مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با روزنامه‌نگاران سویسی و امریکایی در کاخ نیاوران ۲۵ دی ماه ۱۳۵۰

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بر پایه تاریخ اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۱۳۵۰ خورشیدی تازی

تصمیم‌های مجلس


مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با روزنامه‌نگاران سویسی و امریکایی در کاخ نیاوران ۲۵ دی ماه ۱۳۵۰


کمک ایران به کشورها و امارات خلیج فارس

هر یک از کشورها و شیخ‌نشین‌های خلیج فارس که تمایلی به اخذ کمک از ایران نشان دهند، بدون تردید آن را دریافت خواهند کرد، ما حتی بیش از این هم خواهیم کرد، تصور می‌کنم در چند سال آینده کشور ما باید نقش کمک‌دهنده را بدون هیچ گونه نظر امپریالیستی به عهده بگیرد. می‌توانم بگویم نه تنها بدون هیچ گونه نظر امپریالیستی، بلکه اصولاً بدون هیچ گونه هدف شخصی و انفرادی، زیرا عقیده دارم ما می‌توانیم این کار را انجام دهیم. به علاوه ما دینی نسبت به بشریت داریم، به خصوص درباره آنهایی که احتیاج به کمک دارند. زمانی بود که ما خود این نوع کمک‌ها را دریافت می‌کردیم. خوشبختانه از چند سال پیش آن دوره به پایان رسیده و حالا نوبت ما است که به دیگران کمک کنیم.

مسلماً منطقه مورد توجه ما خلیج فارس است. در این منطقه ما می‌توانیم به بعضی از کشورها کمک‌های فنی بکنیم و همچنین به ثبات و امنیت منطقه نیز کمک نماییم.

دشمن در خلیج فارس

درباره اینکه در خلیج فارس چه کسی دشمن است، شما می‌توانید تمام کسانی را که مخالف آزادی آمد و شد کشتی‌ها هستند و تمام کسانی را که هدف اصلی آنها و منفعتشان در این است که در این منطقه عدم ثبات به وجود آید، «دشمن» تلقی نمایید. من نمی‌توانم یک دشمن به خصوص را نام ببرم، ولی می‌شود دشمن را از این دسته‌ها دانست.

ما از دیر باز گفته‌ایم که دوست نداریم یک قدرت خارجی را در خلیج فارس مشاهده کنیم، این قدرت خارجی خواه انگلیس و خواه امریکا و خواه اتحاد جماهیر شوروی و یا چین باشد، سیاست ما در این زمینه تغییری نکرده‌است.

همکاری در خلیج فارس

دفاع از خلیج فارس مسلماً با همه دریاهای آزاد ارتباط پیدا می‌کند. هر اقیانوسی دنباله اقیانوس دیگر است. طبعاً اگر اقیانوس هند منطقه آشفته‌ای باشد، عواقب و نتایج آن را اعم از بد یا خوب، ما احساس خواهیم کرد.

تقویت نظامی آن قسمت از خاک ایران هم که در کنار دریای عمان واقع است، منوط به اوضاع دریای عمان و دریای عربستان و اقیانوس هند خواهد بود.

درمورد دفاع از منطقه و همکاری در خلیج فارس با کشورها و امارات این منطقه تلگرام‌هایی مبادله شد و طبعاً دیدارهای جداگانه‌ای نیز با رؤسای کشورها دست داده‌است.

ما به مناسبت اتحاد امیرنشین‌ها، تلگرام‌های شادباشی به آنها مبادله کرده‌ایم و آنان تشکیل اتحادیه خود را به ما اطلاع داده‌اند.

سه جزیره ایرانی

مسئله بازگرداندن سه جزیره ایرانی از نظر ما یک امر کاملاً داخلی است که به هیچ کس مربوط نیست. وقتی می‌گویم سه جزیره، مقصود آن است که در باب ابوموسی موافقت جداگانه‌ای کرده‌ایم.

در این باره نیز سخن بسیار رفته‌است، منتهی ما کماکان این واقعیت را که جزیره کلاً به ما تعلق دارد، حفظ کرده‌ایم. ظاهراً شیخ شارجه نیز همین امر را ادعا می‌کند، البته قرارداد امضا شده بین شیخ و کمپانی‌های نفتی به طریقی عوض شده که با قوانین ما تطبیق نماید و ما این قرارداد را که هم‌اکنون معتبر است، شناخته‌ایم. از جانب دیگر نیروهای ما به جزیره رفت برای اینکه مرتفعات سوق‌الجیشی را اشغال کند و ثبات منطقه را تضمین نماید. قطعی است به شما گفته شده‌است که برای ما کنترل خلیج فارس و تنگه هرمز مسئله‌ای نیست که تا به حال با آن مواجه نشده باشیم، زیرا با داشتن دوهزار کیلومتر ساحل، با وجود حدود ده پایگاه هوایی یا دریایی، ما‌می‌توانیم همواره تنگه را ببندیم.

اما اهمیت موضوع عکس این امر است، زیرا کشوری مانند کشور ما با سی‌میلیون جمعیت، کشوری مسئول، کشوری جدی و مصمم، کشوری که آینده دارد، کشوری که موافق صلح و آرامش و امنیت است، برایش مسائل به آن شکل مطرح نیست که به دنبال ماجرا و حادثه‌جویی برود، ولی عکس این مسئله مطرح است، یعنی اگر این جزیره‌ها در دست اشخاص غیر مسئول باشد، یکی کشتی کوچک، حتی یک قایق سواری مسلح به بازوکا یا هر سلاح دیگر، می‌تواند ایجاد حادثه کند، کما اینکه اگر اشتباه نکنم در نزدیکی جزایر سقطره، در جنوب شبه جزیره عربستان در نزدیکی دهانه دریای سرخ پیش آمد. در آنجا، حدود دو یا سه ماه قبل از آنکه ما در جزایر خودمان مستقر شویم، یک کشتی موتوری مسلح به بازوکا به یک تانکر بزرگ حمله کرد و آن را غرق نمود.

تصورش را بکنید در جزیره خارک که آن را بازدید کرده‌اید، باراندازی در دست ساختمان است که می‌تواند کشتی‌های پانصدهزار تنی را بپذیرد، خوب اگر یک کشتی پانصدهزار تنی در خلیج فارس غرق شود، همه خلیج از بین می‌رود، زیرا آلودگی ناشی از آن به میزانی نیست که بشود تصورش را کرد. آن وقت رفع این آلودگی به همان اندازه ایجاد زحمت خواهد کرد و همان اندازه خرج بر می‌دارد که خود نفت. زندگی ماهی‌ها و همه سواحل نابود خواهد شد. این امر کاملاً جدی و حائز اهمیت است، زیرا خلیج نه خیلی پهن است و نه خیلی گود، بلکه نظیر یک دریای بسته است. به علاوه حقایق و واقعیات تاریخی مدلل می‌دارد که این جزایر مال ما است، وانگهی ما اینجا برای این نیستیم که شاهد و ناظر الحاق قسمتی از سرزمینمان برای خوشایند کشور نامعلومی باشیم، گذشته از اینها معتقدم کاری که صورت گرفت در جهت منفعت ما و منفعت دیگران است، چه این جزایر می‌توانست دارای اثر مضر یا به اصطلاح انگلیس‌ها NUISSANCE VALUE یعنی اسباب دردسر باشد، ولی حالا دیگر چنین نیست. به هر حال مذاکره ما با شیخ شارجه پیش از پیاده شدن قوای ایران در جزایر تمام شده بود.

پاکستان قوی و یکپارچه

اگر پاکستان یک کشور قوی و یکپارچه بماند، طبعاً احتمال وقوع خطراتی در این منطقه خیلی کمتر است، ولی اگر روزی امر وحدت پاکستان همانطور که در آن طرف این کشور روی داد، متزلزل گردد، مسائل بسیاری می‌تواند پیش آید، چه برای ما و چه از جهات بین‌المللی. حتی در صحنه بین‌المللی ممکن است دگرگونی‌هایی پیش آید.

اختلاف اعراب و اسرائیل

عدم موفقیت یارینگ در رفع اختلاف اعراب و اسرائیل قطعاً مایه تأسف است، ولی این به آن معنی نیست که یارینگ برای همیشه مأموریتش را ترک گفته‌است، شاید هم دکتر والدهایم کوشش کند و بتواند کاری انجام دهد.

و اما درمورد امکان میانجیگری ایران بین اعراب و اسرائیل در شرایط موجود این امر خیلی مشکل است، زیرا میانجی باید بی‌طرف باشد، در حالی که ما بی‌طرف نیستیم، ما طرفدار این اصل هستیم که اشغال خاک کشوری با زور قابل قبول نیست.

۶۰ هزار آواره

درمورد اختلاف ایران و عراق نمی‌دانم آیا می‌توانم این موضوع را یک مسئله روز بخوانم یا نه، زیرا این امری است که تقریباً به آن عادت کرده‌ایم.

ما در کارمان خیلی جدی هستیم. ما کشوری هستیم که پیش از اتخاذ هر نوع تصمیمی درباره آن می‌اندیشیم، دوست داریم به شئون ملی خود احترام بگذاریم، برای حیثیت خود اهمیت قائلیم، ولی در برابر خود رؤسای دولت‌هایی را می‌بینیم که شاید کاملاً این طور نباشند و یا این طور فکر نکنند. مثلاً آواره کردن شصت‌هزار نفر به طور ناگهانی، ما چنین کاری را هرگز نمی‌کنیم، جدا کردن پدران از فرزندان، جدا کردن مردان از همسرانشان عمل عجیبی است، شما می‌توانید خودتان بروید و ببینید و از آنها سؤال کنید. البته با این اعمال، تعادل بر هم می‌خورد. ما این گونه فکر نمی‌کنیم. این عمل آنها با طرز فکر ما مغایرت دارد، زیرا هرگز ما چنین کاری را نخواهیم کرد، طبعاً در مقابل این اعمال هم محور اصلی کارها از دست بیرون می‌رود.

تصور می‌شد که عمر فاشیزم در دنیا به پایان رسیده‌است، اما اکنون ما در مقابل اعمالی قرار گرفته‌ایم که همان نتایج را به بار می‌آورد. با این حال نباید خونسردی را از دست داد، کشور ما طرز تفکر و روش‌های خود را به علت این قبیل تحریک‌ها عوض نمی‌کند، معهذا باید دقت کرد و توجه داشت که با سیاست تحریک تا حد معینی می‌شود مدارا کرد، ولی طبیعی است که بیش از حد معین نمی‌توان تحمل نمود.

درباره اینکه آیا ما از شوروی خواسته‌ایم که در این امر مداخله کند، باید بگویم که هرگز چنین چیزی را نخواسته‌ایم، ما عین واقعه را به اطلاع همه دوستانمان رساندیم، ولی اینکه مداخله مستقیمی را بخواهیم، این کار را نکردیم. البته دنیا را در جریان آنچه که روی داد گذاشتیم.

درمورد امکان ارتباط بین مسئله آوارگان با کردها، باید بگویم که این دو به هیچ وجه با هم ارتباط ندارند، آنها کاملاً دو مسئله جدا هستند. البته چون کردها آریایی پاک هستند، ممکن است این امر از لحاظ نژادپرستی چنین تعبیر شود که اقداماتی که بعثی‌های عراق کرده‌اند، علیه کسانی بوده که به آنها آریایی می‌گویند. شاید، ولی گمان نمی‌رود که ارتباط مستقیم با این امر داشته باشد.

خودداری از جنگ با اسرائیل

مقامات دولت عراق مایل نیستند که قوای خود را به جبهه‌های اسرائیل، خصوصاً در مناطق جنگ بفرستند، ولی درباره امکان تغییر جهت سیاست اعراب از جبهه اسرائیل به منطقه خلیج فارس، اکنون زود است که در این باره اظهار نظر بشود، با وجود این باید منتظر تشکیل دولت جدید مصر باشیم. تا به حال مصری‌ها در آنچه پیش آمده، با ما بوده‌اند و روابط دوستانه با ما داشته‌اند، ولی اگر امروز ایران یک قدرت فوق‌العاده نظامی نیست، معهذا به هر کس که می‌خواهد باشد، توصیه نمی‌کند که با ما در وضع کنونی هم در بیفتد، چه رسد به پنج سال آینده.

یک جای خالی

این همان اندیشه‌ای است که به آن نیرو در سیاست POWER POLITICS می‌گویند. اگر تمام وزنه (قدرت) امریکا به دنبال اسرائیل باشد، یا به نظر آید که در دنبال آن کشور است، و به این ترتیب در انجام هر اقدام و عملی در آن منطقه تردید پیش آید، آن وقت ممکن است تصور کنند که شاید یک جای خالی در محل دیگر بتوان یافت. در آن صورت ممکن است در صدد برآیند که در محل دیگر انتقام بگیرند، ولی این کار خیلی خطرناک، با نتایجی خطرناکتر است، زیرا ما و منطقه‌ای که ما در آن هستیم تقریباً هفتاد درصد منافع نفتی دنیا را در اختیار دارد.

چین در سازمان ملل

از آن هنگام که چین وارد سازمان ملل شده، رویه بیش از پیش مسئولی را اتخاذ کرده و رفتاری مانند یک کشور قابل احترام در پیش گرفته‌است.

ما اکنون روابط سیاسی با چین برقرار کرده‌ایم و به زودی سفیر مبادله خواهیم کرد.

تغییر بهای نفت

روش ما درباره تغییر قیمت نفت در اوپک یک روش کاملاً روشن و دقیق است که هر کس می‌تواند آن را بفهمد. سال گذشته در تهران موافقتی درباره بهای نفت به عمل آوردیم، در برابر موضع تورم و پایین رفتن قدرت دائمی پول در کشورهای توسعه‌یافته نیز که ناچاریم برای مدت مدیدی از آنها کالاهایی برای رفع نیازهای خود وارد کنیم، سیاستی اتخاذ کردیم. می‌دانیم که هر قدر کشوری بیشتر توسعه پیدا کند، مبادلات تجاری و بازرگانی‌اش نه فقط کم نمی‌شود، بلکه افزایش می‌یابد. ما سال گذشته نشان دادیم که قیمت اعلان شده نفت در سال ۱۹۴۸ در حدود بیست سنت نسبت به قیمت اعلان شده سال ۱۹۷۰ بالاتر بود، در حالی که پایین آمدن ارزش پول در طول مدت بیست سال تقریباً صد درصد بود. آن وقت می‌خواستیم ثابت کنیم و خیال می‌کنم به نحو عالی ثابت کردیم که ثمره و نتیجه همه افزایش‌های قیمت نفت در اروپا یا جاهای دیگر عاید ما نمی‌شود، بلکه پول مالیات‌دهنده امریکایی و همین طور شما اروپایی‌ها که اکنون شروع به واردات نفت کرده‌اید و مالیات‌دهنده اروپایی برای بنزین و یا دیگر نیازهای نفتی مستقیماً یا نصیب کمپانی‌های نفتی می‌شد و یا تقریباً معادل همان نصیب دولت‌های آنها می‌گشت، من فقط به شما یک نمونه می‌دهم و بیشتر از این نمی‌گویم. خیال می‌کنم آلمان فدرال به عنوان عوارض و مالیات نفت حدود ۱۲میلیارد مارک دریافت می‌کند، و این مبلغ چند برابر پولی است که ما به عنوان درآمد نفتی دریافت می‌کنیم. در انگلیس و در فرانسه نیز عیناً همین طور است، خصوصاً در سویس. بنابراین مصرف‌کننده عادی اروپایی که نفت را گران می‌خرد می‌گوید:

«داد از دست این کشورهای تولیدکننده نفت»

در حالی که این امر حقیقت ندارد، مصرف‌کننده مواد نفتی نمی‌داند که این دولت او است که مالیات سنگینی می‌گیرد و یا این کمپانی‌های نفتی هستند که پول او را می‌گیرند. این حقیقت سال پیش روشن و اثبات شد. ما کوشش‌های بسیار و طاقت‌فرسا کردیم تا آنکه در سال پیش به توافق رسیدیم، ولی ناگهان گفتند که ارزش دلار پایین آمد. بر اساس گفته آقای کانلی دلار نزدیک به ۱۲ درصد تنزل کرد. آمار دیگر هم هست که می‌گوید دلار درحدود ۱۱ یا ۱۲ درصد در مقابل مارک، ین، فرانک سویس و اندکی کمتر در مقابل پول‌هایی مثل فلورن و فرانک فرانسه و فرانک بلژیک و دیگر پول‌ها پایین آمده‌است. یعنی ما ناگهان ۱۱ یا ۱۲ درصد از قدرت خرید خود را که از منبع نفت است، از دست دادیم، زیرا همه خریدهای ما از امریکا نیست، بلکه هنوز قسمت اعظم خرید ما از اروپا است و در این میان آلمان فدرال در ردیف اول قرار دارد.

ما به توافق‌های تهران که در سال پیش برای مدت پنج سال امضا شده، احترام می‌گذاریم. تنها امری که مطرح است، کاهش قیمت دلار است. شما می‌گویید که این دوازده درصد و یا ارتباط بین دلار با سایر پول‌ها قابل بحث است، ولی یک چیز دیگر بحث ندارد و آن نرخ رسمی کاهش دلار در برابر طلا است. آیا این را هم می‌شود قابل بحث دانست؟ نه، این نرخ کدام است؟ ۵۷/۸ و این تمام آن چیزی است که ما فعلاً می‌خواهیم و شاید هم بعدها از آن دورتر برویم.

اگر ارزش دلار بر اساس بهای سال گذشته و موافقت‌های تهران کاهش یافت، روشن است که ما تفاوتش را مطالبه می‌کنیم، ولی اگر ارزشش را بازیافت و یا به عکس قوت بیشتری پذیرفت و دیگر پول‌های خارجی هم پایین آمد، ما آماده‌ایم در قیمت اعلان شده در برابر این تغییرات تجدید نظر کنیم. آیا از این منصف‌تر، منطقی‌تر و عادل‌تر می‌توان بود؟ مگر آنکه تصور کنند ما افرادی هستیم که نمی‌توانیم از منافع خود دفاع کنیم. ولی خیال می‌کنم دورانی که کشورهای فقیر تولیدکننده به وسیله دیگران استثمار می‌شدند، به طور قطع و یقین پایان پذیرفته‌است.

مطلب به حد کفایت روشن و قابل پذیرش و عادلانه است، و طبعاً آخرین پیشنهادی است که می‌شد به آنها عرضه کرد. این پیشنهادی است که روی آن ایستادگی خواهیم کرد، همه ما در این مورد هم‌عقیده هستیم، حتی تندروها که خیلی بیشتر می‌خواستند، آنها هم به ما پیوستند و با ما متفق شدند. این پیشنهادی است که قطعاً توسط همه کشورهای تولیدکننده نفت پذیرفته خواهد شد، یعنی ما پایداری می‌کنیم و مقاومت می‌نماییم و این کمترین کاری است که می‌شود کرد.

استیفای منافع کشور

ما کشوری پیشرفته و نوپسند و منطقی هستیم و نمی‌خواهیم زندانی احساسات خود باشیم. در بخش‌های بازرگانی و مبادلات در کشوری که به خود مطمئن است، مسائل ملی صرف وجود ندارد و نباید هم وجود داشته باشد. کشورهایی که می‌خواهند استقلال خود را اثبات کنند (و این مسئله‌ای است که باید به گونه‌های متفاوت طرح شود) در هر لحظه و در هر مورد باید نشان بدهند که محکم هستند، مطمئن هستند و از منافع ملی خود دفاع می‌کنند.

ما ۲۵ قرن بنیان‌گذاری شاهنشاهی خود را تازه جشن گرفته‌ایم و اگر خدا بخواهد ۲۵۰۰ سال دیگر تاریخ در پیش داریم. پس باید این قضیه را با واقع‌بینی و کمال مطالعه کنیم. باید منطقی باشیم و حساب کنیم که مصلحت کشور در کدام راه است؟ چه نوع مناسباتی باید با کشورهایی که در این بازارها هستند داشته باشیم؟ خصوصاً که امکان دارد تا پنجاه سال دیگر هنوز دارای ذخایر نفتی باشیم، در حالی که کشورهایی هستند که بدبختانه در آینده نزدیک شاهد پایان یافتن منابع نفتی خود خواهند بود. پس برنامه ما باید درازمدت و دقیق و حساب شده باشد و تدابیر لازم اتخاذ کنیم و این همان است که اکنون در حال مطالعه آن هستیم، یعنی آن وضعی که ما باید سال ۱۹۷۹ را با آن آغاز کنیم، یعنی وقتی که اولین دوره موافقتنامه نفت پایان می‌پذیرد. البته می‌توان سه دوره پنج ساله را هم برای بعد قبول کرد. یعنی همان چیزی که در موافقتنامه سال ۱۹۵۳ پیش‌بینی شده‌است. می‌توانید مطمئن باشید تصمیمی که ما در این مورد خواهیم گرفت، همان چیزی خواهد بود که بیشتر مصالح و منافع کشور ما را تأمین می‌کند و مسائل دیگر برای ما مطرح نیست و نمی‌تواند مانعی برای ما ایجاد کند.

ثمره اتحاد غیر مقدس

در کشور ما می‌توانید از «ضدیت» حرف بزنید، اما اگر در امریکا بود می‌توانستند از کار گانگسترها حرف بزنند. در آلمان فدرال و در فرانکفورت هر روز بانک‌ها را می‌زنند، در امریکا ساختمان‌های بیست طبقه را منفجر می‌کنند یا تقریباً به چنین روزی می‌اندازند و همه اینها به نظر معمولی می‌آید!

در امریکا راننده تاکسی به وسیله یک پوشش حفاظتی که نمی‌دانم از پلاستیک یا چیز دیگر است، حمایت می‌شود و کسی که داخل تاکسی می‌گردد، پولش را باید از روزنه کوچکی به راننده بپردازد. در حالی که امریکا یک کشور متمدن است که مشکلی اساسی ندارد و ظاهراً ضدیت و مخالفتی در آن نیست.

ما هنوز به آن مرحله از تمدن نرسیده‌ایم، ولی در کشور ما اگر گاهی چیزی می‌بینید یک نوع ضدیت است، یعنی اینها تروریست‌هایی هستند که از جانب دیگران هدایت می‌شوند و ما می‌دانیم که از کجا می‌آیند، آدم می‌کشند و می‌روند، آنها حتی افرادی را که به علامت تسلیم دستهایشان را بالای سرشان گرفته‌اند و مقاومتی ندارند، می‌کشند. درست به این دلیل که افراد این کشور نمی‌خواهند کشورشان به بحران گرفتار باشد و به بیراهه برود و با هر بادی بلرزد. ما نظایر این عوامل را در امریکا و آلمان میان دانشجویان خود می‌بینیم، و من آنها را ثمره اتحاد غیر مقدس تندروهای راست و چپ می‌خوانم.

محاکمه در محاکم نظامی

دو نوع افراد هستند که در محاکم نظامی محاکمه می‌شوند. اینها یا کمونیست هستند، که حزب کمونیست غیر قانونی اعلام شده‌است (البته بحث خوب یا بد بودن آن مطرح نیست) و کمونیسم در کشور ما خلاف قانون است. بنابراین کسانی که این رویه را تعلیم می‌دهند و دستورهای این حزب را تعقیب می‌کنند، به محاکم نظامی احاله می‌شوند. این یک مسئله قانونی است و در مقابل آن اقدامی دیگر نمی‌توان کرد. دسته دیگر تروریست‌ها و کسانی هستند که مبادرت به سرقت مسلحانه می‌کنند و به محکمه نظامی جلب می‌شوند و این نیز ناشی از حکم قانون است. نمی‌دانم آیا واقعاً می‌شود در کشوری که در حال خودساختن است، در مرحله رستاخیز است، پایه‌های نوی را بنا می‌کند و شالوده جامعه آن کاملاً تغییر کرده و زیر و زبر شده‌است، جز این کار دیگر می‌توان کرد؟

نزدیک به ده سال است که ما انقلاب سفید را شروع کرده‌ایم. امیدواریم ایران کشور بدون اختلاف طبقاتی بشود. در کشور ما طبقه اجتماعی خیلی بالا، با طبقه کمتر بالا از نظر همشهری بودن در برابر قانون برابر هستند. استثمار انسانی به وسیله انسانی دیگر وجود ندارد، آن گونه استثماری که سابقاً در اینجا بود، دیگر نیست، ممکن است شما بگویید تا وقتی فردی فرد دیگری را به خدمت می‌گیرد، این استثمار است، ولی فرق است بین این استخدام و آن استثمار.

در اینجا کارگر تا بیست درصد سود کارخانه‌ها سهیم است و خود را در خانواده خویش می‌بیند. بسیار تدابیر دیگر اتخاذ کرده‌ایم که اگر زحمت مطالعه آنها را به خود بدهید، در دوازده اصل انقلاب می‌توانید آنها را پیدا کنید. به همین جهت ما حق نداریم اجازه دهیم که حتی یک دقیقه در حرکت ما به سوی آینده و به سوی پیشرفت وقفه ایجاد نمایند، زیرا ما می‌خواهیم به آن مرزی برسیم که آن را مرز تمدن بزرگ نامیده‌ایم. وقتی به این مرز رسیدیم، خودبه‌خود همه چیز عوض می‌شود، زیرا در مرز تمدن بزرگ دیگر بی‌سواد وجود نخواهد داشت. همه مردم می‌توانند بخوانند و بنویسند. ما همه گونه تصمیم‌هایی را که به مردم اجازه می‌دهد تا در زندگی اجتماعی خود شریک و سهیم شوند، اتخاذ کرده‌ایم. از شرکت‌های تعاونی روستایی، انجمن‌های ده، انجمن‌های شهر، انجمن‌های استان گرفته تا شرکت در انتخابات دو مجلس که به وسیله کارت‌های انتخاباتی انجام می‌شود، در همه آنها مردم می‌توانند شرکت کنند. اگر کسی بخواهد برود رأی بدهند کسی مانعش نمی‌شود، ولی اگر کسی بخواهد در اطاقش بماند یا در شهر مثلاً سانفرانسیسکو استراحت کند و بعد از آنجا بگوید انتخابات ایران تقلبی است، من نمی‌پذیرم. من به آنها می‌گویم سعی کنید رأی بدهید، اگر کسی مانع شما شد آن وقت حرف شما را می‌پذیرم، وگرنه البته قبول نمی‌کنم.

به صراحت می‌گویم در فاصله این تمدن بزرگ که تا یازده سال دیگر در پایان دو برنامه پنج ساله دیگر به آن خواهیم رسید، دیگر بی‌سوادی در کشور نخواهد بود و تمام امکانات در دسترس افراد این کشور گذاشته خواهد شد. حال این وسیله خوشبختی است یا نه، امری است که باید منصفانه درباره آن قضاوت کرد. به هر حال ما آنچه را که شما در کشورهای اروپایی یا امریکایی به دست آورده‌اید، خواهیم داشت.

آزادی احزاب

درباره آزادی احزاب باید بگویم کشورهایی هستند که حزب کمونیست در آنجاها قانونی نیست، ولی تغییرات به قدری در دنیا هست و جریاناتی پیش می‌آید که این مسائل دیگر مطرح نیست.

شنیده‌ام در سویس هم گروه‌هایی درست شده‌اند که می‌خواسته‌اند به اصطلاح مقاومت کنند. در میان آنها یک عده روزنامه‌نویس و یا افراد وابسته به تلویزیون هستند که با کشور ما مخالف‌اند، از جمله در سوئد. برای چه؟ معلوم نیست. شاید هم علتش این باشد که آنها حتی مخالف کشورخودشان هستند. به علاوه می‌گویند بزرگترین رقم خودکشی در سوئد اتفاق می‌افتد.

روابط ایران و سویس

درمورد روابط ایران با سویس، من چون در سویس درس خوانده‌ام، احساس خاصی نسبت به آن کشور دارم.

روابط ما با کشور سویس بستگی به نوع ارتباطی دارد که می‌تواند بین دو کشور گسترش یابد. از نظر بازرگانی و تجاری روابط بین دو کشور در حال حاضر بد نیست و می‌شود آن را گسترش داد. از جهات دیگر مانند مناسبات فرهنگی نیز می‌توان به آن توسعه بخشید. مبادلات دانشگاهی و مبادله استادان و ارتباط خاص بین مؤسسات آموزشی و دانشگاهی از جانب ما با روی باز استقبال می‌شود. در زمینه جهانگردی و توریسم خیال می‌کنم فعلاً کمی یک طرفه است و مسیر آن بیشتر به طرف سویس است، شاید روزی برسد که از سویس به اینجا بیایند و این کار فعلاً تقریباً آغاز شده‌است. در سال‌های آینده تعجب نخواهم کرد اگر بشنوم که سویسی‌ها برای اسکی‌کردن به ایران آمده‌اند، زیرا در سویس آنقدر باید اسکی بازها در انتظار بمانند که بعضی اوقات تا سه ساعت منتظر تله فریک می‌شوند.

به هر صورت همه موجبات برای نزدیکی دو کشور فراهم است و چیزی نیست که ما را از هم جدا کند، همچنان که مدت‌ها است که این طور بوده‌است.

روابط ایران و امریکا

روابط ایران و امریکا هرگز به این خوبی نبوده‌است. گسترش مناسبات ما با امریکا ممکن است بهتر و بیشتر هم بشود، زیرا از نظر اقتصادی و صنعتی اکنون یک کنفرانس بزرگ و پر اهمیت در نیویورک تشکیل شده‌است تا مردم کشورهای متحده به طور وضوح امکاناتی را که در کشور ما هست، ببینند. از جانب دیگر تصور می‌کنم که امریکا دریافته است که نمی‌تواند ژاندارم بین‌المللی باشد، بلکه ثبات و امنیت دنیا باید به هر حال توسط کشورهایی که در هر منطقه قادرند این مسئولیت را بپذیرند، اعمال گردد، زیرا ویتنام هم‌اکنون برای امریکا یک مسئله سخت و دشوار شده‌است. مگر چند بار می‌توان تجربه ویتنام را تکرار کرد؟

شوروی‌ها کاملاً انعطاف‌پذیرند و متوجه جنبه عملی کارها هستند و طبعاً بسیار باهوشند. آنها سیاست خودشان را همواره در داخل کشورشان به شکلی تعبیر می‌کنند که من آن را برای خودشان خیلی هوشمندانه و عاقلانه می‌بینم، شاید با یک نوع سیاست جدید امریکایی بشود انتظار نزدیکی با دیگران را هم داشت، خصوصاً که مسئله مربوط به «ابرقدرت‌ها است» و جای آن است که گفته شود به تدریج و کم‌کم نقش ابرقدرت‌ها نقصان می‌یابد.

ناوگان شوروی در خلیج فارس

درباره حضور ناوهای شوروی در خلیج فارس اگر این امر برای ایجاد پایگاه باشد، مسئله تازه‌ای را به بار می‌آورد، ولی اگر برای یک بازدید باشد، مشکلی ایجاد نمی‌شود. بازدید کشتی‌های جنگی را از کشوری در هیچ منطقه آبی بین‌المللی نمی‌توان مانع شد، اما اگر همان طور که گفتم موضوع پایگاه در میان باشد، روشن است که این امر یک وضع کاملاً تازه‌ای را ایجاد می‌کند.

آینده جزایر ایرانی

نیروهایی که در ابوموسی هستند باید بتوانند نیازهای لوژستیک خود را مرتفع کنند. در تنب بزرگ چند ماهیگیر ساکن هستند، طبیعی است که باید در صدد رفع احتیاجات آنها برآمد، ولی تنب کوچک تاکنون مأوی و مسکن مارها بوده‌است. اما بعد چه خواهیم کرد؟ به هر حال مسلماً شناسنامه‌های جدیدی برای این مارها ارسال نخواهیم کرد.

استفاده از منابع زیر دریا

مسئله همکاری بین‌المللی برای بهره‌برداری از منابع زیر دریایی و اعماق دریاها مطلبی است که کاملاً مورد توجه تمام مردم دنیا است، زیرا اگر در پایان این قرن دنیا با جمعیتی بالغ بر هفت‌میلیارد نفر روبه‌رو گردد، در آن صورت احتمال این هست که باز هم زمین قابل کشت و زرع برای تغذیه این افراد داشته باشیم، خصوصاً با دست یافتن به شیوه‌های نو و تازه که به آن انقلاب سبز می‌گویند.

در زمینه امور کشاورزی اکتشاف تازه و فوق‌العاده‌ای انجام شده‌است. بذرهای تازه گندم به دست آمده‌است که در هر هکتار زمین چهار تا شش تن محصول می‌دهد. درمورد میزان بازده برنج به نوع آن بستگی دارد. در ژاپن تا آنجا رسیده‌اند که از هر هکتار ۱۱ تن برنج بر می‌دارند. قطعاً نوع این برنج نظیر برنج‌هایی که ما در ایران داریم، نیست. با استفاده از ایزوتوپ‌ها خصوصاً در زمینه حفظ مواد غذایی با اشعه گاما و با کمک روش‌های جدید، نگاهداری مواد خوراکی و جلوگیری از فساد آنها در سیلوها و انبارها کاملاً امکان‌پذیر شده‌است، و با این امکانات می‌توان قدم‌های بزرگ به جلو برداشت.

اما اگر علاوه بر اینها بشود میزان تولید را افزایش داد، احتمال دارد به خطری که ما سنگینی آن را روی دوش‌های خود احساس می‌کنیم، خاتمه بخشید، اما تازه همه اینها برای زندگی بهتر کفایت نمی‌کند.

پس برای بهتر زیستن و گرسنه نماندن باید به زودی در اعماق دریاها به کند و کاو پرداخت. در این باره در مراکز مهم بین‌المللی مباحثی در جریان است که ما نیز در آنها شرکت داریم و طبعاً از نظرات صحیح اکثریت پیروی خواهیم کرد.

ولی در خلیج فارس منابع عظیمی از ماهی‌ها وجود دارد که برای حفظ آنها نباید در صید زیاده‌روی کرد و از میزان معینی تجاوز نمود، و الا داستان قدیمی مرغی که تخم می‌کرد و خواستند در تولید آن زیاده‌روی کنند، ولی مرغ از بین رفت، تکرار خواهد شد. به همین دلیل است که باید دقیقاً دانست در آب‌ها چه می‌گذرد و تا چه حد می‌شود از این منابع بهره‌برداری کرد، چه درمورد ماهی‌ها، و چه درمورد آلگ‌ها و دیگر سرمایه‌هایی که هنوز آنها را نمی‌شناسیم.

حتی درمورد نفت که عنصری شناخته‌شده‌ است، گو اینکه حالا فکر می‌کنند بروند به سوی قطب شمال و در آنجا نفت کشف کنند، چنانکه تاکنون هزاران متر در زیر کوه‌های یخ و ICE BERG ها به جستجو پرداخته‌اند، به هر صورت درباره خیلی چیزها فکر می‌کنند، ولی من در باب منابعی حرف می‌زنم که در آب وجود دارد، یعنی آنچه که در آب و در زیر اقیانوس‌ها است و ما به این مسائل بسیار علاقمندیم و برایمان کاملاً قابل توجه است.

دیروز پروفسور پیکار آمده بود ما را ببیند، می‌دانید که او چقدر به این مسائل علاقمند است و می‌بینید که ما چقدر برای این امور اهمیت قائل هستیم.