را که انتخاب کند، ما میتوانیم آنرا شرافتمندانه اجرا کنیم و موفق گردیم.
قوام قبل از آنکه فرماندهی نیروهای مسلح ما را در اختیار بگیرد، سیمای حقیقی خود را نشان داد. این، خوشحال کنندهاست. او اگر این کار را بعد [ از در دست گرفتن فرماندهی نیروهای مسلح ما] انجام میداد، ما را یکسره نابود میکرد. مردم آذربایجان از حملة امروز او احساس خوشبختی میکند. او میتوانست اینکار را زمانی انجام دهد که ما فاقد توان دفاعی باشیم. حال آنکه امروز این امکان دفاعی وجود دارد. اگر از این توان درست استفاده شود ما قادریم به خواسته هایمان دست یابیم. اما اگر اندکی تأخیر شود و یا تردید بخود راه دهیم، این امکان از بین خواهد رفت.
چنانکه در بالا گفتیم مردم میترسند، مأیوس میشوند و ارتجاع قوای آزادی را منهدم و نابود میسازد. این نیز به معنی از دست رفتن نفوذ و قدرتی است که اتحاد شوروی در نتیجه سالهای طولانی کوشش و زحمت بدست آوردهاست. در نتیجه ایران بالکل به آغوش انگلیس و امریکا میافتد، دسپوتیسمی شدیدتر از دوره رضاخان در ایران پیش میآید و سیاست شوروی به هیچ عنوان امکان حرکت نمییابد. در چنین دوره و در چنین شرایطی سخن گفتن از نفت در ایران... میشود و دولت شوروی در [موضوع] نفت کاملا میبازد. در این هیچ تردیدی نیست.
شکست سیاست شوروی در مسئلة نفت در ایران، به معنی شکست سیاست ترقی خواهانة در ایران است. این شکست ضربة بزرگی به جنبشهای دموکراتیک در خاور زمین خواهد زد؛ زیرا همانگونه که جنبش آذربایجان تاثیر عظیم و مثبتی بر جای نهادهاست شکست آن نیز تأثیر منفی عظیمی برجای خواهد نهاد.
ما باز هم تکرار میکنیم: کار از آن گذشتهاست که با مذاکرات و توافقها حل شود. هر اندازه که دولت شوروی برای صلح و مسالمت تلاش میکند، دولتهای انگلیس و امریکا، دولت ایران را صد چندان به جنگ و خونریزی تحریک میکنند و امکانات این جنگ و خونریزی را فراهم مینمایند. دریافت مبالغی کلان از امریکا توسط قوام یک افسانه نیست. سیل اسلحه از انگلستان و سایر کشورهای ارتجاعی بسوی ایران سرازیر شدهاست. سلاحهایی که از [...] توسط واگونها بارگیری شدهاند، مستقیماً در زنجان تخلیه میشوند و علیه ما مورد استفاده قرار میگیرند. ما از دولت شوروی کمک زیادی نمیخواهیم. ما می گوییم بهانه به دست سیاست خائنانة ضد شوروی داده نشود، حتی دولت شوروی میتواند چنین وانمود کند که دیگر به ما علاقمند نیز نیست. اما حالا که دولت تهران نمیخواهد با میانجیگری دولت شوروی مسئله با مسالمت حل شود، [ما میخواهیم] دولت شوروی هم به ما امکان دهد که ما نیز با دولت تهران با همان روشی که او در پیش گرفتهاست، رفتار کنیم.
حال که قوام، انگلیسیها و امریکاییها می گویند مسئلة آذربایجان مسئلهای داخلی است، ما اینرا به فال نیک میگیریم و ما نیز می گوییم چنین است. بگذار هنگامی که به آذربایجان حمله میکنند، فدائیان آذربایجان سرِ آنها را به سنگ بکوبند. ما نیز می گوییم مسئله آذربایجان مسئلهای داخلی است. ما این مسئله داخلی را خودمان حل میکنیم. کسی حق ندارد در شورای امنیت و یا در یک کشور خارجی علیه اتحاد شوروی هیاهو بپا کند.
چنانکه در بالا گفتیم اگر کمک اتحاد شوروی مخفیانه انجام گیرد، آنگاه در صورت مراجعة دولت ایران به شورای امنیت، سندی در دست نخواهد داشت.
در خاتمه بار دیگر تکرار میکنیم. دیگر توافقات و مذاکرات سودی نخواهند بخشید. چشم امید همة خلق، فرقه و رهبران آن به [یاری کشور شما است] و نجات را در [کمک آن] میبینند. آنچه شما باید بکنید تنها دادن مقدار کمی سلاح [ به ما است].
اکنون دهها هزار دهقان فقط سلاح میخواهند. اگر شما این کمک را به ما بکنید هم آزادی مردم ایران و هم سیاست شوروی از خطر خواهد رست. وگرنه خطر بسیار نزدیک و بسیار عظیم است.
مجدداً تأکید میکنیم که امکان دارد قوام حمله را برای مدت کوتاهی متوقف سازد. نباید فریب این کار را خورد. این کار مانووری بیش نخواهد بود. ما ذرهای تردید نداریم که او خود را قاطعانه برای نابودی نهضت آذربایجان آماده میکند و [بنابراین] راه دیگری برای ما نماندهاست.
خطر بلاتکلیفی و وضعیت مبهم بیشتر از حملهاست. این وضع ما را به تدریج خواهد فرسود، [تضعیف] خواهد نمود و نابود خواهد کرد.
بی صبرانه در انتظار کمک مختصر شما هستیم.
با احترام
پیشه وری
پادگان شبستری
دکتر جاوید
پادگان
۱ دسامبر ۱۹۴۶ برابر با ۱۰ آذر ۱۳۲۵
منبع
- ↑ نامه پیشهوری شبستری جاوید و پادگان به استالین داده شده به کراسنی سرکنسول اتحاد جماهیر شوروی - آرشیو سیاست خارجی فدراسیون روسیه - آرشیو دولتی جمهوری آذربایجان - ترجمه به پارسی از آذری به وسیله آقای مددی کلن - آلمان