مذاکرات مجلس شورای ملی ۷ خرداد ۱۳۲۴ نشست ۱۲۷ دنباله برنامه دولت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۵۵ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' ( مجلس یک ساعت ونیم پیش از ظهر روز دوشنبه هفتم خرداد ماه مجدداً به ریاست آقای م...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

( مجلس یک ساعت ونیم پیش از ظهر روز دوشنبه هفتم خرداد ماه مجدداً به ریاست آقای ملک مدنی نایب رئیس تشکیل گردید ) نایب رئیس آقای فرهودی فرهودی – روز قبل بعد از خاتمه جلسه آقای دکتر کشاورز در ضمن اظهارلطفی که به بنده فرمودند این نکته را تذکر دادندکه مقصودش از ایکه تو را به شهادت گرفتم در نوشتن مقدمه کتاب شهادت حقیقی و حضوری نبود منظورم این بود که از کلیات امور اطلاع داشتید

( دکتر کشاورز- تکذیب می کنم من این عبارت را نگفتم ) چه جور گفتید ؟ هر طور که فرمودید مقصود این بود که تو بطور کلی از جریان امور اطلاع داشتی نه اینکه از این امر معین اطلاع داشتی البته این توضیحی است که بنده می دهم ولی بعد اشاره فرمودند به یک مطلب دیگری که چون ممکن است اینجا اظهار بکنند بنده اینجا توضیح می دهم . بنده خدمت آقای دکتر کشاورز نرسیده بود ولی یک روز آقای وزیر فرهنگ به بنده که رئیس دفترشان بودم فرمودند که آقای دکتر کشاورز میل دارند ( حالا درست یادم نیست که فرمودند ایشان میل دارند یا خودم میل دارم ) فرمودند که می خواهند در باغ فردوس سخنرانی بفرمایند ( دکتر کشاورز – معمولاً داوطلبانه نبود ) و می خواهند بیایند تو را ببینند و ترتیب این سخنرانی را بدهید . فردایش آقای دکتر کشاورز تشریف آوردند و فرمودند من در موضوع بهداشت کودکان می خواهم سخنرانی بکنم .

بسیار خوب تاریخش را معلوم کردیم و بعد زمینه سخنرانیشان را فراهم کردند آنجا بنده دیدم چند تا احادیث نبوی و کلمات قصاری که منصوب به حضرت امیر علیه السلام است در متن سخنرانیشان است ، بعد این چه موقعی بود ؟ موقعی بود که یک نهضتی در ایران شروع شده بود و نهضت تصفیه زبان فارسی از لغات عربی شروع شده بود همان نهضتی که کلماتی که الان یادگار هست مثلاً بجای عایدات میگوئیم درآمد و بجای خرج میگوئیم هزینه یک مؤسسه اسمی هم درست کرده بودند برای این نهضت و یک رنگ ملی هم بهش داده بودند و با کمال استقلال کارش را می کرد پشتیبانی هم ازش می شد که می خواهند زبان فارسی را اصلاح کنند .

حالا عرض کنم در یک همچو موقعی که یک چنین نهضتی برپاست جنابعالی که در باغ فردوس می خواهید سخنرانی بفرمائید این عبارات شما ممکن است یا یک زحمتی برای وزیر متبوع من تولید بشود یا برای خود شما بنابراین خوب است که فارسی این مطالب را بفرمائید و ترجمه کنید

( فداکار – خلاصه سانسور فرمودید) و ایشان تشخیص دادند که من عرضی ندارم و بعد رفتند و سخنرانیشان را هم که خیلی مفید بود انجام دادند و مردم هم تشکر کردند ( کامبخش – آیات و قرآن و احادیث را هم زدید ؟ ) بله در همان حدودی که عرض کردم چرا این اظهار را می کنم برای اینکه بنده عقیده ام این است که هر کسی هر کاری کرده است باید بگوید برای اینکه خارج از دو صورت نیست یا آن کاری که کرده است خوب و مباح بوده است که گفتنش اشکالی ندارد یا فرض بفرمائید یک کاری بوده است که از نظر اجتماعی جرم نیست ولی یک کاری بوده است که خبط و خطا و اشتباهی بوده است .

اگر جرم بوده است که یک رویه و داستان دیگری است و اگر خطا بوده است باید بگوید برای اینکه مقید نشود که در آتیه خبط بکند و فلسفه توبه هم در اسلام همین است توبه را که در اسلام آورده اند برای این است که اگر یک کسی کار خبطی از نظر مذهب کرد خیال نکند که اینکار خبط معاقب اواست تا آخر قیامت بنابراین اجازه دادند که وقتی که عذر خواست عذرش خواسته می شود که بعد با خیال راحت وظایف خودش را انجام بدهد و دیگر گناه نکند اما دیشب روزنامه ها را که نگاه می کردم در ضمن عرایضی را که راجع به کارخانجات می کردم آقای ایرج اسکندری یک کلمه ای را پرانده بودند و بنده نشنیده ام البته ایشان مختارند هر چه میل دارند بفرمایند ولی بنده عرضم در این جا صریح بود این بود که کسانی که طرفدار کارخانجات و طرفدار توسعه کارخانجات هستند اینها بایستی کاری بکنند که کارخانجات دچار تعطیل نشود دچار شکست نشود برای آنکه آن کارخانجات بماند و یکی از آن راههائی که فکر کرده اند ما را به این مقصود می رساند این است که کارخانه مرکز تحریکات سیاسی نشود برای اینکه این محفوظ بماند و کارگرش هم آسایش داشته باشد و گمان هم نمیکنم اشتباه هم کرده باشم ( تهرانچی – نه خیرصحیح است اشتباه نکرده اید ) ولی این مانع از این نیست که کارگران یک اتحادیه های صنفی هم داشته باشند خودشان به کارهای خودشان رسیدگی کنند اگر به جامعه شان ظلمی ستمی و بی عدالتی شده است به نمایندگانشان به ترتیبی که آئین نامه ها معین می کند مراجعه کنند و حقشان را بخواهند و بگیرند و اتحادیه کارگرها همانطور که در روزنامه ها می بینیم جنبه سیاسی ندارد وجنبه ملی دارد . تمام اصناف ایران از قدیم اتحادیه داشه اند

( تهرانچی – صحیح است آقا – صحیح است ) پیش از اینکه این سازمان جدید اروپائی بوسیله کتاب یا بوسیله اشخاص به ایران بیاید اصناف ایران اتحادیه داشتند ( صحیح است ) دلیلش هم این است که در قانون انتخابات دوره اول انتخابات ما صنفی بود یعنی مقننین ما تشخیص داده بودند که این جامعه تشکیل و ارگانیزه شده است از شش هفت صنف معین و بهمین جهت بود که به هر صنفی اجازه داده بودند که یک اتحادیه هائی درست بکنند و این اتحادیه کارگران هم یک نوع اتحادیه صنفی است که از قدیم در این مملکت بوده است و چیز تازه ای نیست وجودش هم مغتنم است ولی عرض بنده این بود که کارگران کارخانجات و خود کارخانه ها ملعبه سیاست نباید بشوند چرا؟

برای اینکه در درجه اول به ضرر و زیان خود کارگر است دیروز یک مقدار تلگراف به خود آقایان نمایندگان رسیده است که چند کپی هم دارد و باز حکایت می کند از یک اغتشاش و زدوخوردی در اصفهان ( فداکار- تحریک مدیران کارخانجات است برای اینکه می خواهند کارخانه ها را ببندند ) اصفهان بر اثر حسن سلیقه و ذوقی که تجار آنجا و سرمایه داران آنجا داشته و براثر سیاست حمایت صنعتی که در دوره سابق معمول بود توانست مرکز چند کارخانه بشود و از مدتی که کارخانجات دایر شده تا سه سال چهارسال پیش هم کارخانه کارش را می کرده و محصول آن کارخانه ها هم به بازار می آمد و هیچ سرو صدائی هم نبود ولی بعد که سیاست را خواستند ببرند توی این کارخانجات نه تنها این کارخانجات مرکز فتنه ها شد بلکه شهر اصفهان هم که از شهرهای درجه اول این مملکت است به آتش این اختلافات هر چند ماه یک بار می سوزد بهتر اینکه از زبان خود اهالی اصفهان حرف بزنم و تلگراف را بخوانم ( بفرمائید بفرمائید : پنجاهمین مرتبه است که کارگران این شهر شکایات وناله های مظلومانه خود را از دسیسه و انتریک مظالم یک عده ماجراجو و وطن خودش که ماسک آزادی خواهی ( چون عبارات و کلمات زننده دارد بنده این قسمتهایش را نمی خوانم و خیلی معذرت می خواهم و خداشاهد است من این تلگراف را قبلاًندیده و نخوانده بودم

( دکتر کشاورز – بخوانید آقا بخوانید این قضاوت آقای سیف پور و آقای دولت آبادی است ما خیلی افتخار می کنیم که ایشان ما را اینطور می دانند ) من اجازه بخصوص از فراکسیون توده می خواهم که این تلگراف را بخوانم ( دکتر کشاورز – بفرمائید بفرمائید ) حزب توده در مدت یک سال ونیم از هیچگونه اغفال و استثمار یک عده کارگر بدبخت اصفهانی خودداری نکرده و بعد از آنکه میلیونها ریال دسترنج کارگر بدبخت را از میان بردند و طشت رسوائی آنها از بام افتاد کارگران باتفاق تشکیل اتحادیه داده و شروع به کار ما کردیم از روز تشکیل اتحادیه حزب توده به انواع تشبثات و دسایس از قبیل اعزام عده چاقو کش از تهران ( کشاورز- بنده و کامبخش بودیم ) و کتک زدن کارگران و حتی برای آنکه دیگران را هم در کار کشور دخالت دهند از بزرگترین خیانت خودداری نکرده و برروی دیوارها نسبت به بزرگان جهان توهین نموده ولی غافل از اینکه کارگران وطن پرست که جز بدست آوردن یک لقمه نان و حفظ حیثیت و استقلال کشور نظری ندارند در تمام این مدت با خونسردی کامل مراقب وضعیت بوده و به قیمت فداکاری


+ دوره چهاردهم قانونگذاری

شماره مسلسل ۱۳۹۳

مذاکرات مجلس بقیه جلسه ۱۲۷ بقیه صورت مشروح مذاکرات مجلس روز دوشنبه هفتم خرداد ماه ۱۳۲۴ بقیه بیانات آقای فرهودی شهر اصفهان را حفظ نمودند بهترین شاهد صدق این عرایض گزارشهای مقامات مسئولیت دار و عقاید عموم جامعه اصفهانی است ولی این گروه مزدور که دشمن آسایش عمومی و راحتی زحمتکشان و کارگران هستند بهیچوجه دست از تحریکات خود برنداشته ودر یک ماه پیش برای اینکه در امنیت شهر اختلال نمایند و منویات پیسه و ننگین خود را به موقع اجرا به دولت ننگین بیات فشار آورده وبا فروختن خود را وادار نمودند که رئیس شهربانی اصفهان را ( فداکار مختاری را می فرمائید ) که با کمال بی طرفی به حفظ انتظامات ابراز علاقه می کرد بدون هیچ دلیلی به اسم گزارش و اخذ دستور حضوری برای سه روز به تهران احضار نمایند در شش روز قبل نعمت الله بهرام پور گویا کسی بود که اسمش اینجا برده شد

( دکتر کشاورز-بله ) که چندین مرتبه بجرم شرارت و چاقوکشی محکوم شده ودر چند سال قبل مرتکب قتل شده و چهار سال در زندان شهرضا بوده شصت هزار تومان پول به هشت نفر ترور و یک جواز توصیه آدم کشی از رئیس شهربانی کشور ( توصیه در اداره شهربانی اصفهان موجود است ) به اصفهان اعزام توصیه رئیس شهربانی کافی بود که روحیه مأمور شهربانی را که واسطه احضار پاسیار مختاری رئیس شهربانی به اندازه کافی متزلزل شده بود بکلی نامرتب و خراب شود پول و وجود هشت نفر ترور عده ماجراجو و جانی را دور آنها جمع کرده صبح چهارشنبه عده قریب پنجاه نفر بسر کردگی بقراطی و بهرام پور به کارخانه پشم ریخته امیر کیوان نماینده کارگران و عده قریب پانزده نفراز کارگران را شدیداً مضروب و یک چشم کیوانی را کور نمودند و مبشری مأمور شهربانی روی توصیه رئیس کل تشکیلات کوچکترین اقدامی برای جلوگیری ننموده روز جمعه ساعت ۹/۵صبح بهرام پور به اتفاق چند نفر اشرار سیدآبادی و هشت نفری که از تهران آمده اند در نزدیکی کلانتری در حضور پاسبان به هشت نفر از کارگران حمله نمودند صرافیان نماینده کارگران کارخانه شهرضا که بیش از ده سال جوانی و عمر خود را در خدمت کارگران مصرف کرده و تا قبل از آنکه اتحادیه از حزب توده جدا شود کمیته مرکزی حزب توده و عده ساختن مجسمه اورا می داد و کراراً هم مورد تقدیر قرار گرفته و از روزی که اتحادیه جدید از زیر بار حزب ننگین توده خارج شد به شهادت کلیه مقامات رسمی اصفهان فداکار و رادمنش و کشاورز و کام بخش و مقامات دیگر هر روز تقاضای تبعید صرافیان را نموده و حتی فداکار به چندین نفر و مقامات رسمی و غیر رسمی وعده قتل این جوان را داده در جلوی روی پاسبان بوسیله فرو بردن کارد در قلبش مقتول و سایر کارگران را مجروح حمله کنندگان تماماً مسلح به کارد و چاقو و اسلحه گرم بوده اند قتل این جوان نشان می دهد که حزب شکست خورده توده دشمن کارگر و زحمت کشان است می خواهد با ریختن خون کارگران این شهر انتقام خود را بکشد تشخیص آنها هم گویا صحیح باشد زیرا اولیای امور ناله های بیست هزار نفر کارگر اصفهانی را به هیچ نشمرده و این مکافات را بمنزله تاریخ فراعنه و قیاصره تلقی کرده ( دکتر کشاورز- قیاصره را کارگرها می نویسند ؟

این عبارات آقای سیف پور است خطاب به آقای فرهودی این عبارات از همان کارگر باسوادی است که شما می گفتی ملت ایران همه باسواد هستند ؟ )

و چنان در خواب غفلت هستند که گویا از وجود اصفهان هم بی خبر هستند در صورتیکه اینطور نیست ما نه تاریخ می خوانیم و نه برای جلوگیری پنجاه مزدور ترور آدم کش عاجز هستیم بلکه میل داشتیم که عالم انسانیت و جامعه آزادیخوا ه دنیا ما به بدبختی ما پی برده و به مظلومیت ما اذعان نمایند و از آنطرف همه بفهمند که تهران نه فکر ما نیست بلکه با برداشتن مأمورین و دادن توصیه برای خوش آمد جانیان و خائنانی که به اسم نماینده توده درمجلس هستند به اختلال امنیت شهر و ریختن خون کمک می کنند ما آنقدر صبر کردیم که تادوست و دشمن فهمیدند که حزب توده مسلکش وطن فروشی و مرامش ریختن خون کارگر است ما این قدر بردباری از خود نشان دادیم که دوست و دشمن به وضعیت رقت بار ما خون گریه کرد ولی اولیای امور ما در تهران یک دقیقه هم توجهی به این شرب الیهود ننموده و اطمینان داریم که در آتیه هم نخواهند کرد برای آخرین دفعه ناله مظلومانه خود را به سمع شما آقایان و به گوش عالم بشریت و دنیای آزادیخواه رسانیده ومی گوئیم که به دستور صریح تقی فداکار

( فداکار- بنده اخطار نظامنامه دارم) و سایر نمایندگان توده بهرام پور و بقراطی و هشت نفر تروری که از تهران آمده اند خون یکی از شریف ترین و بزرگترین خدمتگزار کارگران و رنجبران اصفهان را ریخته اولاً تمنا داریم که مجلس شورای ملی از فداکار و همدستانش سلب مصونیت نموده و آنها را تسلیم دادگاه نمایند ثانیاً مسبب احضار رئیس شهربانی و نویسنده توصیه که شریک قتل صرافیان ناکام است به محکمه جلب شود ثالثاً با وضعیت فعلی به هیچوجه مردم اصفهان تأمین ندارد اگر چه اقداماتی از طرف استانداری برای اعاده وضعیت شده ولی با نبودن رئیس شهربانی


+ وتزلزل روحیه سایر مأمورین خودسر و تجری این عده ۵۰ نفر اشرار این اقدامات کافی نیست وطبق دستوری که ترورها از تهران گرفته اند درصدد قتل عده زیادی از کارگران این شهر هستند ( کام بخش – مقصود این است که خلاصه مختاری برگردد) از اولیای دولت تقاضا داریم که اقدام عاجل برای دستگیری قاتل و تبعید شرکای جرم بقراطی و سایرین بنمایند هر گاه در ظرف بیست و چهار ساعت به عرایض حقه ما توجه نشود و خدای نکرده بیست هزار نفر کارگر و صد هزار نفر عائله وبستگان آنها از مراکز مأیوس شود آنوقت مجبوریم بنام حفظ آزادی وبنام حفظ حقوق کارگر و حفظ شرافت وناموس و حیثیت خود خودمان اقدام نموده و از خود دفاع کنیم با این ترتیب صریحاً عرض می کنیم که هر پیش آمدی که بشود مسئول آن اولیای امور و شخص رئیس کل تشکیلات شهربانی است در این کار اقدام و پاسخ فوری نمایندگان کارگران درتلگرافخانه خواهند ماند تا تکلیف شهر و وضعیت آن روشن شود شماره ۴۶۸ شورای مرکزی اتحادیه کارگران و پیشه وران دهقانان اصفهان مقدار زیاد دیگری هم هست که ا زهمین قبیل است مقصود این است که آن عرضی که بنده دیروز کردم برای این بود که حتی الامکان و واقعاً از روی صمیم قلب و بدون اینکه نظر کشاکشی داشته باشم طوری کنم که این کارخانجات خوب کار بکنند و کارگران آسایش داشته باشند و واقعاً یک مؤسسات و آلات مفیدی برای مملکت باشند و از این پیش آمدها پیش نیاید مقصود بنده این بود حالا اجازه می خواهم که بروم سر عرض دیروز . بنده دیروز عرض کردم که جهالت که آقای دکتر کشاورز سعی داشتند برای ملت ایران ثابت کنند غیر از بیسوادی است جهالت یک تاریکی مطلقی است که دماغ و ذهن یک شخص را گرفته باشد ملتی که ۳ هزار سال سابقه تمدن دارد و به صنایع و فنون و هنرهای مختلف اعم از هنرهای زیبا وغیر زیبا آشنا است او را واقعاً و انصافاً نمی شود جاهل گفت ( صحیح است )

سوادهم خودش یک هنری است امروز صبح آقای دکتر معظمی می فرمودند که این تریبون را نجارهای گلپایگان ساخته اند آقایان به این نقش های زیر تریبون توجه بفرمائید که با چه دقتی این طراحی ها و این نقش ها که از آثار باستانی ایران گرفته شده است روی تخته نمایش داده شده است اگر صنعت گری که این کار را کرده است سواد نداشته باشد آیا حقاً جاهل است ؟ این بهترین هنرها را دارد و حتی بنده که ادعا می کنم که سواد خواندن و نوشتن دارم باید پنجاه سال کار بکنم و ببینم آیا می توانم این کار را بکنم یا نه ؟ ( صحیح است ) ( خنده نمایندگان ) بعد بنده وارد این مطلب شدم که حالا فرض کنیم آن تز آقای دکتر کشاورز صحیح باشد یعنی جاهل کسی باشد که سواد نداشته باشد و شرط رفع جهالت حتماً این باشد که سواد داشته باشد می آئیم سر این تز و سر فرض ایشان تازه آن رقمی که ایشان فرمودند که در حدود آن رقم بیسواد هست تازه آن رقم صحییح نیست چرا؟ برای اینکه ما فرض می کنیم که جمعیت ایران یعنی آمار رسمی هم همینطور نشان می دهد پانزده میلیون باشد ( حاذفی – شانزده میلیون )

(جمال امامی –هفده میلیون ) در موقعیکه می خواهم پورسانتاژ بیسوادها را بگیریم اطفال از سن یک تا هشت را باید از مجموع این جمعیت کم کرد چون پورسانتاژ اطفال در هر جامعه ای بیش از پورسانتاژطبقات بعدی است به این جهت ما می توانیم از پانزده میلیون بیش از چهار یا پنج میلیون اطفال بین سن یک تا هفت و هشت سال را قائل بشویم می ماند ده میلیون بنده به آقای دکتر کشاورز مژده میدهم که این کتابی که اینجا هست و هزار صفحه هم هست و پارسال هم چاپ شده است و مربوط به حکومت دوره گذشته هم نیست و احصائیه رسمی فرهنگ است این کتاب هزار صفحه ای راجع است به آمار تحصیلی یکساله این مملکت بنابراین یک ملت پانزده میلیونی که آمار یکسال تحصیلیش ( مظفرزاده – به این گندگی باشد ) ( خنده نمایندگان ) هزار صفحه باشد و در سال گذشته هم چاپ شده

( فداکار- این هم مثل پرورش افکارتان است )ما میتوانیم ازقیافه این کتاب تصدیق بکنیم که نه تنها ملت ایران جاهل نیست بلکه بی سواد هم نیست (فداکار – این کتاب مغز ندارد )بنده چقدر تأسف می خورم که یک شخصی که ایرانی است و نماینده ملت ایران هم هست در اینجا میل ندارد که یک سند رسمی چاپی که حکایت از تمدن مملکت وفرهنگ مملکت خودش می کند این حرف را بزند -( فداکار – دروغ است ،مغز ندارد )آقا شما به چه دلیل یک کتاب رسمی فرهنگی مملکتتان را که چاپ شده است و ارقام رسمی چاپ شده دولت است و مربوط به فرهنگ مملکتتان است میگوئید مغز نداردمغز آن کسی ندارد که نمیتواند بفهمد (صحیح است ) (همهمه نمایندگان )

( هاشمی – انصافاً سالنامه خوبی است ) ( کام بخش – آقای سنندجی ) (زنگ ممتد رئیس )

(نایب رئیس – آقایان یک قدری رعایت نظم مجلس را بفرمائید (سنندجی – بنده عرضی نکردم به آن ‎آقایانی بفرمائید که که صحبت می کنند بنده که گناهی نکرده ام آقای رئیس ) ( نایب رئیس – تذکر بنده به همه آقایان بود که بگذارند ایشان صحبت خودشان را بکنند بعد هر یک از آقایان مطلبی دارند بیایند جواب بدهند (صحیح است )

در صفحات آخر کتاب یک گرافیک ها واعداد و ارقامی است که مربوط به فرهنگ مملکت در ظرف هیجده سال اخیر است یعنی از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۱۸ و ۱۹ یعنی تا سالی که توانسته اند این کتاب را چاپ بکنند والبته سالهای بعدش هم از روی همین ارقام است در سال ۱۸ و ۱۹ نشان داده اند که در تمام مدارس مملکت چهار صد و نود و هشت هزار و هشت صد و چهل نفر مشغول تحصیل هستند و ما می توانیم چون سال ۱۳۱۸ چهار صد و نود هزار نفر مشغول تحصیل بوده اند و سال بعدش یعنی ۱۳۱۹ را بگوئیم چهارصد و نود و هشت هزار نفر بوده اند یعنی هشت هزار نفر اختلاف داشته و می توانیم برای سنوات بعد یعنی بیست و بیست و یک هشت هزار تاقائل بشویم می شود ۵۰۰ هزار نفر بجای ۴۹۰ هزار نفر پس ما ارقامی را داریم که عده شاگردان مدارس مملکت را از سال ۱۳۰۱ تا آخر سال ۱۳۲۱ که ۲۱ سال تمام می شود و سال به سال داده است بیرون ۵۰۰ هزار نفر نشان می دهد بنده این ارقام را جمع کردم ، این ارقام محصلین هر سال را و تقسیم کردم بیست و یک که ببینیم در هر سال حد متوسط گنجایش مدارس ما که شاگرد پذیرفته اند چقدر است در آمد سالی دویست و هفتاد هزار تا چون عرض کردم سال اول پنجاه و پنج هزار نفر است و سالهای آخریش پانصد هزار نفر است متوسطیش که روی هم ریختیم سالی دویست و هفتاد هزار نفر در آمده است این مدارس عموماً یک کلاسه و دو کلاسه و سه کلاسه و پنج کلاسه و شش کلاسه بوده است از حیث کلاس هم آمدیم متوسطش را گرفتیم یعنی از حیث کلاس هم آمدیم فرض کردیم که عموم اینها سه کلاسه باشد پس در هر سه سال یکمرتبه شاگردان این مدارس عده شان تجدید می شود ودر عرض این ۳ سال کم وبیش سواد خواندن ونوشتن را یاد می گیرند بنابراین در هر سه سال دویست و هفتاد هزار نفر در ظرف این بیست ویک سال اخیرما می توانیم بگوئیم که باسواد شده اند و هفت تا سه سال چون بیست ویک سال حساب کردیم و تقسیم به سه بکنیم هفت می شود یعنی هفت تا دویست و هفتاد هزار نفر ما می توانیم دربیاوریم که می شود یک میلیون و هشتصد هزار نفر و هر گاه شاگردان اکابر را هم که در این احصائیه منظور نشده است حساب بکنیم و روی این بکشیم قریب ۲ میلیون نفر ما اشخاص باسواد داریم یعنی ۲ میلیون نفری که چطور هستند ؟ ۲ میلیون باسوادی که در حدود سن ۳۰ سال هستند آنهائی که سواد دارند و زیادتر از ۳۰ سال را در این احصائیه منظور نکرده اند یعنی کسانی که قبل از ۱۳۰۰ سواد داشته اند ( صحیح است )

کسانی که امروز در این مملکت هستند و قبل از ۱۳۰۰ هم سواد داشته اند و البته هنوز هم دارند آنها جزو این احصائیه حساب نشده اند و به این ترتیب حداقل ما دو میلیون نفر هم بیشتر باسواد داریم از ۱۰ میلیون نفر این حداقلش است یعنی صتی بیست باسواد داریم و بیسواد ما صدی هشتاد می شود با این حساب آنوقت البته برای این دو میلیون نفر باید باسوادانی را اضافه کرد که در خارج تحصیل سواد کرده اند و آمده اند ایران خیلی ها هستند که تحصیلاتشان در خارجه بوده است ( سنندجی – مکتبخانه های ملی را هم بفرمائید ) به این کیفیت پور سانتاژ بی سوادهای مملکت از هشتاد درصد هم پایین تر است حالا یک حساب پداگوژی می کنم الان دستگاه این مدارس ما سالی پانصد هزار نفر شاگرد مدرسه در خودش دارد حداقل جمعیت ایران را اگر پانزده میلیون فرض بکنیم مطابق قاعده آمار یک میلیون و نیمش در سن تحصیلند یعنی بین سن هفت و سیزده است ما دستگاهی داریم که در هر سال ثلث این عده را می تواند بگیرد یعنی از یک میلیون و نیمی که در سن تحصیل هستند برای پانصد هزار نفر از آنها جا دارد ولی البته سال بعد هر پانصد هزار نفر که بیرون نمی روند فرض کنید که پنجاه هزار نفرش هم بیرون نمی روند ۳۰ هزار نفرش بیرون می روند چهل هزار نفر طبق عده که بیرون رفته اند به جایش تازه وارد می شوند هرگاه به این تشکیلات هم دست نزنیم یعنی توسعه اش ندهیم ما در ظرف سه تا شش سال می توانیم یک میلیون و نیم نفری را که بین سن هفت و سیزده فعلاً داریم باسواد کنیم پس دستگاه تحصیلات ما طوری بوده است که تا به حال یک پورسانتاژ بیش از آنچه که گفته شد باسواد در این مملکت تهیه کرده است و فعلاً هم این استعداد را دارد که فعلاً هم بر فرض که توسعه بهش ندهم باز عده زیادی را باسواد می کند و به عده با سوادها می افزاید و بر دو میلیون باسواد فعلی اضافه خواهد شد به این دلایلی که عرض کردم افسانه جهل ملت ایران به آن غلیظی که گفتند صحیح نیست بلکه یک پروپاکاند شومی است آقای دکتر کشاورز برای این که ثابت بکنند ملت ایران جاهل است یک نکته را چسبیدند که بنده حالا توضیح خواهم داد را در یک قسمتی با ایشان اشتراک نظر دارم و خوب تشخیص دادند اما در اواخر مطلب با هم شریک هستیم نه در اوایل مطلب ایشان فرض کردند که این جهل مصنوعی را که خیال می کردند ملت ایران دارند فرمودند که این را طبقه حاکمه باعث شده است که ملت ایران


+ جاهل باشد فرضتان این بود یعنی هم جهل را وجودش را مسلم دانستید هم مسئول جهل را معرفی کردید که طبقه حاکمه ایران درسیصد سال اخیر ملّت ایران را عمداً وعالماً وعامداً درجهل نگاه داشت (دکتر کشاورز –صحیح است )بنده میخواستم عرض کنم که رژیم ممانعت از تحصیل هیچ وقت در ایران نبوده است (صحیح است )

( هاشمی – کاملاً صحیح است ) مخصوصاً در ایران بعد از اسلام ( صحیح است ) رژیم ممانعت از تحصیل علم و دانش هیچ وقت در این مملکت مخصوصاً درایران بعد از اسلام وجود نداشت ( امیر تیمور – صحیح است ) بلکه همان هیئت حاکمه که آقای دکتر کشاورز اشاره کردند از ۳۰۰ سال پیش یعنی مقصودشان سلاطین وقت و وزراء وقت است (دکتر کشاورز – وکلای وقت است ، رؤسای وقت است از ۴۰ سال به این طرف )(آصف – ۴۰ سال پیش وکیل کجا بود ؟ ) (زنگ رئیس) : عرض کنم که سلاطین و وزرای ما هم در این ۳۰۰ سال اخیر تا اول مشروطه نه تنها مانع تحصیل مردم نبودند بلکه تشویق هم از مردم می کردند (صحیح است )

(پروین گنابادی – مثل دوره پهلوی بفرمائید خاطر مبارک آسوده باشد ، دیگر سرپوشی روی این مملکت نمی شود گذاشت ) (زنگ رئیس ): بهترین دلیلش این مدارس قدیمه است که در نقاط مختلف وجود دارد ، این مدارس قدیمه را عموماً سلاطین ایران ساختند (صحیح است ) در زمان صفوی ، در زمان زندیه ، در زمان قاجاریه و همچنین وزرای ایران و یک نمونه بارزش اگر آقای پروین گنابادی آن عینکشان را بردارند و راست نگاه کنند همین مدرسه سپهسالار است (صحیح است )

(دکتر کشاورز – چند تا محصل تویش مانده است آن را هم بفرمائید )… این مدرسه سپهسالار را یکی از افراد هیئت حاکمه ایران در این چند سال اخیر ساخته است ، نه تنها مدرسه ساخته است هر کدام که مدرسه ساخته اند موقوفات زیادی هم روی این مدارس گذاشته اند برای اینکه طلاب علوم شبانه روزی آنجا تحصیل بکنند (صحیح است ) ثمره عمر و زندگانی خودش را وقف تحصیل مردم کرده است مانع که نشده اند هیچ چی اطفال و وراث خودشان را هم محروم کرده اند و مدرسه ساخته اند برای اینکه ملت ایران بروند آنجا تحصیل بکنند و صد سال بعد یک نفر پیدا نشود که بگوید ملت ایران جاهل است (صحیح است ) (دکتر کشاورز – طبقه حاکمه نگذاشت ) مدارس نظامیه از دوره نظام الملک طوسی در تمام شرق پراکنده است یکیش هم در بغداد است نظام الملک طوسی هم خودش از وزرا بوده مدارس سلاطین صفوی مدارس سلاطین غزنوی مدارس سلاطین سلجوقی اینها تمام دلیل است بر اینکه هیئت حاکمه ایران مانع تحصیل نبوده است بلکه موجبات تحصیل را مطابق مقتضیات آن زمان البته فراهم کرد (صحیح است ) حتی در دوره حکومت پادشاه سابق هم که اعتراضات و ایرادات زیادی به جنبه های مختلف آن حکومت شده است و هنوز هم می شود معذلک او هم مانع تحصیل نبود و دلیلش همین ارقامی است که در این جدول جلوی چشم بنده است که در سال ۱۳۰۱ شاگردان مدارس این مملکت ۵۵ هزار نفر بوده و در سال ۱۳۲۰پانصد هزارنفر شده عده معلمین این مملکت درسال ۱۳۰۱سه هزار نفر بوده و درسال ۱۳۲۰چهارده هزارنفر شده عده فارغ التحصیل های دوره شش ساله ابتدائی این را ۲۹ ساله حساب کرده اند در سال ۱۲۹۱ که هشت سال نه سال قبل از ظهور پادشاه سابق باشد ۴۷ نفر بودند و در سال ۱۳۲۰ قریب ۱۹ هزار نفرند فارغ التحصیل دوره شش ساله متوسطه در سال ۱۲۹۳ نه نفر بوده و در سال ۱۳۲۰ هزار و هشتصد نفر آموزشگاههای عالی که دانشکده ها و دانشگاه باشد در سال ۱۳۰۱ پانزده نفر بوده و در سال ۱۳۲۰ قریب هفتصد نفر پس در حکومت سابق هم با وجود ایراداتی که هست به این حکومت ، به دستگاه پلیسی اش و دستگاه های دیگرش معهذا در قسمت فرهنگ نمی توانسته مانع تحصیل بشود ( هاشمی صحیح است ) بر فرض این هم که می خواسته است مانع بشود ملت ایران یک ملتی نبوده است که قبول بکند که مانع تحصیلش بشوند

( امیر تیمور – صحیح است ) و به همین جهت برای اینکه مردم را به خودش جلب بکند برای اینکه روشن فکرها را به خودش جلب بکند دائماً مدارس را بر عده اش می افزود و از آن مهم تر اعزام محصل به اروپا است که در دوره حکومت سابق شده و خود آقای دکتر کشاورز از بهترین هدایای این اقدام مفید هستند ( صحیح است )( دکتر کشاورز – متشکرم ) شخص ایشان و دکتر رادمنش رفیق محترم ایشان از بهترین هدیه هائی هستند که قانون اعزام محصل به اروپا به این مملکت داده ( صحیح است ) و این قانون هم در زمان حکومت همین ظالم ها و جابرها تصوپیب شد حالا آن نکته ای را که بنده می خواهم عرض کنم و گفتم با نظر آقای دکتر کشاورز اشتراک دارد این است که حکومت ها در ایران مانع تحصیل نمی توانستند بشوند و نمی شدند مقررات مذهبی و تمدن قدیم این مملکت مانع می شد ولی حکومتها یک کار میکردند که در دوره ۲۰ ساله هم کردند وآن اینست که مانع می شدند که خوی آزادگی و آزادمنشی در محصلین این مملکت پیدا شود ، این کار را می کردند در دوره قبل از مشروطیت تحصیل علوم در دست یک دستگاهی بود که آن دستگاه مانع آزادی بود و آن دستگاه اسمش دستگاه روحانی بوده که یک دستگاه خاصی بوده

( رفیع – اینطور نیست دستگاه روحانی مانع نمی شد ) …از مشروطیت به بعد هم به استثنای آن سنواتی که مشروطیت ما عملاً و واقعاً وجود داشت در این ۲۰ ساله اخیر خوی آزادگی و آزادمنشی را البته مانع می شدند که در محصلین وجود داشته باشد در اینجا من به جنابعالی وحدت عقیده دارم اما یک تأسفی هم دارم یک بیاناتی دیروز آقای ایرج اسکندری فرمودند که بنده دو سه مرتبه هم تأیید کردم و آن این است که فرمودند ما تربیت آزادیخواهی و آزادی نداریم و دلیلش هم واضح است برای اینکه ۲۰ سال مدرسه و مکتب آزادیخواهی بسته بود بنده عرض می کنم که اگر نداریم هیچکدام نداریم برای اینکه آن آقایانی هم که می گویند ما داریم آنها هم توی این مملکت بوده اند از خارج که نیامده اند توی این مملکت اگر نداریم هیچکداممان نداریم و باید همه مان برویم یاد بگیریم این خوی آزادی و آزاد منشی را که عرض کردم مانع بوده است که محصلین مملکت به آن خو بگیرند نتیجه اش را داریم می بینیم ، یکی از صفات مرد آزاد و آزاده آنست که عقیده مخالف خودش را بتواند بشنود و تحمل بکند( صحیح است )

باب اول آزادیخواهی این است نه اینکه ما آزادیخواه باشیم برای اینکه هر چه دلمان می خواهد بگوئیم باید آزادی را برای همه بخواهیم برای اینکه همه بتوانند عقاید خودشان را آزادانه بگویند و ما که می شنویم هر کدام را به صلاح مملکت تشخیص دادیم اجرا بکنیم امروز در نتیجه همان است ، در نتیجه اینکه گفتند طبقه حاکمه مانع تحصیل نبوده اما مانع رشد خوی آزادی و آزادگی بود در نتیجه همان احزابی هم که ما به نام آزادیخواه داریم و می شناسیم نمی توانند عقاید مخالف خودشان را بشوند بهترین دلیلش هم واقعه روز جمعه ۲۸ اردیبهشت در صدقدمی مجلس شورای ملی بوده ( صحیح است ) ( فداکار – تهمت بوده ) … تهمت به کی ؟

بنده که عرضی نکردم ۰ دکتر کشاورز – صد قدمی مجلس ، معلوم است آقای جمال امامی صبح به شما یادداشت دادند ) ( هاشمی – اتفاقی که افتاده است مربوط به دسته معینی نیست ) یک حزبی یک جماعتی یک روزی را اعلان کردند برای میتینگ که بروند میتینگ بدهند افراد خودشان را سمپاتیزان های خودشان را و پیشوایان خودشان را اطرافیان خودشان را دعوت کرده بودند که بیایند حرفهایی را روی اصول عقاید آزاد بگویند و این اول دفعه هم نبوده است سابقه داشت ، احزاب دیگر هم این کار را کرده بودند وروی سابقه و جریان بود، چیزی نبود که تازگی داشته باشد وبعد عده ای از همان کسانیکه عرض کردم که تربیت آزادیخواهی ندارند ولی فقط خودشان را آزادیخواه می دانند آنها هم دسته ای درست کردند ، دو تا گاری آجر هم بردندآنجا آجرها را ریختند توی سر آنها یک نفر را کشتندچند نفر را مجروح کردند

( یکی از نمایندگان – کی ها کردند …) یک دسته ای ، یک جماعتی نمی دانم که بوده است ( دکتر کشاورز – این عمل را تقیه می کنیم ، اعلامیه هم داده ایم مرتکبین آن را سخت تعقیب کنند ( جمال امامی – فشار نیاورید که دولت مرتکبین را آزاد کند )

( دکتر کشاورز – ما به دولتی که رأی نمی دهیم نمی توانیم فشار بیاوریم از آنهایی حرف می شنود که ۲۷ رأی بهش می دهند) ( زنگ رئیس ) پس عقیده بنده این است که ما اگر واقعاً آزادیخواه هستیم و بخواهیم یک آزادی حقیقی داشته باشیم این آزادی را باید برای عموم بخواهیم و این خلق را تقدیس کنیم نه اینکه فرض کنیم یعنی آنقدر فکرمان کوتاه باشد که فرض کنیم آزادیخواهی یک متاعی است که منحصر به یک عده ای می تواند باشد چون یواش یواش از مبحث فرهنگ دارم من خارج می شوم به یک قسمت دیگر از فرمایشات آقای دکتر کشاورز هم جواب عرض می کنم و آن موضوع این بود که دانش آموزان و دانشجویان بایستی وارد سیاست بشوند . البته طبیعی است وقتی دانش آموز و دانشجو وارد سیاست شد این عمل تقابل هم دارد یعنی سیاست هم می رود توی مدرسه برای اینکه دانش آموز و دانشجو که نمی تواند شخصیت خودش را در آن عقاید سیاسی که گرفته است وقتی که به درب مدرسه می رسد از خودش جدا کند و این موضوع حتمی است در صورتیکه ما دانش آموز و دانشجو را بیاوریم در سیاست پس سیاست هم میرود توی مدرسه البته اشکال ندارد که مخصوصاً دانشجویانی که به سن انتخاب کردن می رسند و بایستی وکیل انتخاب کنند بدیهی است که بایستی به عقاید سیاسی آشنا باشند و تشخیص بدهند عقاید صحیح را و آن وکیل و آن نماینده ای که با آن عقایدشان متناسب ترند انتخاب کنند ولی به هیچ وجه من الوجوه درمملکتی که مشروطه است و در مملکتی که آزادی برای تمام احزاب هست مصلحت تعلیم و تربیت مملکت نیست که سیاست برود توی مدرسه رفتن سیاست در مدرسه ها برای مملکتی خوب است که


+ یک مرام ویک حزب دولتی باشد برای اینکه ایجادتشنج نکندتوی مدرسه ها. مثلاً فرض کنیم که اگر در یک مملکتی که یک رویه افراد یک حزب دارند یک مرام دارند و احزاب متعدد و مرام متعدد و رویه های متعدد در آن مملکت وجود ندارد و دولت هم از همان حزب است… چه بهتر که شاگردان مدرسه از سن هفت هشت سالگی که وارد مدرسه می شوند اصول حزب و آن تربیت و افکاری که هست آشنا بشوند اما در مملکت مشروطه که احزاب متعدد دارد و مرامهای متعدد هست ، رویه های متعدد هست ، اگر بنا باشد توی مدرسه بروند باید همه بروند نمی شود که یک عده را راه داد و یک عده را راه نداد وقتی که اینها رفتند ، روی تصادم عقاید بین یک عده که برای تحصیل آمده مشاجره بین آنها درمیگیرد و اصل مقصود که درس وبحث و مکاشفه علمی باشد از بین می رود ( صحیح است ) و آنوقت مدارس ما به جای اینکه کانون تعلیم وتربیت علمی و ادبی باشد تبدیل می شود به کانون جروبحث و نزاع و مشاجره تا آنجائیکه بنده در روزنامه خواندم که دو نفر مریض و مسلول که در بیمارستان شاه آبادبستری بودند سر اختلافات مسلکی دعواشان شد و چاقو به هم زده اند ( خنده نمایندگان )

وقتی که آثار اختلافات و نزاع ومشاجره به این درجه از شدت برسد که دو مریض مسلول در مریضخانه خودشان را نتوانند نگاهدارند آنوقت هفتصد نفر شاگرد، هشتصد نفر شاگرد توی مدرسه که آنهم همه شان جوان و باجسارت هستند چطور می توانند با تمام این اختلافات مسلکی درسشان را یاد بگیرند و مهیای کار بشوند در هر حال با این همه تفصیلی که بنده عرض کردم راجع به میزان طبقات باسواد در این مملکت ، معهذا هیچ تردیدی ندارم که بایستی سعی و مجاهدت کرد که سواد در این مملکت تعمیم پیدا بکند تا این بهانه هائی که برای اسناد جهل به ملت ایران هست کاملاً مرتفع شود ( صحیح است ) یکی از پرافتخارترین زندگانی من آن پنج سالی بود که یکی دو سالش آقا ی نصرالملک فرماندار طهران بودند این پنج سال بود که ریاست کلاسهای اکابر با اینجانب بود و در ظرف این پنج سال با کمال صمیمیت و علاقه و بدون اینکه اجر و مزدی از کسی خواسته باشم ( یعنی وظیفه ام بود)

مجاهده کردم و مطابق آن احصائیه هائی که ما داشتیم و جناب آقای رهنما وزیر فرهنگ از آن موقع در شورای عالی فرهنگ بودند و همه آقایان هم شاید بدانند با آن اسلوبی که ما داشتیم در ظرف پنج سال قریب سیصد هزار نفر اکابر را باسواد کردیم ، اما اگر بخواهیم آقای وزیر فرهنگ سواد را واقعاً تعمیم بدهیم و برسانیم به میزان صددرصد یعنی این ده میلیون با شش هفت یا هشت میلیون هر چه هستند همه باسواد شوند ، البته کارهایی باید کرد که یکی از آنها تأمین حقوق و زندگی آموزگاران است ( صحیح است ) چرا؟

برای اینکه آموزگاران هستندکه سربازان حقیقی مبارزه با بیسوادی هستند آقای آرداشس همکار محترم فرمودند در یک جمعیتی تشریف داشتند و استادی را دیدند که لباس رسمی نداشته است و متأثر شدند که چرا نبایستی حقوق این استاد به قدری باشد که تکافو برای لباس رسمی بکند . بنده عرض می کنم که در این مملکت آموزگارانی هستند که لباس غیر رسمی هم ندارند ( دکتر کشاورز – تقصیرکیست ؟) بنابراین ما این نه هزار نفر آموزگاری را که داریم ، آقای وزیر فرهنگ ، زندگانی شان را حقیقتاً بایستی تأمین بکنیم تا بتوانیم از آنها سربازان مبارزه بابیسوادی درست بکنیم تا این بهانه ها را برداریم خدمت دبیران هم اهمیتش کمتر از آموزگاران نیست برای اینکه دبیران ما هم که عده شان دوهزار وپانصد نفر است در این مملکت اینها هم یک عده شان هستند که در دانشسراها تعلیم و تربیت می کنند یعنی خدمت می کنند و آموزگار تربیت میکنند مثل افسریکه در سربازخانه سرباز تهیه می کند یک عده هم هستند که در مدارس متوسطه دانشجو تربیت می کنند یعنی چشم وچراغ برای مملکت تهیه می کنند و بدین جهت می بایستی که حقوق و زندگانی آموزگاران و دبیران از جهت اینکه مؤثرترین طبقات در مبارزه با بیسوادی و توسعه تعلیمات عمومی هستند ، کاملاً من جمیع الجهات تأمین بشود .

آقایان شاید همه آقای سرمد مدیر روزنامه صدای ایران را می شناسند ، بنده ایشان را در موقعی که در مدرسه حقوق تحصیل می کردند و در آن سالها ی آخرش که می خواست لیسانسیه بشود می شناختم و بعد یک ارتباط ادبی با هم داشتیم گاهی یک مطلب و یک سؤالاتی در مجله ارمغان می نوشت و بنده می خواندم آن چیزهایی که به نظر من می رسید با پست شهری به او می نوشتم و او هم جواب می داد این یک ارتباط کتبی بنده بوده است ، آقای سرمد این شخص علاوه بر آنکه جوان تحصیل کرده است یک شاعر خوش قریحه هم هست و غالباً هم در موضوعات ملی شعر می گویند و من چون آقای دکتر کشاورز ایشان را به خوبی میشناسم لازم می دانم در اطراف فرمایشات شما مختصر توضیحی بدم ( دکتر کشاور – من نسبت به شخص ایشان چیزی نگفتم نسبت به روزنامه صدای ایران بود ) … ایشان می گفتند من در ماه اسفند آنچه را که آقای دکتر کشاورز در مجلس خواندند به نام شایعه نوشتم که یک شایعه ای است به این کیفیت و البته آنهایی که با روزنامه و روزنامه نگاری سرو کار دارند می دانند که شایعه با خبر خیلی فرق دارد چون در شایعه غالباً احتمال کذب می شود داد ولی خبر اینطور نیست .( دکتر کشاورز – در خبر بیشتر احتمال کذب می رود ) بعد که چاپ کردم توضیحاتی هم رسید و آن توضیحات را هم در ماه فروردین چاپ کردم و خلاصه معلوم شد که آن شایعه به آن صورت صحیح نبوده است و به این طریق صحیح است که در بعضی از نقاط آذربایجان که ایشان اسم نبردند ولی بنده اسم می برم ، در بعضی از نقاط آذربایجان بنام حزب توده و مسلم هم نبوده است که عضو حزب توده بوده و هستند چون سند و اعتبار نامه که ایشان نداده بوده اند که عضو حزب توده معرفی شده باشند . چون کلاهبرداری در این مملکت شیوع پیدا کرده است در این مملکت بنده چندی قبل در روزنامه ای خواندم که یک شخص لباس نظامی پوشیده و در نتیجه یک استفاده هایی می کرده است .

خلاصه یک چند نفری بنام اینکه ما از طرف حزب توده هستیم و عضو حزب توده هستیم در بعضی از نقاط آذربایجان ، یک تظاهراتی برعلیه مقدسات دینی و ملی مردم کرده بوده اند۰( دکتر کشاورز – اینها که جعل نیست بلی آقا ) و به این وسیله تعصب مردم را تحریک کردند . البته وقتی که تعصب تحریک شد دیگر آدم از حال عادی خارج می شود و روی این تعصب ملی و تعصب مذهبی یک مباحثاتی و یک مشاجراتی هم با هم کرده اند کیفیت قضیه این بوده است نه آنچه را که من بنام شایعه در اسفند ماه نوشتم و آقای دکتر کشاورز انرا خواندند ولی آنچه را که در فروردین نوشتم و توضیح دادم آقای دکتر کشاورز آنرا نخوانده اند !

حالا آقای دکتر کشاورز فرض می کنیم که ایشان در فروردین این را ننوشته بودند ولی وکلای مجلس شورای ملی چه تقصیری دارند که یک شایعه در یک روزنامه نوشته شده و شما آن را در حساب وکلاء قرار داده اید ( دکتر کشاورز- شما از دولتی پشتیبانی کردید که جلوگیری نکرده است ) دولتی که شما پشتیبانی کردید نمی دانم میزان صحتش چیست این واقعه بر فرض صحت ، بنده عرض می کنم که نمی دانم صحیح است یا خیر. بر فرض صحت این قضیه در اسفند ماه بوده است در اسفند ماه هم کابینه آقای بیات بوده وشما رأی مؤافق دادید ( دکتر کشاورز – دروغ میگوئید در کابینه بیات ما رأی مخالف دادیم ) ( نایب رئیس – خواهش می کنم در مذاکراتتان رعایت بفرمائید آقا ( دکتر کشاورز – ایشان نزاکت را رعایت نمی کنند ) نایب رئیس – ایشان مطالبی را بیان کردند و شما تذکرتان را دادید و فرمایشاتتان را کردید .از موضوع که خارج بشوید منجر به کشمش می شود ، فرهودی … عرض کنم که حالا می رویم سر بیانات آقای دکتر رادمنش . بنده متأسفم که آقای دکتر دکتر رادمنش تشریف ندارند

( دکتر کشاورز – رفقاشان هستند ) و تأسف بنده از این بابت که فرضاً ایشان وکیل هم باشند یا نباشند بنده هم باشم یا نباشم نیست و بنده تأسفم از بابت اینکه در این قضیه نیستند نیست بلکه از علل و موجباتی است که منجر به نبودن ایشان شده است . دکتر رادمنش از وقتیکه در مدرسه متوسطه درس می خواند بنده با ایشان نزدیک و آشنا بودم و او یک طلبه واقعی علم بود در دوره تحصیلات ایشان در خارج هم گزارشهایی که می رسید عموماً حکایت می کرد از اینکه بهترین محصل ایرانی در خارجه است و این جا هم شاگردانش و دانشجویانی که زیر دست ایشان درس می خوانند به مقامات علمی و صحبت او در تعلیم متفق القول هستند پس بنده حق دارم که نسبت به دکتر رادمنش معتقد باشم و متأسف باشم از پیش آمدهایی که در آن جلسه شد و منجر به این شد که این جوان نجیب و شریف تحصیل کرده و استادی که دارای تمام کمالات اخلاقی که بنده می دانم هست مجبور بشود یک کلماتی که یک نفر آدمی که تحصیلات خیلی خیلی پائین تر از ایشان را دارد مجبور بشود آن کلمات را ادا کند تأسف بنده از این است که چرا بایستی محیط مجلس طوری باشد از حیث مشاجره که مؤدب ترین اشخاص ، دانسته ترین اشخاص ( نایب رئیس – آقای فرهودی آن موضوع خاتمه پیدا کرده است خواهش می کنم وارد آن قضیه نشوید و امروز هم آقای ایرج اسکندری فرمودند عرض کردم که آن موضوع خاتمه پیدا کرده و تصمیم مجلس بوده است بنابراین نبایستی وارد آن قضیه شد

( اردلان – انشاءالله دو مرتبه هم تکرار نخواهد شد ( دکتر کشاورز – بعلاوه اگر همه وکلاء استاد دانشگاه بودند این قضیه پیش نمی آمد ) عرض می کنم آقای دکتر رادمنش بیشتر در سیاست خارجی صحبت کردند و خلاصه نظریه ایشان این بود که سیاست خارجی ایران بدون اینکه تفکیک دوره را بکنند یک تهمتی زدند و موضوع تهمت این بود که گفتند ایران در سیاست خارجی سعی داشته


+ است روابط اقتصادی وسیاسی را بایکی ازهمسایگان خودش کمتر بکند بنده بشهادت ارقام و اعدادی که هست و بشهادت اسنادی که میخوانم ثابت میکنم که این نظر ممکن است یک مبنای سوء تفاهمی داشته باشد وداشته است ولی علی‌الاصول یک تهمتی است بسیاست خارجی دولت ایران.درسال ۱۳۱۰ که حکومت سابق در اوج قدرتش بود یک قراردادی با همسایه شمالی ما بست آن قرارداد موسوم است بقرارداد اقامت و تجارت و بحرپیمائی بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، بنده تا یک مدتی بسمت رئیس تجارت ایران و شوروی مجری این قرارداد بودم، بموجب این قرارداد صمیمی ترین روابط اقتصادی که ممکن است بین دو دولت برقرار گردد برقرار بوده است حتی بقدری دراین سعی شده است بهمسایه شمالی نزدیک بشوند و واقعاً روابط اقتصادی را بآن حقیقت خودش بجریان بیندازند که حتی حاضر شده‌اند تجارتخانه هائی که از طرف اتحاد جماهیر شوروی اداره میشود ومرکز نمایندگی تجارتخانه‌های شوروی را حق خارج المملکتی برایش قائل شدند وگمان میکنم این بالاترین و کاملترین اقدامی است که یک دولتی برای تحکیم و توسعه مناسبات با یک دولت دیگر درحق او قائل میشود(صحیح‌است)‌برای اینکه تجارتخانه مرکز دادوستد است گفت وشنید دارد دعوی دارد،‌کم وکسر دارد هزار کشمکش دارد معذلک وقتی که میآیند حق برون مرزی بیک تجارتخانه میدهند این نشان میدهد که کمال صفا و صمیمیت و اعتماد بین این دولت وآن دولتی که این قرارداد را امضا کرده است وجود داشته است .

آنوقت از حیث تعداد و حجم تجارت باز در این قرارداد یک کنتنژانی‌، یک سهمیه وارداتی برای دولت اتحاد جماهیر شوروی پیش‌بینی شده که وقتی ما این کنتنژان را با کنتنژان سهمیه و اردات کل مملکتی درهمان سال مقایسه میکنیم میبینیم که پیش از شصت‌درصد واردات اجازه داده شده است که از اتحاد جماهیر شوروی وارد بشود ومطابق یک قیدی که درماده ده این قرارداد دارد مقرر است که این نسبتی که دراین کنتنژان مقرر شده فرض کنید قند وشکر صددرصد کبریت شصت درصد مازوت شصت درصد بنزین صددرصد و بطور متوسط تمامش میشود شصت درصد و مطابق یک ماده که درین قرارداد است مقرر بوده است که در کنتژانهای هرسال بین وارادات شوروی وکل واردات مملکت این نسبت برقرار باشد باین معنی که در این قرارداد این نسبت اجرا بشود فقط آن وسطها یک اختلافی میشود و آن این بود که چون اساس این قرارداد بر مبادله جنس به جنس است یعنی تعادل صادرات و واردات درماده ۱۰ هست که در آخر سال بایستی حساب جوازهای ورود جنسی را که دولت ایران میدهد و تصدیقات صدور یعنی اجناسی را که تجارت‌خانه‌های اتحاد جماهیر شوروی صادر میکنند و تصدیق صدور میدهند این دوتا باید با‌هم بخوانند یعنی مقدار رقم جواز در آخر هر سال مساوی باشد با جمع رقم تصدیق صادرات‌،‌یک اختلافی درسال ۱۳۱۱ یا ۱۳۱۲ سر این قضیه پیش‌آمد که نمایندگان تجارتی اتحاد جماهیر شوروی اظهار میکردند این جوازهای وارداتی که شما بما دادید بعضی‌هایش را ما استفاده نکرده‌ایم و از بعضی‌هایش هم یک مقداری استفاده کرده‌ایم و پشت جواز انداخته‌ایم حالا شما رقم اصلی کل جواز را در حساب واردات ما میخواهید حساب کنید در صورتی که آن صادراتی راکه گرفته‌ایم صادرات حقیقی و قطعی بوده است برای اینکه اگر نمی‌گرفتیم تصدیق صدور نمیدادید پس شما میخواهید صادرات حقیقی را با صورت اجازه واردات مقایسه کنید نه با واردات حقیقی‌،‌در این جا دولت یکقدری رسیدگی کرد کمیسیونها‌ئی شد که بنده بودم دیدیم که حرف حساب است‌،‌درست است که در متن قرارداد تکت قرارداد‌،‌مبادله جواز و تصدیق صدور را مقرر کرده بودند ولی از آن جوازها آنچه را که حقیقة استفاده شده است و از ایران خارج شده است آنرا باید قبول بکنیم در سال ۱۳۱۲ این را دولت قبول کرد و آن اختلافی که واقع شده بود خاتمه پیدا کرد پس نمیتوان اینکه در یک زمانی سعی میشده است که روابط اقتصادی با اتحاد جماهیر شوروی محدود بشود این عنوان مطابق اسنادی که هست و مطابق احصائیه گمرکی که همیشه نشان میدهد پنجاه درصد شصت درصد واردات ایران از اتحاد جماهیر شوروی بوده است و همینطور صادرات آن هم به اتحاد جماهیر شوروی بوده است این ادعا صحیح نیست و این تقریباً یک تهمتی است بسیاست خارجی ایران وما نبایستی که اگر یک سوء تفاهمی یک زمانی بوده است آن را تبدیل بکنیم بیک تهمتی‌،‌اینکه مال آن دوره‌،‌ در ۱۳۲۰ هم یک فصل جدیدی در سیاست خارجی ما باز شد و آن فصل اتحاد ما با متفقین بود و پیمان سه‌گانه بسته شد و حد‌اعلای دوستی و تفاق بین ما و دولتهای همسایمان پیدا شد و خود آنها هم به کرات ومرات هم مقامات اتحاد جماهیر شوروی و هم مقامات انگلستان تصدیق کردند که دولت ایران طبق تعهداتیکه بر طبق پیمان سه‌گانه داشته است خالصانه و صمیمانه رفتار کرده است(نمایندگان ‌-‌صحیح است)‌پس وقتی که اینطور است بنظر من عنوان اینکه یکدسته‌ای میخواهند سیاست یک طرفه برود اینها جز اینکه تولید یک سوء تفاهمی بکند نتیجه دیگری ندارد و حقیقة بصلا‌ح مملکت نمیشود فرضش کرد(صحیح است)

‌آقای ارداشس را بنده سه چهار‌روز پیش درخارج ازشان اجازه گرفتم که یک مختصر جوابی به فرمایشا‌تشان بدهم و ایشان هم حس کردم که با کمال مهر و محبت این اجازه را ببنده دادند بنده در قیافه وقور و فکور آقای آرداشس حقیقة یک شخصیت آزادی خواهی را می‌بینم‌،‌این حبس و ناملایماتی که برای ایشان پیش‌آمد در حقیقت میشود گفت یک صیقلی در روح و کمالات ایشان بود،‌نطق ایشان بنظر بنده یک نطق بسیار جامعی بود ولی اگر اجازه بفرمایند عرض کنم که جنبهْ تبلیغاتی داشت .‌اول نکته‌ایکه ایشان اشاره کردند این بود که کشاورزان ایران برده هستند(فرمند-و‌غلام)‌اولا از نظر سیاسی چون ایشان را خیلی مطلع می‌بینم در مسائل سیاسی بایستی تصدیق بفرمایند که از ۱۸۱۵ یعنی از کنگره وینه باین طرف یک موضوعی که بصورت ظاهر آزادی خواهانه و بشر دوستانه بود اما در باطن حربه‌ای بود بر علیه دول شرقی و آن موضوع بردگی بود موضوع بردگی این مسئله جدیدی نیست(امیرتیمور-‌این را هزار و پانصد سال پیش اسلام ملغی کرد)‌این موضوع بردگی وسیله یک تجاوزاتی شد بحقوق ملل شرقی وقتی این مسئله کشف شد همه ملل بخصوص ملل اسلامی که آقای امیرتیمور هم اشاره کردند سعی کردند و مبارزه کردند که با مقررات اسلام و برای حفظ خودشان در مقابل این حربه و تهمت اصول بردگی را در مملکت خودشان موقوف بکنند و خوشبختانه سالیان سال است که در مملکت ما همچو اصولی وجود نداشته است(نمایندگان-صحیح است)‌و بنابراین خیال میکنم اشخاص وطن‌پرست بر فرض اینهم که از طرز زندگانی یکطبقه بحق متاثر باشند نبایستی که عنوان بردگی بآن طبقه بدهند برای اینکه این وسیله تجدید تجاوز خواهد شد(صحیح‌است)‌همین چند روز پیش،‌همین چند سال پیش بود که ایطا‌لیای فاشیست وقتی خواست بحبشه حمله بکند دو موضوع را برضد حبشه علم کرد و در اطراف آن دوموضوع تبلیغات کرد یکی اینکه گفت در مملکت حبشه اصول بردگی هست یکی هم اینکه گفت ملت حبشه جاهل است اما آن تبلیغات در مجلس حبشه نبود در راهروهای جامعه ملل بود.‌کشاورزان ایران نه تنها برده نیستند آقای ارداشس بلکه از کشاورزهای ممالک متمدنه اروپا هم از لحاظ اصول حقوقی جلوتر هستند(صحیح است)‌چرا برای اینکه در اکثر ممالک اروپا بنده تحقیق کردم کشاورز نه این آقای دکتر کشاورز(خنده نمایندگان)‌زارع کشاورز حالت مزدوری دارد یعنی مزدور صاحب ملک است مطابق یک قراردادی البته بطور کنترات مخصوصی ولی در ایران کشاورز شریک صاحب ملک است(صحیح است-احسنت)‌و بنابراین از حیث اصل حقوقی مقام کشاورز در مملکت ما یک مقام اجتماعی است و یکمقام اجتماعی است و یک مقام اقتصادی است همردیف با صاحب ملک(صحیح است)(اردلان-بتناسب محلها فرق میکند)

(دکتر کشاورز-کشاورزان وقتی این را بخوانند میخندند تعدی میشود بهشان)‌عرض کنم اشاره فرمودند بتقسیم اراضی :بنده خواستم عرض کنم که این تئوری تقسیم اراضی هم مثل قضیه تاسیس کارخانجات و مثل سایر مسائل یک چیز تازه نیست که در این مملکت جدیداً عنوان شده باشد بلکه آن اشخاص مقدس و وطن ‌پرستی که با نیروی وطن‌پرستی و با ایمان بآزادی خواهی مشروطیت را برای ما گرفتند بلافاصله دورهم جمع شدند و حزب دمکرات را تاسیس کردند،‌آن حزب دمکرات در چهل سال پیش در مرامنامه‌اش در قسمت هفت مده هفده اینطور مینویسد تقسیم اراضی خالصه بزارعین و رعایا و فراهم آوردن اسباب همین ترتیب دراملاک اربابی بوسیله تاسیس شعب بانک زراعتی در بلوکات و دادن حق تقدم خرید بزارعین در موقع فروش(دکترکشاورزـ‌و چهل سال است اجراء‌نشده است)این تئوری تقسیم اراضی هم همانطور که عرض کردم مثل سایر افکار اصلاح‌طلبانه که یک مقداریش انجام شده است و یک مقداریش نشده است اینها تمام هدیه‌هائی است که مشروطیت برای ما آورده است و رجال مشروطیت و آزادی‌خواه برای ما بیاد‌گار گذاشته‌اند و چیز تازه‌ای نیست که ما بخواهیم در اطراف آن تبلیغات بکنیم و یا یک علم خاصی بلند بکنیم .‌آقای آرداشس فرمودند در ایران قوانینی نیست که روابط مالک با کشاورز را روشن بکند بنده بایشان حق میدهم که این اشتباه را بکنند چرا ؟‌برای اینکه خوب هرچه باشد آنطوری که ما وارد هستیم یکقدری در قوانینی که این چند ساله وضع شده است و ما خوانده‌ایم و اطلاع داریم ایشان از نظر اینکه چندین سال دور بوده‌اند از این جامعه و درآن مدارسی که ما درس خوانده‌ایم ایشان درس نخوانده‌اند لهذا اطلاعاتشان شاید کم باشد و در مقابل خیلی اطلاعات هم ایشان دارند که ما نداریم این چیز مهمی نیست


+ مقصود این است که اگر اشتباهی کرده باشند بنده بشخص ایشان حق میدهم قانون اساسی ما یک اصل دارد یک متمم عرض میشود اصلش گویا ۵۱ ماده است و متممش هم ظاهراً ۱۰۷ ماده است اما قانون اساسی ما تنها همین پنجاه و یک اصل قسمت اول و ۱۰۷ اصل قسمت دوم نیست بلکه این قانون اساسی مطابق اصل اول و دوم متمم خودش را تکیه داده است به فقه‌اسلامی و فقه‌اسلامی را که قوانین مدنی و اساس مملکت ما‌است این را پشتوانه خودش قرار داده است یعنی بسیاری از چیز‌ها هست که در ظاهر این قانون اساسی ما نمیبینیم اما چون اتکاء خودش را داده است بمذهب اسلام و قوانین اسلام بنابراین این قانون اساسی ما حجمش خیلی بزرگتر از این است که آقایان ملا‌‌حظه می‌کنند(صحیح‌است)

اصل اول :‌مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه‌جعفریه‌اثنی‌عشریه است باید پادشاه ایران داراومروج این مذهب باشد .‌اصل دوم :‌مجلس مقدس شورای ملی که بتوجه و تائید حضرت امام عصر عجل‌الله‌فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلد‌الله سلطانه و مراقبت حجج‌اسلامیه گثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانوئیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه خیر الانام صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم نداشته باشد پس اگر ما یک خیالاتی داریم یک اندیشه ‌هائی داریم یک تقاضا‌هائی داریم که بخواهیم بان اندیشه‌ها صورت قانون بدهیم بایستی که قبلا تمام فقه اسلامی را بخوانیم و آن اندیشه‌ها را تطبیق کنیم با مقررات فقه اسلامی‌اگر مطابق بود حق داریم دراین مجلس عنوان کنیم(صحیح‌است)‌و الا‌حق عنوان کردنش را هم نداریم(صحیح‌است)‌اینکه فرمودند قوانینی نیست که روابط مالک را با زارع معین کند بنده عرض میکنم در قانون مدنی ما که عیا از روی فقه اسلامی گرفته شده است در مبحث مزارعه این قوانین هست مزارعه در مذهب اسلام یک عقدی است یک کنتراتی است که بین زارع و مالک بسته میشود و مطابق آن عقد که دارای اعتبار شرعی و قانونی است حصه مالک و زارع از مجموع محصولی که بدست میاید از روی عوامل پنجگانه معلوم میشود عوامل پنجگانه هم زمین است و آب است و گاو است و بذر است وکار و قیود و مواد دیگری هم هست که کاملا معین میکند که روابط مالک و زارع در مملکت ما مبتنی است بر یک اصول صحیحی و آن اصول همان طورکه عرض کردم از فقه اسلامی اتخاذ شده است در باب مزارعه ماده ۵۱۸ قانون مدنی میگوید :

‌مزارعه عقدی است که بموجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معینی بطرف دیگر میدهد که آنرا زراعت کند(باین نکته دقت کنید)‌و حاصل آن را تقسیم کنند ماده ۵۱۹ در عقد مزارعه حصه هر یک مزارع و عامل بیند بنحو‌اشاعه(یعنی شرکت درمحصول)‌از قبیل ربع یک ثلث یا نصف و غیره معین گردد و اگر بنحو دیگر باشد احکام مزارعه جاری نخواهد شد(فیروز آبادی‌ـ‌مشاع‌هستند‌با‌یکدیگر)‌ماده ۵۲۱ در عقد مزارعه ممکن است هر یک از بذر و عوامل مال عامل باشد یا مزارع در این صورت نیز حصه‌مشاع هر یک از طرفین بر طبق قرارداد یا عرف بلد خواهد بود(امیر‌تیمور‌و‌جمال‌امامی‌ـ‌خیلی‌محکم‌است)‌این مواد هست پس این قسمت از بیان آقای آرداشس که فرمودند قانونی نیست که روابط زارع و مالک را در ایران روشن کند وارد نیست زیرا قانون اسلامی به تفصیل تمام هست و خلا‌صه‌اش هم در قانون مدنی ما منعکس است و قانون مدنی ما هم عرف بلد را بهش اعتبار داده است بعد یک قانون دیگری هم در شهریور ۱۳۱۸ یعنی آن سالهای آخری دوره دیکتاتوری از مجلس شورای ملی گذشت راجع به همین طرز تقسیم محصول بین مالک و زارع که بنده در تیر ۱۳۲۳ از آقای ممقانی وزیر دادگستری وقت برای اجرای آن سؤال کردم که این قانون را چطور اجرا نکرده‌اید بعد گفتند که آئین‌نامه آنرا نوشته‌ایم و تحت مطالعه وزارت کشاورزی است و عنقریب اجرا میکنیم حالا ماده اول قانون شهریور ۱۳۱۸ را هم میخوانم(عامری‌ـ‌یک ماده بیشتر نیست)‌وزارت دادگستری مجاز است برای تعبید سهم مالک و زارع نسبت بمحصول زمینهای زراعتی اعم از محصول صیفی و شتوی و درختی و اعم از اینکه محصول آبی بوده یا دیمی باشد و آبی اعم از رود آب یا چشمه یا قنات آئین‌نامه‌ای براساس عوامل پنجگانه آب و زمین و کاروگاو و بذر وبا رعایت کیفیت آب وهوا تنظیم نموده و پس از تصویب هیئت وزیران درهر بخش که قبلا آگهی شده باشد بموقع اجرا بگذارد

(ایرج اسکندری‌ـ‌همین اساس ظالمانه است و ما باین اساس اعتراض داریم)‌پس عنوان اینکه قانونی درمملکت مانیست که روابط بین مالک و زارع را تعیین بکند صحیح نیست بنده البته تصدیق دارم که این قوانین ممکن است محتاج بتکمیل باشد ولی اینطور نیست که وجود نداشته باشد آقای آرداشس مختصری راجع با هیت کشاورزان ایران صحبت کردند ولی بنظر بنده حق مطلب را ادا نکردند ایشان فقط اکتفا کردند باینکه کشاورزان ایران آن طبقه‌ای هستند که خوراک ما را تهیه میکنند در صورتی که بعقیده بنده و شهادت آقایان که همه تصدیق دارند نه تنها کشاورزان خوراک ما را تهیه میکنند بلکه قسمت عمده‌ای از لباس ما را هم تهیه میکنند و تقریباً تمام سرمایه واردات ما را هم تامین میکنند چرا ؟‌برای اینکه سرمایه ما برای وارد کردن اجناس چه چیز است ؟‌ارز است .‌ارز از کجا بدست می‌آید ؟‌از صادرات و صادرات ما را ارقامش را که ملا‌حظه بفرمائید صدی هشتاد آن منحصر بمحصولات فلا‌حتی یعنی دسترنج کشاورزان است(ایرج اسکندری‌ـ‌ولی خودشان چیزی ندارند)‌این ارقام صادرات است .‌خشکبار۵۴ هزارتن‌ـ‌پنبه و تخم‌پنبه۳۰ هزار‌تن‌ـ‌پشم وپوست۱۷۵۰۰‌تن‌ـ‌جو‌وگندم و سیب‌زمینی و خرما۲۲ هزار‌تن سایر مواد خام و نباتی ۳۰ هزار تن برنج ۴۵ هزار تن بنده مطابق حسابی که از احصائیه گمرکی کرده‌ام صدی هفتاد الی صدی هشتاد صادرات ما مواد فلا‌حتی است یعنی آن چیزی است که طبقه زارع درایران تهیه میکند بنابراین تنها خوراک ما را آنطور که آقای ارداشس فرمودند زارع تهیه نمیکند هم خوراک هم لباس هم تمام آن چیزهائی که ما از خارج وارد میکنیم(دکترکشاورز‌ـ‌اما خودشان گرسنه و لخت هستند)‌و بهمین علت است که طبقه زارع در ایران دارای مهمترین مقام اجتماعی است(صحیح است)

یعنی از حیث عده مطابق یک کتابچه آماری که چند ماه پیش بهمه آقایان دادند جمعیت رسمی این مملکت را ۱۶ میلیون ونیم درآن کتاب نوشته است درآن کتاب عده شهرهای ایران را از کوچک و بزرگ ۱۰۷ شهر معین کرده است که حتی شهر گناباد را که آقای امیرتیمور میدانند جمعیتش را نوشته‌اند که ۲۸۷۲ نفر است شهر جویمند گناباد را که ۲۸۷۲ نفر جمعیت داشته‌ است بنده در آن فهرست شهرها گذاشته‌ام معهذا جمعیت تمام شهرها از سه میلیون ونیم بیشتر نشده است بنابراین از ۱۶ میلیون ونیم جمعیت ایران سه میلیون ونیم آن ساکن شهرها هستند و ۱۳ میلیونش طبقه کشاورزان و وابستگان به طبقه کشاورزان هستند که در دهات کار میکنند و زندگانی میکنند .‌البته طبقه‌ایکه این اندازه استخوان بندی یک مملکتی را تشکیل می‌دهد،‌استخوان بندی یک ملتی را تشکیل می‌دهد اکثریت افراد یک ملتی را تشکیل میدهد و آنهم کارش باشد گویا زشت باشد که بگوئیم این طبقه برده است(صحیح است)‌(ایرج اسکندری‌ـ‌عملا گرسنه هستند تعریف کردن ازشان که فایده ندارد گرسنگی آنها هم از فجایع اعمال دیگران است)

البته بایستی کاری کرد که بزندگانی کشاورزان بهبودی مؤثری بخشید باید اقداماتی کرد قوانینی تهیه کرد نظاماتی تهیه کرد که زندگانی این طبقه که اکثریت حقیقی ملت ایران است و سرمایهُ مملکت ایران را او تهیه می‌کند زندگانیش از این بهتر باشد و چون با دولت موافق هستم و قصد منفی بافی و ذکر کلیات ندارم یکسال خودم زحمت کشیده‌ام و یک طرحی تهیه کرده‌ام و در آخر نطق خودم اگر آقایان اجازه بفرمایند میخوانم و تقدیم میکنم و از آقایان نمایندگان محترم خواهش میکنم تا آنجائی که هم عقیده هستند بااین طرح کمک بفرمایند که این طرح درمجلس چهاردهم بگذرد و خلا‌صه‌اش هم این است که بنده در آنجا پیش بینی کرده‌ام که ما تمام کشاورزان را بیمه بکنیم بیمه اجتماعی ،‌آقای آرداشس در ضمن بیا ناتشان یک کلمه فرانسه فرمودند ویک کلمه فارسی و این دو تارا ترجمه امپریالیسم فرانسه است بنده درآن حدودی که جغرافی درس می‌دادم اینطور بنظرم می‌آید شاید اشاره هم کرده باشم کلنیزاسیون را استعمار می‌گویند(ایرج اسکندری‌ـ آن لغت سیاسیش است)‌مستعمره جائیرا میگویند که یک عده کوچ نشین از یک مملکتی بصورت کلنی بروند بیک جائی و آنجا را آباد کنند آنجا را میگویند مستعمره وکلنی(ایرج اسکندری‌ـ‌‌آن استعمار یعنی آبادی)‌و آن عملی که اینکار را میکنند که یکدسته‌ای کوچ‌نشین میروند بیکجائی و آنجارا تحت قبضهُ خودشان قرار میدهند میگویند کلنیزاسیون(دکترکشاورز‌ـ‌لغت سیاسیش را شما نمی‌دانید)اما راجع بکلمه امپریالیسم از وقتی که در دنیا پبدا شد ارضی بود یعنی آن دولت امپریالیست سعی میکرد یک اراضی تازه یک کشورهای تازه‌ای را از حیث زمین بخودش ملحق کند و متصل بخودش بکند این اول ظهور امپریالیسم بود که امپریالیسم ارضی بود بعد امپریالیسم ترقی کرد شد امپریالیسم اقتصادی(کام‌بخش‌ـ‌مگر واجب است وقتیکه اطلاع ندارید صحبت کنید ؟!)‌که سعی میکردند دول امپریالیست در اقتصادیات ممالک دیگر رخنه کنند یعنی خرید و فروش کشورها را بخود اختصاص میدادند بعد باز هم ترقی کرد در دورهُ هیتلر امپریالیسم مرا می‌شد آلمان قبل از اینکه چک‌اسلواکی را پاره پاره بکند قبل از اینکه اطریش را تصرف کند مرام خودش را بوسیلهُ آلمانی نژاد هائیکه دراطریش و چک‌وسلواکی بودند توسعه داد و یکعده طرفدار مرام نازی تهیه کرد و آنها شدند عوامل کار او و بعد حمله مسلح کرد بآن مملکت و امپریالیسم مرامی


+را در آنجا اجرا کرد.‌یک تقاضائی آقای آرداشس از مجلس شورای ملی کردند که من آن تقاضا را روشن میکنم آنوقت هرطور آقایان قضاوت فرمودند منظور خودشانرا اعلام فرمایند ایشان تقاضا کردند قانون تیر ۱۳۱۰ لغو شود امیرتیمور قانون چی؟)

‌قانون تیر ۱۳۱۰ آقای ارداشس یکی از تقاضاهایشان از مجلس شورای ملی این بود که قانون تیر ۱۳۱۰ لغو شود(آوانسیان‌ـ‌گفتم قوانین مضره)‌(بعضی از نمایندگان‌ـ‌قانون خرداد است نه تیر)‌حالا خرداد می‌فرمایند خیلی خوب بنده آن قانونرا میخوانم .‌آقای ایرج اسکندری وقتی فرمودند که ما بایستی بمأ‌مورین حق بدهیم که هرگاه یک امری یک دستوری مخالف مشروطیت باشد اجرا نکنند بنده عرض کردم این صحیح نیست ما باید یک قوانین مجازاتی وضع کنیم که کسی برضد مشروطیت اقدام نکند و اگر کرد اورا مجازات کنیم اساساً هر رژیمی که درهر مملکتی مستقر میشود باید از موجودیت خودش دفاع کند رژیمی که در یک مملکتی برقرار میشود اصل طبیعی این است که به زور قوانین آن رژیم حفظ شود .‌این قانونرا که فرمودند بنده دوسه ماده‌اش را می‌خوانم که ببینیم کدام یک قایل لغو کردن است و اقتضای لغو کردنرا دارد .

(ماده اول‌ـ‌مرتکبین هر یک از جرم‌های ذیل بحبس مجرد از سه تا ده سال محکوم خواهد شد۱ـ‌هر کس در ایران بهراسم و یا بهر عنوان دسته یا جمعیت یا شعبه جمعیتی تشکیل دهد و یا اداره نماید که مرام یا رویه آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران و یا رویه یا مرام آن اشتراکی است و یا عضو دسته یا جمعیت یا شعبه چمعیتی شود که با یکی از مرام یا رویه‌های مزبور در ایران تشکیل شده باشد)‌بعد یک بند دوهم دارد آنوقت وارد ماده ۲ میشویم در ماده ۲ میگوید‌ـ‌هرکس بنحوی از انحاء برای جدا کردن قسمتی از ایران یا برای لطمه وارد آوردن بتمامیت یا استقلال آن اقدام نماید محکوم به حبس مؤبد با اعمال شاقه خواهد شد(دکتر کشاورز‌ـ‌هو نکنید آقا)‌شما فرمودید که قانون الغاء شود من آن قانون را میخوانم(کام‌بخش‌ـ‌اینطور اشخاص را باید اعدام کرد)(ایرج اسکندری‌ـ‌هر کس بر ضد استقلال ایران اقدام کند باید اعدام شود)(دکتر کشاورز‌ـ‌پشت تریبون هم من این را گفتم)(زنک رئیس‌ـ‌دعوت بسکوت)‌این قانونی که تقاضای لغوش شده بود این قانون است که قانون دفاع از مشروطه بود ،‌قانون دفاع از رژیم مشروطیت است(صحیح است)

حالا اجازه میخواهم چند کلمه با آقای کام‌بخش صحبت کنم .‌آقای کام‌بخش یک اظهارات مؤثر که مبتنی بر یک اطلاعات معینی بود ضمن بیاناتشان راجع به ارتش فرمودند البته از یک نماینده روشن فکری و مطلعی مانند آقای کام‌بخش همین انتظار را بایستی داشت که اطلاعاتی که می‌دهند روشن و معین و صحیح باشد اما آقای کام‌بخش البته توجه دارند و خودشان میدانند که ملت ایران در این بیست و چند‌ساله اخیر بیشتر هستی و دسترنج خودش را برای ارتش داده است صحیح است و چون مبالغ زیادی خرج کرده است بهمان درجه هم علا‌قمند است هم بخود ارتش هم بحفظ شرافت ارتش .‌ملت ایران اگر به بیند ارتش او هم میخواهد مثل توپ فوتبال بشود در میدان سیاست من یقین دارم که سخت متأثر خواهد شد(صحیح است)چرا ؟‌

برای اینکه ارتش علی‌الاصول و مطابق قوانینی که هست ارتشی است برای حفظ مشروطیت(فداکار‌ـ‌عجب؟!)‌و متعلق بعموم دستجات و طبقات و افراد مملکت است(ایرج اسکندری‌ـ‌در زمان رضاشاه هم همینطور بود ؟‌توضیح بفرمائید)

‌مجلس شورای ملی ارتشی را که پشتیبان مشروطیت و قانون اساسی میباشد از صمیم قلب دوست دارد(صحیح است)‌و این دوستی و احترام را از سرباز شروع میکند تا آن کسی که از درجه سربازی بهر درجه بالاتری رسیده باشد این علاقه خودش را دارد و البته این دوستی و علاقمندی مستلزم این است این است که اگر افسران و افراد خطاکار هم باشند تنبیه بشوند و سربازان و افسرانی که وظیفه شناس باشند بخصوص آنهائی که درسربازخانه‌ها سربازان را تعلیم و تربیت میکنند(ایرج اسکندری‌ـ‌و شلاق میزنند)‌باید آنها را هم برطبق قانون تشویق کنند(صحیح است)‌راجع به تعطیل دانشگاه جنک بنده سؤالی از آقای وزیر جنک کردم دانشگاه جنک مؤسسه‌ای بود و هست که تحصیلات افسران در آنجا تکمیل میشود و افسران جوان ما درآن جا اطلاعات بیشتری پیدا میکنند و باصطلاح خودشان افسر ستاد میشوند این دانشگاه برای این است که در آن جا در آئین نظامی یک وحدت رویه‌ای بین افسران ایجاد شود و بافراد تعلیمات صحیح بدهند براثر آن سؤال دانشگاه جنک که تعطیل شده بود دو مرتبه دایر شد ،‌عده‌ای شاگرد گرفت و من از حالا بآن افسرانی که امسال یا سال آتیه موفق میشوند که از آنجا فارغ‌التحصیل بشوند تبریک میگویم ما ارتش خودمان را عزیز میداریم مخصوصاً دراین اوقات که ارتش‌های متفقین بر طبق پیمان از ارتش‌های ایران باید وداع کنند(صحیح است)‌و باین کیفیت است که وظایف جدید و روشنی بردوش افسران و افراد ارتش‌های ما مجدداً برقرار خواهد شد(صحیح است)‌نمایندگان محترم کرمانشاه جواب آن نامهُ را که آقای ایرج اسکندری خواندند اجازه خواسته‌اند و درموقع خودش جواب خواهند داد این نامه‌ها بامضای یک مأمور ناراضی منفصلی است در یکی از آنها یک عبارتی بود که سوء نیت نویسنده را واضح میکرد و آن عبارت این بود که با این وضعیتی که در ایلات هست هرگاه ارتش‌های متفقین از ایران بروند ایلات اغتشاش خواهند کرد(فولادوند‌ـ‌برای اینکه دوباره پدر آنها را در بیاورند)(فداکار‌ـ‌عبارت این نبود)‌بعقیدهُ بنده سوء نیت این شخص از همین‌جا واضح است که ایلات وطن‌پرست ایران را خواسته‌ است یاغی احتمالی نشان بدهد و این یاغی احتمالی را دلیل ابقای ارتش‌های خارجی در ایران بداند(صحیح است)‌پس در متن مراسله یک سوء نیتی را،‌کمال سوء‌نیتی را که یک نویسنده ممکن است دریک نامه،‌را دریک راپرت یا در یک مراسله نوشته باشد او در آنجا ظاهر کرده است(ایرج اسکندری‌ـ‌اگر سوء نیت داشت محرمانه نمی‌نوشت)

یادداشتی هم رسیده است که عباس طباطبائی یکنفر افسر اخراج شده از ارتش بوده است(فداکار‌ـ‌امضایش را بفرمائید)…‌ اکنون که سخن باینجا رسید بنده از آقایان اجازه میخواهم با‌اجازه مجلس شورایملی یک پیام ملی از مرکز مجلس شورایملی دراین موقع حساس ایران برای ارتش ایران بفرستم(صحیح است)‌سربازان گروهبانان‌ـ‌استواران‌ـ‌افسران ارتش ایران، ملت ایران ۲۳ سال هستی خود را صرف پرورش شما کرد و اکنون انتظار دارد وظایف ملی و قانونی خود را آنطور که برازنده یکسرباز لایق ایرانیست انجام دهید(صحیح است)

شما سه سال تمام خودتان خانواده‌تان حتی اسب سواری‌تان قحطی کشیدید ناخوش شدید رنج دیدید زحمت کشیدید ولی امنیت پل پیروزی را حفظ کردید(صحیح است)‌پایه‌های پل پیروزی روی دوش‌های با افتخار شما قرار داشت بهتر بگویم این نقطهُ راهی که میلیون‌ها تن سنگین‌ترین مواد از روی آنگذشت پل نبود بلکه ستون فقرات ملت ایران بود،‌ شما ارتش مشروطیت ایران هستید و مجلس شورایملی شما را دوست می‌دارد و عزیز میشمارد(صحیح است)از پاره اظهارات که بوی دشنام میدهد و برای دلسرد کردن شما در انجام وظایفتانست نرنجید(صحیح است)‌ملت ایران هواخواه شما است و پادشاه ایران سرپرست شما خدای ایران شمارا برای انجام وظایف مقدس‌تان نگهداری خواهد کرد(صحیح است، انشاءالله)(ایرج اسکندری‌ـ‌و اکثریت بکار خودش مشغول خواهد بود)

آقای کام‌بخش یک ایرادی کردند و واقعاً بنده برای روشن شدن ذهن خودم میخواهم این مطلب را بفهم و آن این است که فرمودند وظیفه هر ارتشی اینست که باید برای حفظ نظم و امنیت عمومی باشد(صحیح است)‌بعد ایشان تقریباً یک ربع تمام این جا با نام و نشانی صحبت کردند که یک روزی که ما نمایش میدادیم یک عده نظامی آمدند آنجا البته نظامی برای چه آمد آنجا،‌برای حفظ نظم آمد تا مثل قضیه روز ۲۸ اردیبهشت خدای نکرده یک دسته‌ای، یک جماعتی دو سه نفری نیایند اغتشاش بکنند و بی‌نظمی ایجاد بکنند برای این‌ها بود پس آن نظامی‌ها برای حفظ نظم آمده بودند و ایشان یک ربع تمام صحبت کردند بنده نمی‌دانم که این را خواستند بگویند؟، و در عرض یک ربع تمام اصراری داشتند که این نظامی‌ها وقتی که آنجا ایستادند فشنگشانرا گذاشتند توی تفنگشان با اصرار زیادی یک ربع تمام وقت مجلس را صرف این قضیه کردند، خوب آقا اگر نظامی را قبول دارید که برای حفظ نظم و برقراری امنیت است و صحیح هم هست و برای همین کارهم آمده است اگر او فشنگش را توی تفنگش نگذارد پس شما میگذارید؟ (خنده نمایندگان)‌او چه میداند چه میشود، او خودش را مهیا کرده است که اگر یک جماعتی یک کسی از پشت بام، از پائین خواست به‌ـ‌آن جمعیت شما، امنیت و نظم شما راکه نمایش میدادید زحمتی وارد بیاورد او جلوی ‌آن مزاحمت را بگیرد برای این کار خودش تکلیفش را میداند و متوجه مسؤلیت خودش هست که مطابق مقررات و قوانینی که دارد میداند که چه جور انجام وظیفه کند الحمدالله انجام هم داد و نظم کامل هم برقرار بود اتفاقی هم نیفتاد بنده هرچه فکر کردم نفهمیدم که واقعاً این ایراد آقای کام‌بخش که یک نظامی سر خدمت خودش حالت آمادگی گرفته است آن چه اشکالی دارد(ایرج اسکندری‌ـ‌پس چرا در مجلس بهشان کشیده زدید؟)‌و طرز فکرشان درست مخالف طرز فکر آقای دکتر کشاورز است که ایشان حتی قضایای اصفهان را برعلیه ایراد کردند و اعتراضشان این بود که چرا وقتی یک عده‌ای در اصفهان بهمدیگر ریختند مأمورین انتظامی آنجا دخالت نکردند

(فداکار‌ـ‌چرا غارت کردند!)(کامبخش‌ـ‌مال غارت شده را هم روی دوش خودشان


+بردند تا اشخاص نفهمندیکی از نمایندگان‌ـ‌از کجا بردند؟)

(کامبخش‌ـ‌از کلانتری)‌چرا حاضر شدند و دخالت نکردند! این بود روح اعتراض ایشان راجع بقضیه اصفهان آقا بایستی نظم حفظ شود تا اینکه دستجاب و اشخاص بسرهم نریزند آن روز هم نظامی آمده است حفظ کرده است نظم را یعنی مطابق فرمول خودتان تماشاچی نباشد، چون در اصفهان فرمودند دخالت نکرد و تماشاچی بود ولی در تهران دخالت کرد بقول آقای دکتر کشاورز مأمورین دولت یعنی پاسبان و نظامیان در اصفهان تماشاچی بودند، این بدبختها نتوانسته‌اند مثل اصفهان بقول آقا تماشاچی باشند و است که حالت انجام وظیفه‌اش را هم بخودش که اگر کسی خواست یک تجاوزی بدسته‌ای، به علائم شما بکند جلوگیری بکند و طوری است(کامبخش‌ـ‌مال غارت شده راهم خودشان بردوششان بردند مأمورین دولت تماشاچی بودند؟)(زنک ممتد رئیس)یکی از آقایان یادداشتی نوشته است ببنده که آقای کامبخش گفته‌اند که از احساسات ملت ایران در شرکت در جشن پیروزی جلوگیری کردند در صورتیکه ملت ایران در هر مقامی و هر طبقه چندین روز جشن گرفتند

(هاشمی‌ـ‌سه شبانروز در تمام شهرهای ایران جشن برپا بود آقا)بلی و مخصوصاً در تمام شهرهای ایران دوسه شب‌و روز جشن گرفته‌اند(صحیح است)‌ولی مثل این است که یک اشخاص عمداً میخواهند سوء تفاهم ایجاد کنند(مجد‌ضیائی‌ـ‌در تمام شهرستان‌ها جشن گرفته‌اند نایب رئیس هم که آقای دکتر معظمی بودند تذکر دادند)

(صحیح است)…‌آقای فلسفی که موافق کابینه بودند یک ایرادی ببرنامه گرفتند چون برای بنده فرق نمیکند بنده موافق دولت هستم هرگاه موافقین هم در ضمن بیاناتشان ایرادی بدولت و ببرنامه کرده باشند تا آنجائی که یاد داشت کرده‌ام جواب عرض میکنم آقای دکتر فلسفی در ضمن بیاناتی که فرمودند برنامه دولت را ناقص دانسته از لحاظ اینکه فاقد فرهنگ و بهداشت است در این برنامه اسمی از فرهنگ و بهداشت نیامده‌است، همینطور هم هست بنده میخواستم بایشان جواب عرض کنم که آن برنامه‌ای که فرهنگ و بهداشت داشت چه کرد و چه شد که از این که این برنامه متأسف هستند و یک قدری گوشه موافقتشان را میخواهند بسایند؟(خنده نمایندگان)‌بنده میخواهم عرض کنم که ممکن است آقای حکیم الملک نخست‌وزیر با انتخاب دو رجل برجسته در این دو امر یعنی جناب آقای رهنما در کار فرهنگ و جناب آقای دکتر مرزبان در کار بهداشت اساساً این دو شخصیت اساس برنامه ایشان است در این کار(دکتر کشاورز‌ـ‌سه ماه دیگر هم می‌نشینیم)‌و احتیاج باینکه ایشان بیایند در برنامه‌شان یک وعده‌های دورودرازی بدهند در این دو رشته ندارند و امیدوارم که این دو نفر مرد بزرگوار در این دو رشته حیاتی طوری عمل بفرمایند که در برنامه از این دو حیث هم رفع نگرانی از آقای دکتر فلسفی بشود(صحیح است)

‌آقای کام‌بخش وکیل قزوین هستند قزوین یک شهر تجارتی است و دارای یکحول وحوش و جاهای زراعتی است، آقای دکتر کشاورز هم وکیل بندر پهلوی هستند که یک بندر تجارتی است، این دو نفر آقایان در ضمن نطقشان راجع بعشایر صحبت کردند

(کام‌بخش‌ـ‌بنده صحبت نکردم)‌و اظهار کردند که دولت به عشایر اسلحه میدهد بعد وکلای عشایر نوبتشان رسید و آمدند صحبت کردند، یکی آقای رحیمیان بود که وکیل یک قسمتی از عشایر خراسان است ایشان آمدند و حتی گفتند هیچ کس درآن جا اسلحه ندارد نه اینکه اسلحه‌ای دولت نداده در آنجا بلکه آنچه هم اسلحه بوده جمع آوری شده

(کام‌بخش‌ـ‌راجع به تخشائی صحبت شد و رئیس ارکان حرب هم تصدیق کرد و این جا هست).‌آقای گرگانی وکیل گرگان هم آمدند یادم هست که راجع به گرگان تصدیق کردند که اسلحه جمع آوری شده است آقای ذوالقدر وکیل فارس هم راجع به فارس صحبت کردند اطلاعاتی که برئیس ستاد رسیده است حالا بنده می‌خوانم با اجازهُ آقای بوشهری، آقای نقابت آقای امیر جنگ که وکلای خودشان هستند،‌راجع به اسلحه عشایر خودشان صحبت میکنم چون خودم هم وکیل یک قسمت از عشایر خوزستان هستم(فداکار‌ـ‌تکذیب میکنند) اسلحه عشایر خوزستان را از سال گذشته شروع کردند بجمع آوری اینها اسلحه‌هائی بود که وقتی انقلابات شهریور پیش آمد و کردن کلفتی‌ها پیش آمد عشایر سرحدی خوزستان برای حفظ امنیت خودشان از گوشه و کنار رفتند، اسلحه‌هائی تهیه کردند و بعد که تشکیلات ارتش تقریبا تجدید شد و یک صورتی پیدا کرد و توانستند در شهرها یک تشکیلاتی درست کنند دولت تصمیم گرفت که اسلحه‌ها را جمع آوری کند سال گذشته یک عده‌ای مخصوصا از تهران رفت و یک لشگر هم هست در اهواز البته بدون اینکه زدو خوردی پیش آید و اتفاقی بیفتد تمام این اسلحه‌ها از بنی طرف از شادگان از نهر هاشم از اینها جمع آوری شد و الان که بنده اینجا ایستاده‌ام بیش از ۵ هزار قبضه تفنگ که در این سه چهار ساله اخیر در آن جاها بوده است تمام جمع آوری شده و در مخازن ارتش موجود است(صحیح است)یک هزار و چهارصد قبضه از آن پنجهزار قبضه متعلق است به عشایر، بنده هم تا آنجائیکه ممکن بود آقای نقابت هم همانطور، آقای بوشهری هم همانطور، سعی کردیم که این جمع آوری اسلحه باکمال نظم و بدون هیچگونه پیش آمدی انجام شود و خوشبختانه مساعی‌ما بنتیجه رسید بطوری که دیدیم از این کار هیچ گونه سرو صدائی نه در مجلس، نه در جراید و نه در جاهای دیگر بلند شد فقط ما یک خواهشی داریم و آن این است که این اسلحه‌هائی که گرفته‌اند البته حق داشتند گرفتند شرطش این است که خودتان واقعاً با قوائی که دارید امنیت حقیقی آنجاها را حفظ بکنید ولی این نکته را هم توجه بفرمائید که این اسلحه‌هائی را که درموقع لزوم در آنجاها خریده بودند که قوای نظامی وجود نداشت، ژاندارمری بحدکافی وجود نداشت و آنها برای اینکه خودشان بتوانند خودشان را حفظ کنند پول دادند این اسلحه‌ها را خریدند هفتصدتومان، هشتصدتومان، هزارتومان حتی هزارو دویست‌ومان(بعضی از نمایندگان‌ـ‌عده کافی نیست)(بعضی از نمایندگان‌ـ‌بماند برای فردا) فاطمی‌ـ‌بقیه‌اش باشد برای جلسه فردا(صحیح است)‌نایب رئیس‌ـ‌اگر موافقت میفرمائید جلسه را تنفس بدهیم(صحیح است) جلسه فردا(سه‌شنبه هشتم خرداد) ساعت ۹ صبح.(مجلس سه ربع ساعت بعداز ظهر بعنوان تنفس ختم شد)(یکساعت و ربع پیش از ظهر سه‌شنبه هشتم خرداد ماه ۱۳۲۳ مجدداً برپاست آقای دکتر معظمی(نایب رئیس)تشکیل گردید)‌نایب رئیس‌ـ‌آقای فرهودی فرهودی‌ـ‌عرض کنم دیروز صحبت ما باینجا رسید که دونفر یا سه نفر از آقایان مخالفین دولت راجع باسلحه عشایر صحیت کردند بنده عرض کردم درباب اسلحهُ عشایر این توضیح کلی را قبلا بایستی داد در باب اسلحه هائیکه دردست مردم است اصولا یک توضیح کلی را قبلا باید توجه کرد و آن این است که بعداز آنکه قضایای شهریور پیش آمد دوعمل شد که اسلحه دردست مردم زیاد شد یکی اینکه گفتند

(بنده اطلاع کامل ندارم و خصوصیاتش را نمیدانم)که بعضی هنگ‌ها و بعضی لشگرها و بعضی گردانها موقعی که عقب‌نشینی میکردند یا جا عوض میکردند اسلحه شان را ریختند توی بیابان و رفتند البته کسانیکه بعد از آنجاها عبور کردند اسلحه‌ها را برداشتند.

یکی دیگر اینکه در نتیجه قضایای شهریور آن کنترل دقیق سرحدی ما برهم خورد وقتی دستگاه دقیق کنترل سرحدات ما برهمخورد انواع و اقسام اجناس قاچاق می‌آمد و میرفت یک جنس قاچاق هم اسلحه بود پس پیدا شدن اسلحه دردست مردم حالا خواه اهل باشند یا غیر اهل باشند(یکی از نمایندگان‌ـ‌اهل دیگر کیها بودند؟)آنهائیکه اسلحه‌ها را پس دادند. درهر حال این مربوط است بعواقب و نتایج حادثه شهریور و آن بیانی راهم که رئیس ستاد کرده بوده است و آقای کام‌بخش در ضمن نطق هیجان انگیزشان فرمودند آن بیان هم همین بوده است که پنجاه هزار اسلحهُ غیرقانونی در مملکت پراکنده است ودردست مردم است و یکی از وظایف ارتش(به همکارهایش می‌گفته است نصیحت میکرده است به همکارانش به افسران که ما که ارتش ایران هستیم و شما افسرانش هستید ومن چه کاره‌اش هستم)‌این است که باید این اسلحه‌ها را جمع کنیم. بنده عرض کردم در اینجا اتفاقاً نمایندگانیکه اینموضوع را فرمودند نمایندگانی نبودند که در حوزهُ انتخابیه‌شان عشایری وجود داشته باشد(کامبخش‌ـ‌حوزهُ انتخابیه ما ایران است)با این که مطابق قانون اساسی هر نماینده‌ای نمایندهُ تمام مملکت است و اشکال ندارد که از هر گوشه و کنار مملکت درهر امری از امور اطلاعاتی بدست بیاورد و در پیشگاه مجلس عرض کند ولی نمایندگانیکه در حوزهُ انتخابیه‌شان عشایر وجود دارد دو سه نفر تا بحال اینجا صحبت کردند اول آنها آقای رحیمیان بودند که فرمودند در حوزهُ انتخابیه من که حوزهُ عشایری است چندیست آمده‌اند اسلحه آنها را جمع کرده‌اند

(رحیمیان‌ـ‌درد و دفعه)‌بعد هم اینطور بگوشم خورد که آقای گرگانی هم همین معنی را تقریبا در باب حوزهُ انتخابیه خودشان فرمودند(ساسان‌ـ‌عشایر امتناع ندارند از دادن اسلحه)خوزستان هم یکی از مراکزی است که عشایرنشین است و بنده بسمت وکیل خوزستان(سایر آقایان وکلای خوزستان آقای امیرجنگ هم تشریف دارند آقای بوشهری هم تشریف دارند)‌عرض میکنم که سال گذشته دولت تصمیم گرفت که اسلحهُ عشایر خوزستان را جمع آوری کند(صفوی‌ـ‌از بنادرهم جمع‌آوری کردند)‌یک عده خاصی یک هیئتی که اصطلاحی دارند از طهران فرستادند وبمردم هم اعلام کردند که باید اسلحه‌هاشان را در فلان تاریخ و بفلان مامور بدهید البته آن عده‌ای


+ هم که رفتند احتیاج بعملیات پیدا نکردند و بما هم که وکیل مجلس شورایملی بودیم گفتند که شما هاهم باید کمک کنید وماهم بمشایخ آنجا نوشتیم که درامر جمع آوری اسلحه باید بامامورین دولت کمک کنید در نتیجه درعرض پنج،‌شش ماه کلیهُ اسلحه هائیکه در خوزستان، دردست عشایر خوزستان بود عشایر نهرهاشم، عشایر بنی‌طرف وعشایرشادگان بود اینها تمام جمع آوری شد عده‌اش هم بالغ بر هفتهزار قبضه بود که از این هفتهزار قبضه هزاروچهارصد قبضه متعلق بعشایر بنی‌طرف بود

(فداکار‌ـ‌دیروز فرمودید پنجهزارقبضه)وتا سه ماه پیش هم راپرت آمد از آن جا که این کار خاتمه پیداکرد و آن عده‌ای هم که از طهران برای کمک احتیاطی رفته بودند از آنجا برگشتند پس آنچه راکه ما دیدیم و رؤسای عشایر هم تصدیق کردند این است که دولت اسلحه بدست کسی نداده و نمیدهد بلکه مطابق ترتیبی که دارد مشغول جمع آوری است و آقای صفوی هم فرمودند که در بنادر هم مشغول شده‌اند.‌بنابراین دولت محترم که تشریف دارند امیدوارم در جوابی که میدهند بمخالفین اگر زیادتر از توضیحی که بنده دادم توضیح میخواهند بدهند بفرمایند و بازهم یک دلیل دیگر بیاناتی که یکی دوماه قبل آقای بیات نخست‌وزیر پیش اینجا کردند و تکذیب کردند که دولت اسلحه به عشایر داده باشد ولی همانطور که عرض کردم این تفنگها و این اسلحه‌ها در نتیجه هرج و مرجی که بعد از قضایای شهریور پیش آمد پیدا شد و عده‌ای از عشایرهم که این کار را کردند قصدشان از اینکه رفتند و خریدند این بود که امنیت جان ومال منطقه خودشان را حفظ کنند مقصودشان این بود چون درآن موقع سازمان ارتش و ژاندارمری را آقایان میدانند که یکمرتبه پاشیده شد بعدهم آقایان دیدند وقتی که دولت خواست اسلحه‌ها را جمع آوری کند فوراً دادند وحالا بنده توجه دولت را جلب میکنم باینکه عشایر خوزستان مخصوصاً بنی‌طرف یک عرضی بدولت دارند و آن این است که این اسلحه‌هائی را که ازما جمع کرده‌اید وماهم بدون مقاومت وبدون اینکه اظهار مخالفتی بشود این اسلحه‌ها را تسلیم کردیم و تحویل کردیم ما اینها را که برای تجمل نخریده بودیم یا برای کار خلاف قانون که نخریده بودیم و برای اینکه هر منطقه وهردسته‌ای باید امنیت خودش را حفظ کند ما این اسلحه‌ها را خریدیم حالا که بحمدالله سال بسال دارد امنیت تکمیل میشود ژاندارمری دارد تکمیل میشود خیلی خوب حالا که این اسلحه‌ها را از ما گرفته‌اید ما در مقابل این اسلحه‌ها پول داده‌ایم و خریده‌ایم ومفت که بما نرسیده است و حالا نمیگوئیم بهمان قیمتی که ما خریده‌ایم پولش را بما بدهید ما میگوئیم فرض کنید این هفت هزار قبضه تفنگی را که از خوزستان جمع آوری کرده‌اید یک قیمتی دارد یک شیئی است خود دولت بهرقیمتی که صلاح میداند قیمت روی آنها بگذارد وپول آنرا خرج آبادی همان محل کند مدرسه بسازد مریضخانه بسازد سدبسازد(صحیح است)‌توسعه کشاورزی بکند قیمتش راهم خودش معلوم کند و خرجش را هم خودش بکند ماهیچ سرقیمتش بالا وپائین نمیکنیم دخالت نمیکنیم و برای خودمان هم نمیخواهیم تقاضای عشایر خوزستان این است که حالا که اینها را گرفته‌اند وماهم داده‌ایم وبدرد دولت هم میخورد بهر قیمتی که خودشان میخواهند وقبول دارند قیمت کنند و پول آنرا مال هرنقطهُ را ببرند در محل خودش خرجهای عام‌المنفعه بکنند مال بنی‌طرف را ببرند در بنی‌طرف خرج کنند مال هویزه را ببرند در هویزه خرج کنند مال شادگان را ببرند در شادگان خرج کنند مال میان آب را ببرند درمیان آب خرج کنند ویک آثار آبادانی درآنجاها از اعتبار قیمت این اسلحه‌ها بگذارند هیچ اشکالی هم ندارد برای اینکه در بودجه وزارت جنگ هم همیشه یک اعتباری هست برای خرید اسلحه یک قسمت از آن اعتبار را بیاورند و یکقدری حوائج این نقاط را از حیث فرهنگ از حیث بهداشت واز حیث سد‌سازی رفع کنند و مخصوصاً چیزی که مورد تقاضای عموم عشایر خوزستان است موضوع توجه ودقت است به سد‌سازی درآنجا و مخصوصا در بنی‌طرف یک سدی است که خود مردم پول جمع آوری کرده‌اند و مقداری زحمت کشیده‌اند و ساخته‌اند باسم سد هوفل که دولت باید آنرا تکمیل کند وبرای تکمیل این سدهم هرقیمتی راکه دولت برای این هزارو چهارصد قبضه تفنگ معلوم بکند کافی است. یک مطلب دیگری که راجع بایلات است مسئله املاک ایلات است که آقایان میدانند در دوره گذشته دولت بخیال خودش برای اینکه حکومت مرکزی را ازهر حیث تقویت کند یک دخل وتصرفاتی در املاک ایلات کرد بعد که اوضاع تغییر کرد قرارشدکه این دخل وتصرفات برهم بخورد و املاک ایلات مسترد بشود قانونی هم از مجلس گذشت، بعضی از قسمت‌ها هم درمحاکم رسیدگی شده است و محکمه هم حکم داده است که این املاک بآن ایل یا بآن شخص یا مال هرکسی که هست مسترد بشود ولی هنوز مالیه این کار را نکرده است، بنابراین امیدوارم هم در قسمت آبادی نقاط ایل‌نشین و هم در قسمت استرداد املاک دولت حاضر تقاضای مردم را انجام بدهد آقای کام‌بخش در ضمن مخالفت خودشان یک حمله بدولت کردند و موضوع حمله این بود که درفلان روز یک نمایشی دادیم چرا جراید معتبر خبرش را ننوشتند در صورتیکه …(فداکار‌همچو‌چیزی‌نگفتم)(کام‌بخش‌ـ‌این حمله بدولت بود؟بیخود سفسط نکنید.)‌جراید یک شاخه آزادی است …

(ایرج‌ـ‌کی بدولت گفتیم دولت چکاره است که جراید را وادار کند)(بعضی از نمایندگان‌ـ‌اینموضوع را دنبال نکنید)‌چشم عرض میشود آقای اردلان هم که از موافقین دولت بودند و حقیقة بیاناتشان قابل استفاده بود یک اظهار نگرانی فرمودند از وضع مالی دولت و آن قرضه‌ای بود که دولت ببانک ملی دارد و ارقامی را هم فرمودند بنده خواستم بایشان عرض کنم البته این قرضه هست و در این هم شکی نیست که دولت مبلغی را ببانک ملی مقروض است، اما باید توجه کرد که اینموضوع دو طرف دارد یکی قضیه قرض دولت ببانک است واز طرفی هم یک اجناسی در مقابل این قرض خریده است و بنده فهرست آن اجناس را بطور خلاصه عرض میکنم. آنچه را که دولت دارد و از محل همین قرضه‌هائی که از بانک ملی گرفته است و آلان جنس آن موجود است ۲۰۰ هزار تن غله است و۲۲ هزار تن شکر ومقدار زیادی قماش هشت هزار تن برنج و ۴ هزار تن چائی و همچنین اجناس دیگر البته میباشد بنابر این قرضه این طور نیست که محلی برای پرداختش نباشد بلکه اجناسی با این ارقام و این اعداد هست واین یکسرمایه متحرکی است برای دولت که میخرد و میفروشد و اگر نفعی دارد برمیدارد واگر هم ضرری دارد از بودجه‌اش میدهد. بطور خلاصه بنده جواب آقایان مخالفین را عرض کردم حالا میخواهم عرض کنم که آقایان توجه بفرمایند که دلایل موافقت خودم را عرض کنم(کام‌بخش‌ـ‌‌هنوز اول کار است. یکی از دلایل موافقت بنده با دولت شخصیت شخص آقای نخست‌وزیر است، برای اینکه این نخست‌وزیر محترم که الان این جا تشریف دارند از رجال آزادیخواه و وطن‌‌پرست و خوش سابقه وخوش نام این مملکت هستند(کام‌بخش‌ـ‌بشرط این که دو ماه دیگر صحبت‌تان را عرض نکنید)

وبنابراین هیچ دلیلی ندارد که بنده یا یک همکار بنده با ایشان مخالفت کنند. یک جهت دیگر این برنامه ایست که داده‌اند: در این برنامه. چون بنده در اول عرایضم عرض کردم که ما همه اصلاح‌طلب هستیم و دولت هم مثل اینکه ازهمه ماها اصلاح طلب‌تر است.(دکترکشاورز‌ـ‌خنده نکنید اقلاوقتی که این حرف را می‌زنید)(کام‌بخش‌ـ‌بدون شوخی بفرمائید)برای اینکه این اصلاحاتی که در این جا آقایان نمایندگان محترم تذکر دادند و خواهش کردند)ده،پانزده،بیست، رشته است و دولت که ما آن را یک دولت اصلاح‌طلبی میدانیم و بنده هم‌چون اصلاح‌طلب هستم با آن دولت موافقم . در این برنامه‌اش نوشته است . «که حتی یکرشته از امور مملکت را هم نتوان نام برد که محتاج باصلاحات نباشد…»

پس خیال میکنم نمایندگانی که حقیقة اصلاح‌طلب باشند وقتی دولت این اندازه ایمان و اعتقاد بلزوم اصلاحات در مملکت دارد و ضرورت و توسعه اصلاحات را که هیچ امری از امور حتی گره کراوات آقای فداکار راهم محتاج باصلاح میداند. بنابراین میبایستی حتماً نمایندگان اصلاح‌طلب با یک همچو دولتی موافقت کنند و بیک چنین دولتی رأی بدهند(کام‌بخش‌ـ‌تا این جا که شوخی بود)دلیل دیگر موافقت بنده بابرنامه این جمله است که در مقدمه برنامه ذکر شده است و در مسئله سیاست خارجی نوشته‌اند و انتظاری که در این موقع دارد این است که هر چه زودتر بجلب موافقت کامل متحدین معظم خود درباب ترتیب سهل و ساده‌ای که برآن اساس مناسبات عادی ایام صلح جانشین مقررات پیمان سه‌گانه بشود توفیق حاصل کنند البته این جمله‌ایست که از حیث عبارت خیلی خوب و جامع و از حیث معنی هم خیلی روشن، برای اینکه ما پیمان سه‌گانه را در چه موقع بستیم در موقعیکه در دنیا جنگ بزرگی بود و این جنگ هم از طرف متجاوزترین دولتی که تاریخ معاصر بخاطر دارد نزدیک شده بود بسرحدات ما دریک همچو موقعی ما پیمان اتحاد و اتفاق را با دو همسایه معظم خود بستم و وارد جرگه دول متخاصم شدیم حالا که بحمدالله جنگ در قسمت اروپا که مسبب اصلی آن پیمان بود خاتمه یافته و صلح جانشین آن شده است البته بنده کاملا نظر دولت را صحیح میدانم که نوشته‌اند ما میخواهیم با یک ترتیب سهل وساده‌ُ(مخصوصاً از این کلمه سهل و ساده‌اش خیلی خوشوقتم)

استفاده کنیم، منظور این است که بیک مواد زیاد و پیچیده‌ای احتیاج نداریم و با ترتیب سهل وساده‌ای میخواهیم مناسبات عادی ایام صلح جانشین مقررات پیمان سه‌گانه بشود.در خود پیمان هم این مسئله پیش‌بینی شده است بنابراین دولت مطلب تازه‌ای این جا برای ما عنوان نکرده است و در حقیقت دولت اجرای همان پیمان را وجههُ همت خود قرار داده است در فصل پنجم پیمان


+ اتحاد می‌نویسد. پس از آنکه کلیه مخاصمه ما بین دول متحده با دولت آلمان و شرکای آن بموجب یک یا چند قرارداد متارکه جنگ متوقف شد دول متحده در مدتی که زیاده از شش ماه نباشد قوای خود را از خاک ایران بیرون خواهند برد(صحیح است)بعلاوه بازهم دارد:که اگر پیمان صلح ما بین آنها بسته شد.این کار را زودتر انجام بدهند. ضمناً راجع باین کلمه دولت آلمان و شرکای آن باید باین نکته توجه کنیم که یکی از شرکای آلمان ایطالیا بود که زودتر از پا درآمد و با متفقین جداگانه صلح کرد یک شریک دیگر آلمان ژاپن بود که بعداز آنکه آلمان تسلیم شد(رفیع‌ـ‌آن وقت که ژاپن نبود).(امیرتیمور‌ـ‌منظور شرکای اروپائی آلمان بود از ژاپن اسمی نبود)

بهرحال منظور من این بود که فعلا هیچ نوع شرکی بین ژاپن و آلمان نیست زیرا آلمان حق نداشت مطابق پیمان که با ژاپن داشته است حق نداشته است پیمان جداگانه به بنددو پس از آن که پیمان را بست خود دولت ژاپن اعلان کرد که شرکت ما فسخ شد(صحیح است)

بنابراین حالا آن تعبیری هم که آقایان میفرمایند و البته صحیح هم هست اگر یک تعبیر ضعیفی هم دراین خصوص باشد هیچگونه شرکتی وجود ندارد. عرض کنم چون صحبت جنگ شد و صحبت اتفاق ایرانیان دراین جنگ شد و صحبت پیمان شد بنده از مجلس شورای ملی اجازه میخواهم که یک ترک اولی که شده است آن ترک اولی را تذکر بدهم آن ترک اولی این است که اعلامیه سه دولت که راجع بایران صادر شد و بزرگترین سند همکاری ایران با آن دول است این اعلامیه مناسفانه که تاکنون در مجلس شورای ملی قرائت نشده است و بنده اجازه میخواهم که آن را بخوانم(یمین اسفندیاری‌ـ‌چاپ ومنتشر شد ودردست خودتان هم هست)اسمش زیاد برده شده است ولی در مجلس خوانده نشده است بنده اجازه میخواهم از روی کتابی که از طرف وزارت امور خارجه چاپ شده است آنرا بخوانم(بعضی از نمایندگان‌-‌بفرمائید)

اعلامیه سه دولت راجع بایران مورخ اول دسامبر ۱۹۴۳ نهم آذر۱۳۲۲ رئیس جمهوری کشورهای متحده امریکا، نخست‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی و نخست‌وزیر ممالک متحده انگلستان پس از مشورت بین خود و با نخست‌وزیر ایران مایلند موافقت سه دولت را راجع به مناسبات خود با ایران اعلام دارند. دولت‌های کشورهای متحدهُ امریکا و اتحاد جماهیر شوروی و ممالک متحده انگلستان کمک‌هائی را که ایران در تعقیب جنگ برعلیه دشمن مشترک و مخصوصا درقسمت تسهیل وسایل حمل ونقل مهمات از ممالک ماوراء بحار باتحاد جماهیرشوروی بعمل آورده تصدیق دارند. سه دولت نامبرده تصدیق دارند که این جنگ مشکلات و اقتصادی خاصی برای ایران فراهم آورده و موافقت دارند که با درنظرگرفتن احتیاجات سنگینی که عملیات جنگی جهانی برآنها تحمیل می‌کند و کمی وسایل حمل ونقل در دنیا و همچنین کمی مواد خام و سایر حوائج کشوری کمک‌های اقتصادی خود را تا حد امکان بدولت ایران ادامه بدهند. راجع بدوره بعداز جنگ دول کشورهای متحده امریکا واتحاد جماهیرشوروی وممالک متحدهُ انگلستان بادولت ایران موافقت دارند که هرنوع مسائل اقتصادیکه درپایان مخاصمات ایران با آن مواجه باشد از طرف کنفرانسها یا مجامع بین‌المللی که برای مطالعه مسائل اقتصادی بین‌المللی تشکیل یا ایجاد شود با مسائل اقتصادی سایر ملل متحده مورد توجه کامل قرار گیرد. دولتهای کشورهای متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی و ممالک متحده انگلستان در حفظ استقلال و حاکمیت وتمامیت ارضی ایران با دولت ایران اتفاق نظر دارند و بمشارکت ایران با سایر ملل صلح دوست در برقراری صلح بین‌المللی و امنیت و سعادت بعداز جنگ برطبق اصول منشور آتلانتیک که مورد قبول هرچهار دولت است استظهار دارند.امضاء چرچیل‌ـ‌امضاء استالین‌ـ‌امضاء روزولت بنده واقعاً معذرت می‌خواهم از طول بیان و از یک قسمت از یادداشتهای خودم صرف نظر می‌کنم ولی چون فصل پنجم پیمانرا و اطلاعیهُ سه دولت را خواندم و همین طور فصل پنجم عهدنامه را هم خواندم اجازه می‌خواهم که اصل ۱۰۶ متمم قانون اساسی را هم بخوانم: اصل ۱۰۶‌ـ‌هیچ قشون نظامی خارجه بخدمت دولت قبول نمیشود و در نقطه‌‌ای از نقاط مملکت نمی‌تواند اقامت ویا عبور کند مگر بموجب قانون پس تنها قانونی که اجازه میداد مطابق اصل ۱۰۶ متمم قانون اساسی قشون خارجی درایران اقامت کند همان پیمان سه‌گانه است خود آن پیمان هم مطابق آن مقرراتی که در خودش و درضمائمش هست دیگر فصل اجرایش منقضی شده است(صحیح است)

دولت خوشبختانه این نکته را به وجه بسیار صحیحی در نظر گرفته است ودر مقدمه برنامه‌اش نوشته است که ما میخواهیم ترتیب سهل و ساده‌ای وضع کنیم که مقررات ایام صلح جانشین پیمان سه‌گانه بشود(ماذقی‌ـ‌اقداماتی هم در جریان است)دلیل سوم موافقت بنده در باب برنامهُ دولت بند شش است که نوشته‌اند بهبودی وضع کارگران و کشاورزان بر طبق قوانین مخصوصی که از مجلس شورای ملی خواهد گذشت. بنده دیروز در اینجا تصریح کردم که طبقه زارع در این مملکت مهمترین طبقات این مملکت هستند از حیث عده قریب هفتاد هشتاد درصد سکنهُ این مملکت، طبقه زارع هستند از حیث تأثیر اقتصادی و مالی هم این طبقه در درجه اول مردم هستند(دکتر کشاورز‌ـ‌ولی گرسنه هستند)

(ساسان‌ـ‌ولی بیچاره ترین طبقات هستند)(شهاب فردوسی‌ـ‌بچه‌ها را کسر کنید) بنابراین مجلس شورای ملی و وکلای اصلاح‌طلب و دولت اصلاح‌طلب میبایستی که یک توجهی به وضع زندگانی این طبقه بکنند. آن طوری که بنده اطلاع دارم وضع زندگانی(نه اساس حقوقی)اختلافی که بنده با آقای آرداشس دارم در این نکته است «وضع زندگانی طبقه کشاورز در ایران خوب نیست(صحیح)این را بنده قبول دارم». اما اصلی را که ایشان فرمودند که بندگی میکنند بردگی دارند این را بنده قبول ندارم(صحیح است)بنده قبول دارم که وضع زندگانی طبقه کشاورز در ایران خوب نیست

(یکی از نمایندگان‌ـ‌مال همه خوب نیست)(دکتر کشاورز‌ـ‌بچه دلیل؟)دلیلش هم این است که طبقه کشاورز احتیاج زیادی به امنیت و عدالت دارند و سالیان متمادی بوده است که در این مملکت امنیت حقیقی و عدالت حقیقی وجود کاملی نداشته است،اگرهم بوده است ناقص بوده است(ایرج اسکندری‌ـ‌متشکریم که تا این اندازه‌اش را اقرار کردید)و درنتیجه ناامنی قسمت عمده‌ای از قنوات که منبع عمده آبیاری و استفاده زارعین واسباب زندگانی زارعین بوده است خراب شده و ویران شده و از بین رفته یا آبش کم شده است آنوقت هم احتیاجات تازه‌ای طبقه کشاورز پیدا کرده است از قبیل قند وچای و سایر وسایل تازه‌ای که لازم دارد و این احتیاجات با درآمد ساده‌ای که قبلا برطبق اصولی که معمول بوده است و هست متناسب نیست و با آن درآمد کم این احتیاج را دیگر نمی‌توانند جبران کنند و بنابراین ما میبایستی که همانطور که دولت در برنامه‌اش نوشته است بهبودی موثری دروضع زندگانی کشاورزان بدهیم(صحیح است)بنده شش ماه است این قضیه را دارم مطالعه میکنم که واقعاً چه ترتیب سهل و علمی و عملی را میتوانیم در نظر بگیریم که با کمک دولت بهبودی مؤثری در زندگانی کشاورزان بعمل آوریم، آنچه که بنظر بنده رسیده این است که این طرز تقسیم محصول که از قدیم، البته از مدتها دراین مملکت جاری است بنده این جا یک جدولی تنظیم کردم و برای اینکه مفصل است نمی‌خوانم در این جدول حداقل و اکثرش را که در تمام مملکت نشان داده است با توجه باین جدول و با توجه به کمی آب که اساسا مانع فعالیت و کار کشاورزان است می‌بینیم که آنچه که درآمد به کشاورز عایدی شود در آخرسال این مسلما کافی برای زندگانیش نیست من حساب کردم و با بعضی از آقایان مالکین هم صحبت کردم حدمتوسط عایدی کشاورز درهرسال حقوقش حدمتوسط البته بعضی جاها ۱۵ خروار است بعضی جاها ده خروار است شش خروار است بعضی جاها پنج خروار است بطور کلی حدمتوسط را اگر بگیریم هشت خروار میشود(رفیعی‌ـ‌این طور نیست اشتباه میکنید)(عده‌ای از نمایندگان‌ـ‌اینطور نیست آقا)(دکترکشاورز‌ـ‌کم‌کم اکثریتهم دارد تکذیب می‌کند)عرض کنم مطابق حسابی که کردم بیش‌از هفت خروار وهشت خروار بطور متوسط عایدات ندارد و اینهم برای زندگی او و عائله او کافی نیست با احتیاجات زیادی که امروز دارد اینرا آقایان باید بالاخره تصدیق کنند که زندگی کشاورزان امروز خوب نیست(صحیح است)

و البته این اصلاح وضع زندگی او هم که از خارج نمی‌تواند بشود از ‌آسمان که نمیتواند بشود بایستی که در حدود کار خودش بشود، در حدود دسترنج خودش بشود بنده بالاخره باین نتیجه رسیدم که این عوامل پنج‌گانه‌ای که در زراعت هست و در قانون مزارعه و قانون شهریور ۱۳۱۸ هم بآن اشاره شده و آمده‌اند و پنج عامل معین کرده‌اند و سهم این عوامل را هم مساوی قرار داده‌اند زمین و آب بذر و گاو وکارو یک چیز دیگری هم دراینجا گفتم که این صحیح نیست که ما عامل کار را سهمش را مساوی با سایر عوامل قرار بدهیم(ایرج اسکندری‌ـ‌خوب شد که این را فهمیدید)کار نماینده شرافت انسانی است و حاصلش باید یک مزیت طبیعی داشته باشد باسهم سایر عوامل تولید کننده بنابراین فورمول بنده این است و اساس فورمول بنده این است که ما سهم کار را دوبرابر بکنیم(یمین اسفندیاری‌ـ‌یک لایحه‌ای تنظیم بفرمائید برای این کار)حاضراست تقدیم میکنم موضوع کار را عرض میکردم که بجای اینکه ۵ قسمت بکنیم محصول را وبهرعامل یک قسمت بدهیم و سهم کار را مساوی گاو و زمین و آب و بذر قرار بدهیم بیائیم محصول را شش قسمت کنیم دوقسمت برای کار بدهیم و بقیه را بسایر عوامل بدهیم هرکدام یک قسمت این یک فورمولی است که بنظر بنده رسیده


Page 88 – 101 missing

+ دوره چهاردهم قانونگذاری شماره مسلسل۱۳۹۴ مذاکرات مجلس

بقیه جلسه۱۲۷ بقیه صورت مشروح مذاکرات روز دوشنبه هفتم

خرداد ماه ۱۳۲۴ بقیه بیانات آقای عماد تربتی این عملیات آنها بود بنده تصویر میکنم اگر وزارت کشاورزی اندک مراقبتی بکندو بجای اینقدر مدیرمدیرکل و بودجه یک دستوراتی نسبت به حفر چاه ها از قبیل چاه های آرتزین یا چاه های غیر آرتزین که بوسیله تلمبه ها بشود از آن آب کشی کرد بدهد این خیلی مفید خواهد بود زیرا که دیگر سیستم قنات کهنه شده است یک تفاوتی است بین قنات و چاه که در بسیاری مسطح که قابل زراعت هستند ایجاد قنات غیر ممکن است چون باید اختلاف سطح وجود داشته باشد تا آب جریان پیدا کند و از مجرا بیاید بیرون و بعلاوه قنات محتاج بمیله های عمودی و مجاری افقی است در صورتیکه در چاه همان حفر عمودی کافی است و دیگر احتیاج نیست که چاههای متعددی باشد و یک راه بهم داشته باشد و بوسیله آب کشی با تلمه که البته بایستی وزارت کشاورزی در دسترس مردم بگذارد این یک کار سهلی برای مردم خواهد بود

(مهندس فریور-بودجه اش را ندادند بودجه آبیاری را پارسال ندادند امسال هم ندادند) (زنک رییس )

بایستی بدهند البته بایستی بانک کشاورزی هم تقویت بشود بانک کشاورزی یک بنگاهی است که نسبت به کشاورزان یک خدماتی انجام داده است یعنی کشاورزانی که نمیتوانستندو توانایی نداشتند که شخصا در مقام عمران و آبادی مزارع خودشان برآیند بانک کشاورزی قرضه بآنها میدهد طبق اساسنامه نظارت در اجرای مواد پیمان یعنی آبادی و عمران زمین ها میکنند و هیچ کشاورزی و زارعی نیست که قرضه ای بگیرند بدون اینکه احتیاچی داشته باشد براینکه غیر از کشاورزی کاری نمیتواند بکند که این پول مورد استفاده واقع بشود برای اینکه مورد بازرسی بانک واقع میشود یک سرمایه ای ببانک کشاورزی طبق قانون متمم بودجه سال ۱۳۱۹ داده شده است که بایستی ۳۰ میلیون تومان یعنی سیصد میلیون ریال بودجه بانک کشاورزی باشد این بودجه تامین هم نشده است بانک کشاورزی فعلا با فعالیت روسا بانک و استقراضاتی که از بانکهای دیگر با بهره های کمتری کرده است تا اندازه ای توانسته است نسبت بکشاورزان یک خدمتی انجام داده باشد ولی یک موضوع هست و این نکته را بایستی دولت متوجه باشد که موسساتیکه فعلا بانک کشاورزی در ایران دارد این موسسات با همین هزینه کافی است که صد میلیون تومان سرمایه ببانک کشاورزی داده شود و اضافاتیکه ببانک کشاورزی داده شود به هیچ وجه هزینه ای نخواهد داشت زیرا در اغلب شهرستانها بانک کشاورزی شعبه دارد و متحمل بودجه شعبه هست ولی سرمایه ای ندارد که آن سرمایه به کار بیفتد (صحیح است )بانک کشاورزی از بانک هایی است که سرمایه جاری ندارد که همه روزه مبادله بشود چون این بانک مدتهای طولانی وام با شخاص میدهد یک بار که سرمایه خود را داد بایستی دوسال سه سال پنج سال منتظر بنشیند که این سرمایه برگردد البته بایستی در بین مدت این وامها یک سرمایه دیگری باشد که کاملا کارهای بانک در جریان باشد و اعضا بیکاره نباشند و بتوان از وجود اعضا استفاده کرد و بزرگترین چیزی که در اصلاح امور کشاورزی بایستی در نظر داشته باشید توسعه بانک کشاورزی است البته اساسنامه اش هم اگر نواقصی داشت باید ترمیم کنید و یک عملیات غیر استقراضی از قبیل اینکه شخصا در مقام سد سازی و آبیاری برآیند این عمیات را هم جزئ اساسنامه بانک قرار دهند (تهرانچی –فرع بانک کشاورزی همچنین زیاد است آن را هم بفرمائید)

(اردلان – صحیح است )(تهرانچی بهره بانک کشاورزی صدی ۱۲ یا صدی ۱۰ است آنرا هم بفرمائید )(زنک رئیس )در قسمت دارائی ,دارائی مافعلا بر دو قسمت است قسمتهای اقتصادی و قسمتهای مالی در قسمت اقتصادی عقاید مختلفی در مجلس اظهار شد که آیا بایستی که قسمتهای اقتصادی به دست دولت اداره بشود و انحصارات بهحال خود باقی بماند و یا اینکه انحصاراتباقی نماندو تجارت آزاد شده و تمام مردم بتوانند استفاده کنند بنده این موضوع بحثی ندارم بحث بنده بحث فرعی است بنده شخصا از آن اشخاصی هستنم که معتقدم که بایستی تمام اقتصادیات یک کشوری بدست دولت باشد

(شهاب فردوسی –صحیح است –احسنت )بایستی تجارت آزاد نباشد و بایستی همه در انحصار دولت (هاشمی –این بر خلاف قانون اساسی است )و با تصدی و مباشرت دولت اداره بشود (صحیح است )(اردلان –صحیح نیست )..البته فوایدی هم در این امر هست از جمله اینکه از رقابت رقابت های خارجی جلوگیری میشود (صحیح است )

(اردلان –صحیح نیست )از جمله تعادل در قیمت ها است و همینطور فوایدی دارد ولی اختلاف من در این است که البته هر چیز خوبی رااگر بتوانیم اجرا کنیم باید دست بزنیم والا اگر نتوانیم اجرا کنیم نبایستی بآن کار دست زد تجربه برای ما ثابت کرد که این اصل مهم اقتصادی راما قدرت نداریم اجرا کنیم باید بهر کاری که دست میزنیم یک کارمندان لایق و ایمنی باشند و کارمندان بصیر و متخصصی باشند تا بتوانند بآن کار


+ دست بزنند بتجربه ثابت شده که هر گونه اختلاسی کهدر این مملکت شده است متوجه امور مالی ما است رقم های ۲۰ میلیون , سی میلیون ,صد میلیون که در مجلس مذاکره میشود و مورد بحث بوده است تمام ارقامی است که راجع به اقتصادیات است طرز جمع آوری پنبه را ملاحظه بفرمائد اگر چنانچه دولت بتواند پنبه را جمع آوری بکند و بتواند زراعت پنبه را تشویق بکند و آنرا به یک قیمت یکنواختی از مالکین بگیرد و تقسیم بین صاحبان کارخانه ها بکند و همینطور اصلاح بذر پنبه به عمل بیاید و این تجارت و این فلاحت توسعه و ترقی پیدا کند البته چه بهتر از این ولا این موضوع مبتلا به اکثر آقایان بوده و دیدند که اگر ما یکنقشه ای از باب دشمنی با مملکت میخواستیم ترسیم بکنیم که این زراعت و این تجارت را از بین ببریم بهتر از این عمل اداره’ اقتصاد نمیشد (اردلان –پس چرا شما موافقید ؟ )

(یکی از نمایندگان –پول پنبه راهم ندادند )… پول پنبه را هم بفرمایش آقا ندادند پنبه ای که در خراسان ۲۸ هزار تن در زمان آزاد بعمل میآمد و تحویل میدادند الان بربع کشیده است و هفت هزار تن جمع آوری شده است و همان را هم پولش را نداده اند پول را که نداده اند سهل است بذر را هم در موقع خودش ندادند تا اینکه با چه زحماتی ما تلگرافاتی گرفتیم از وزارت کشاورزی که بذر بین مردم تقسیم بشود اگر چنانچه واقعا یک تیشه بر ریشه مملکت کسی بخواهد بزند بهتر از این ممکن نمیشود که توی سر مردم بزنیم که نکارید و بجرم اینکه شما کاشته اید پولشانرا ندهیم و بذر بهشان ندهیم و تا یک موقعی که یک مجازاتهائی در کار نباشد و یک اشخاص لایق و امینی پیدا نشود که بتوانند با یک اصول صحیح دنیا پسند این موضوع را اجرا کنند بهبچوجه مقدور نیست که این کار عملی شود و الا اگر نتونند خوب چرا ما از دست مردم بگیریم و دولت هم نتواند اداره کند .موضوع نوغان مبتلا به بسیاری از آقایان نمایند دان و غیره هست و چون تربت محلی است نوغان خیز بنگاه نوغان یعنی اساس نوغان در آنجا است در سالهای گذشته هر سالی بیست و هشت هزار جعبه تخم نوغان تهیه کرد سال گذشته صفر بود برای اینکه اساسا اداره نوغان نوغان را در موقع بین رعایا تقسیم نکرد و موقعی که توت ها رسیده بود آنوقت بردند یک تخم نوغانی که تمام سبز و فاسد شده بود و مطالبات گذشته مردم را هم ندادند بالاخره منجر شد بتعطیل نوغان که در اسفند ماه من به اداره نوغان مراجعه کردم و با آنها صحبت کردم گفتند که اگر بذر برای ما برسد میدهیم من برای آنها استدلال کردم که دو سه سال اگر مردم تحمل کردند و دیدند که این باغچه برای آنها هیچ فائده ندارد البته درختش را میکنند و میسوزانند و دیگر چقدر تحمل کنند باغچه که ممکن است صد خروار گندم و فلان مقدار چغندر و تریاک بدهد چقدر تحمل کند تا یک وقتی بذر باو بدهید یا ندهید گفتند ما قراردادی بسته ا یم که در آخر اسفند ماه بما بذر تحویل بدهند و بعد از تحویل خواهیم داد و بعد دیگر اسفند تمام شد با اداره نوغان مزاحمتم را کوتاه کردم تا اینکه نگویند نمایندگان زیاد مزاهم وزارتخانه ها و ادارات هستند (اردلان –پش چرا طرف دار هستید با این ترتیب ) موضوع غله البته چه بهتر از این که در یک کشوری در مرحله اول نان اهالی آنکشور تامین شده غلبه باشد و در دسترس دولت و عموم باشد ولی طرز جمع آوری غله این است که نسبت باشخاص متنفذ محلی تعهدات بخشیده مبشود از اشخاصی که نان خورشان هستند و نبایستی مازاد بدهند باز مازاد گرفته میشود رشوه وارتشا, در کار هست در یک محل گندم فاسد میشود و در محل دیگر مردم از گرسنگی می میرند نرخ ثابت نیست نانی که سیلو میدهد ملاحظه میفرمائید نان عادی نیست این ها طرزی است که کارها اداره میشود نقدا با اوضاع حاضر اساسا و با این مردم دولت قدرت انحصاری را بوجهی که مطلوب و مستحسن است ندارد و ما هم نبایستی بان مبحث آخرین سیستم اقتصاد است ما بگیریم ولی قدرت اداره کردن نداشته باشیم بنده اصولا با آقای اردلان موافق هستم ولی اختلاف بنده با ایشان نسبت باین موضوع است که چون فعلا دولت نمیتواند اجرا کند چرا از دست مردم بگیرد باشد تا موقعی که دولتی باشد و افراد صالح و لایقی هم باشد تا بتوانند اداره کنند و البته هر کاری هم که اداره شد خوب میشود (اردلان- ما هم همین را میگوئیم ) اما قسمت های دارائی و مالی خواهشمندم جناب آقای وزیر دارائی باید توجه داشته باشد و در برنامه هم اشاره بآن شده موضوع تعدیل مالیات ها و اصلاح مالیات است این مالیات که مالیات که بوسیله آقای دکتر میلسپو در دوره سیزدهم گذشت یکی از آن قوانینی است

که بهیچوجه قابل اجرا نیست زیرا در موضوع مالیات یک اصولی است که بایستی روی آن برقرار شود اصلی است که برای اداره امور مملکت هر صاحب سرمایه باید یکمقدار از سرمایه خودش را تقدیم دولت و مملکت بکند تا هم مملکت اداره شود و هم آن قسمت سرمایه که بعنوان مالیات داده است حافظ بقیه سرمایه او بشود پس مسلم است که یک کشوری بدون مالیات اداره نمیشود و اساسا بحث در این باب از بدیهیات است ولی چیزی که هست در مالیات باید احتیاجات حقیقی مردم و ضروری دولت را در نظر گرفت بایستی مالیات بردر آمد وضع شود و مالیات باید بر آنچه مردم باید بدهند وضع شود نه بر آنچه مردم میتوانند بدهند یعنی مالیات بر توانائی اساسا مالیات صحیحی نیست مالیات باید طوری وضع شود که دائمی باشد نه اینکه موقتی باشد یعنی باندازه بایدمالیات گرفته شود که همیشه جریان جریان داشته باشد یعنی مردم بتوانند همیشه این مالیات را بدهند و ضرری باساس کار وارد نشود یعنی از درخت باید میوه چید نه اینکه تیشه بر ریشه اش زد و درخت را از بین برد این است که بنده عرض کردم که اساسا مالیات بر توانائی نباید بست این قانونی که فعلا مورد عمل است مالیات بر توانائی مردم و زائد بر توانائی مردم است یک اصل دیگری که هم در مجازات جاری است و هم در مالیات اگر مجازات و مالیات خیلی زیاد سنگین شد اساسا قابل اجرا نیست ما هم بامتحان دیدیم که این مالیات خیلی سنگین شده است و اساسا قابل اجرا نبوده است و این صدی ۵۰ صدی ۶۰ صدی ۸۰ بنظر بنده بهره آن کمتر شده است از آن صدی ۳ سابق ارقامتان اینطور نشان میدهد یک اصول دیگری است در مالیات که مالیات را باید بطور غیر مستقیم از مردم گرفت که مزاحمت مامورین با مردم کمتر باشد

(دکترکشاورز – صحیح نیست )خیال میکند که بهای کالا را میدهد خریدار خیال نمیکند که مالیات میدهد که از زیر بار فرار بکند دکتر کشاورز-خریدار ممکن است فقیر باشد ) ملاحظه فرمودید مالیات قند و شکر یک مالیاتی بود که مامورین وصول نداشت یعنی بقدری مامورین وصول مالیات که در سر حد بودند کم بودند که در حکم صفر بود و این از بزرگترین مالیات های این کشور بود که خط آهن سر تا سری ایران و همان پل پیروزی که امروز مایه افتخار در جهان شده است بوسیله همان مالیات غیر مستقیم ایجاد شد (دکتر کشاورز- ولی ملت ایران هم گدا شد )مالیات باید سهل الوصول باشد هر قدر که مامورین زیادتر با مردم تماس داشته باشند از سهل الوصولی مالیات خارج میشود و بصعب الوصولی او را خواهد انداخت (صحیح است )

مالیات بایستی که وصولش کم خرج باشد که دآمد آن با هزینه آن تکافو کند این مالیاتی که در دوره ۱۳ گذشته باندازه ای دارای هزینه است که اگر بخواهند آنرا اجرا بکنند هزینه ان بیشتر از عایداتش میشود حالا ملاحظه بفرمائید چطور مستلزم هزینه است یک مالیاتی بسته شده است با ملاک کشاورزی و البته اگر به اختیارات خود آنها بگذارند چیزی تسلیم دولت نخواهد کرد و اظهار نامهای نخواهد نوشت که مفید باشد و یک باقی فاضل که همان درآمد ویژه است یک مالیاتی بدهد پس باید ممیزی بشود ممیزی هم در ایران آقایان میدانند چقدر زحمت دارد و چقدر مخارج دارد

(یکی از نمایندگان –عملی هم نیست )بله عملی هم نیست . یک روزی رئیس ثبت استان ۹ منزل بنده بود و جناب اقای امیر تیمور هم از ایشان دیدن فرمودند و سوال کردند که چند سال دیگر ثبت املاک مشهد تمام خواهد شد (یکی از نمایندگان –مشهد یا خراسان ) مشهد تنها . او یک دقت زیادی کرد و با اطلاعات زیادی هم که در این قسمت دارد بایشان پاسخ دادند که مدت ۱۶ سال دیگر وقت لازم دارد در صورتیکه از سال ۱۳۰۹ مشغول ثبت هستند حالا ثبت اسناد چه میکنید فقط حدود املاک را میسنجد و ممیزی املاک را میکند فقط حدود املاک را می سنجد و ممیزی املاک را میکند در صورتیکه در ممیزی برای مالیات باید حدود ملک را بسنجد زمین را بسنجد انواع و اقسام صیفی و شتوی را بسنجد محصول را بسنجدبهای محصول را بسنجد و در هر یک از املاک مزروعی نسبت بهر یک از قطعات ایران مخصوصا دهات ایران که اغلب خرده مالک و تمام قطعه قطعه است و من در محیط انتخابی خودم که دارای ۵۱۰ ده بزرگ است در این جایکده شش دانگی نمیشناسم در تمام این املاک که خرده مالک است دارای قطعات مفصلی است ده هست که هزار باغ دارد و بهر یکی از اینها و املاکها باید سنجیده شود و ممیزی بشود. اگر درست دقت بفرمائید کار ممیزی املاک چندین ده برابر ثبت اسناد خواهد بود و ثبت که در یک محیطی مثل مشهد ۳۰ سال طول مدت میخواهد با کارمندانی که کارشان منحصرا این است و حالا اگر بخواهیم از مالکین و کشاورزان باین نحو مالیات بگیریم (البته من نمیگویم که از مالکین و کشلورزان مالیات نگیریم باید گرفت ) ولی اگر بخواهیم ممیزی بکنیم کمتر از صد سال در ایران مدت نباید قائل شویم و این البته چقدر بید متحمل هزینه بشویم و هزینه این کار زائد بر درامد


+ حسابیکه هزینه جمع آوری مالیات باید کمتر از خود مالیات باشد این اصل را فاقد است اساسا و این منافی با اصل درامد است برای اینکه مالیات برای درامد وضع میشود و این مخالف با در آمد است و این برای هزینه صرف خواهد شد . این اصل دیگری در قوانین و مقررات و مخصوصا در قوانین مالی است که وجه التزامی باید بیشتر از اصل التزام باشد مثلا اگرمن صد تومان قرض داشته باشم و خواستم سر وعده بدهم باید برای بنده اگر ندادم یک وجهی که چند برابر صد تومان باشد التزام قرار بدهد و این همیشه یک قانون و یک اصل کلی است که وجه التزام باید بیشتر باشد ولی این قانون بکلی بعکس شده است این قانون وجه التزامی که معین کرده است بعکس این میگوید آن که صد هزار تومان مالیات باید بدهد یک وجه التزامی قائل شده است که اگر مالیات ند اده و اظهار تسلیم نکرده باید ماهی ۵۰ ریال بدولت بدهد و البته در مقابل آن صد هزار تومان این ماهی ۵۰ ریال را انتخاب خواهد کرد (صحیح است )این جریمه و وجه التزامی است که برایش قائل شده اند و از اصل خیلی کمتر است البته این وجه التزامی را خواهد پرداخت و مالیات را نخواهد داد . بنده میخواهم چند ماه از این قانون مالات بر درآمد را برای مزید اطلاع آقایان قرائت کنم ۰ماده ۱۶ هر شخصی که طبق ماده ۱۴ مکلف بدان اظهار نامه باشد و تا موعد مقرر در آئین نامه آن را تنظیم و تسلیم ننماید برای هر ماه تاخیر مبلغ ۵۰ ریال جریمه خواهد پرداخت ۰ د رآخر هم نوشته اند که این جریمه اساسا از ۵۰۰ ریال تجاوز نخواهد کرد . ۰

ماده ۱۹ برای رسیدگی بشکایات مودیان مالیاتی از اجرای مقررات این قانون در هر یک از نقاطیکه ادارا ت دارائی دائر باشد کمیسیون یا کمیسیون هائی مرکب از سه نفر تشکیل میگردد که یک نفر از طرف رئیس دارائی و یم نفر قاضی از طرف رئیس دارائی و یک نفر یک نفر هم از طرف اطاق بازرگانی ۰ وچه وچه دائر میشود برای رسیدگی به اظهارات و شکایات مردم و مینویسد ۰ رای صادره از طرف کمیسیون نسبت به مودی مالیاتی و دولت قطعی بوده مگر این در ظرف یک ماه وزارت دارائی یا موعدی مالیاتی از رای کمیسیون بدیوان دادرسی دارائی اسیناف بخواهند ۰ ملاحظه بفرمائید در این صورت که یک تجدید نظری قائل شده اند تمام مردم و مودیان مالیاتی رجوع خواهند کرد و اگر چنانچه یک موعدی مالیاتی رجوع خواهند کرد و اگر چنانچه یک موعدی مالیاتی در بین ۱۰ میلیون یا ۱۷ میلیون جمعیت مان باشد یک میلیون پرونده ایجاد بشود و همه در موقع استیناف متراکم خواهد شد و برای این کار چقدر وقت لازم است ؟ برای رسیدگی باین پروندها یعنی برای رسیدگی به یک میلیون پرونده چقدر مدت لازم است ممکن است که بیست سال مدت لازم باشد برای رسییدگی باین پرونده ها حالا این ماده را گوش بدهید ,۰ پس از تقاضای سه سال از خاتمه هر سال مالیاتی هیچگونه مالیاتی که به موجب مقررات این قانون بدر آمد آن سال مالیاتی تعلق میگیرد قابل مطالبه نخواهد بود ۰ یعنی یک راهی پیش پایشان گذاشته ایم چون برای رسیدگی به کارشان اقلا سه سال کار دارد و بعد از این سه سال هم که مشمول مرور زمان میشود۰ حصیح است در اینصورت از پرداخت مالیات معاف میشود ۰ بسیار صحیح است بنابر این تمام اظهار نامه میدهند و تمام شکایت میکنند و یک میلیون پرونده متراکم خواهد شد و برای این کار نمیدانند ۲۰ سال ۱۰۰ سال ۲۰۰سال وقت لازم دارد که این پرونده ها را رسیدگی کنند در صوریکه همانطورکه عرض کردم سه سال که گذشت مششمول مرور زمان است و وقتیکه این قدر رسیدگی بهشک ایات او طول کشید یعنی سه سال طول کشید او از پرداخت مالیات معاف میشود و اساسا این یک ماده ایست برای لغو تمام مواد مالیاتی (صحیح است )

اساسا برای این قانون ما به نتیجه نمیرسیم یکشا هی بموجب این قانون قابل وصول نیست اثر میخواهیم مملکت اداره شود پول داشته باشدو پولی که در مملکت بمنزله خون است در شریانها وجود دشته باشد باید این قانون لغو بشود و یک قانونی باید خانشین این قانون بشود که قابل اجرا باشد و مالات آن قانون هم قابل وصول باشد این قانون باندازه ای قانون متناقضی است که قابل اجرا نیست یک قانون است که موادش با همدیگر تناقض دارد و این قانونی است که دکتر میلسپو فشار آورده بود تثویب شود و اگر تنها جرمی که برای مجلس سیزدهم قائل شوید همین باشد کافی است کهآنها تا عبد سرافراز نباشند .

از نظر وضعیت مالی و تجربه ای که شده در مرحله اول این قانون باید لغو شود و اگر چنانچه دولت پیش بینی میکند

(فرهودی –دولت در برنامه اش ذکر کرده است )که در اطراف قوانین تازهای که بخواهد بگذراند بحث و جدال و نزاع و پیشنهاد و طرح زیاد خواهد بود بایستی یک ماده واحد بمجلس باید که این قانون مالیات بر درآمد لغو بشود و فوانین سابق بقوت خود باقی است تا وقتی که یک اصول دیگری برقرا ر بشود تعجب نکنید که من میگویم قانون منسوخه را باید بقوت خود باقی گذاشت و قوانین دیگر منسوخ بشود حون مردم با آ ن قوانین سابقه انس گرفته بودند و عادت کرده بودند و آن مالیات را جز, هزینه خود دانسته بودند در ینصورت آن قوانین بهتر قابل احرا است تا یک مقررات تازه دیگر بنده بوزارت دارائی و جناب آقای وزیر دارائی عرضی ندارم و اگر همین اصطلاحات را بفرمایند در پیشگاه تمام ملت ایران سرافراز خواهند بود . یکی از نمایندگان به بنده یادداشتی داده اند حسابی کردهاند برای رسیدگی بیکمیلیون پرونده اگر هر پرونده دو ساعت رسیدگی بشود ۲۲ سال وقت لازم دارد در صورتیکه ۲۴ ساعت مرتبا کار بکنیم از وزارت دارائی که میگذریم باید یک توجهی بوزارت جنگ داشته باشیم , د رباب وزارت جنگ مسلم است که هر فردی از افراد ایرانی اگر بمال به جان به شرافت به حیثیت خود قائل باشد بایستی که بآسایش قشون معتقد باشد (صحیح است ) در موقعی که در پشت همین تریبون مجلس آقای جمال امامی احساسات آذربایجانی ها را نسبت بقشون گوشزد فرمودند ملاحظه فرمودید چطور مورد تصدیق آقایان واقع شد و چقدر احساسات در بین نمایندگان بروز کرد (صحیح است ) البته ملت ایران از آذر بایجانی ها همین انتظار را داشت (صجیح است )

آذر بایجانی که همشه سینه خود را سپر بلاهای این کشور کرده است آذر بایجانی که در فتنه رم ,در فتنه مغول ,در فتنه عرب , در تمام فتنه هائی که برای این ممکت برانگیخته شده است همیشه مدافع این کشور بوده است ( صحیح است ) بایستی که این احساسات را نسبت به کشور و ارتش داشته , مجاهدین راه آزادی در در مشروطیت اکثر آذربایجانی بوده اند (صحیح است ) هیجوقت ملت ایران فراموش نمی کند که بزرگترین افتخارات که در مشروطیت نصیب ملت ایران در قرن اخیر شده ایت مرهون مجا هدت های مجاهدین آذر بایجانی است , ( صحیح است ) آذر بایجان سه هزار سال تاریخ زنده دارد , آذر بایخان مولد زرتشت بوده است البته بایستی ذهمین رویه را داشته باشد و نسبت به قشون ایران همین احساسات را نشان بدهد آذربایجان نه تنها رجال جنگی و لشکریش مدافع این کشور بوده است بلکه شاعری هم مثل خاقانی که برای ایون مدائن گریه میکند میبینم آذر بایجانی است ( هاشمی – خاقانی اهل شیروان است و خراسانی است ) البته برای خراسان آقای هاشمی افتخارات دیگری هست و فردوسی بزرگترین شاعر میهن پرست ایران از خراسان بوده است ( ایرج اسکندری – حالا چه اصراری دارید خوب است بفرمائید ایرانی است )

( دکتر کشاورز – اگر اصرار دارید شاعر آذر بایجانی اسم ببرید صائب رابفرمائید ) ولی البته با این که در مجلس نسبت باحترام به قشون حاصل شد بایستی موضوعات را بعقیده بنده از همدیگر تفکیک کرد یکوقت است که احترام اساسی قشون است البته احترام اساسی قشون , آن قشونی که از حیثیت و شئون او حفظ و احترام کشور است آن محترم است ولی اگر افراد آن قشون خودشان حفظ حیثیت خودشان را نکنند آن مربوط باصل قشون نیست و در نزد افراد احترامی ندارد ( صحیح است ) مهمترین اصلاحی که در قشون لازم است یکی اصلاح روحی و اخلاقی است و دیگر راجع بنظام وظیفه – اصلاح روحی و اخلاقی که بایستی در قشون مورد توجه روحی و اخلاقی که که بایستی در قشون مورد توجه اولیای وزارت جنگ باشد این است که بایستی قشون بداند که بیست سال آلت دیکتاتوری بوده است , یگانه چیزی که تقویت دیکتاتوری را در این کشور کرد قشون بود یعنی افراد قشونی بود و سر لشکر های قشونی بود ( آرداشس- پلیس هم بود ) منظور من فعلا قشون است , اگر قشون مانور میداد بمنظور ارعاب مردم بود و اگر قشون خلع سلاح میکرد منظور این بود که دیکتاتور های کوچک در مقابل دیکتاتور عظیم الشان وجود نداشته باشد , این عملیات که تاکنون قشون میکرده است و در راه حفظ دیکتاتوری سابق بوده است بایستی قشون ایران این عادت را این خیال را از خود دور کند که ساخته نشده است برای اینکه از افزار و آلات دیکتاتوری باشد (صحیح است )

قشون ایران باین احترامی که اساس قشون دارد بایستی احترام خودش را خودش بیشتر حفظ کند ( صحیح است ) برای اینکه هر کس هر مقامی , هر صنفی که بیشتر محترم هستند خودشان بایستی بشتر از مقام و حفظ شئون خودشان و حیثیات خودشان برآیند , ما میدنیم که قشون بهترین افرادی هستند و بهترین طبقاتی هستند از باب اینکه جان خودشان را در راه مملکت باید نثار کنند ولی بایستی که در همین راه نثار کنند نه اینکه جان خود را در راه اجرای نیات دیکتاتوری نثار کنند ’ این


+ عادت گذشته را باید از خودشان دور کنند و ارتش ایران یک ارتش ملی و بتمام معنی حافظ آزادی باشد

(نمایندگان – صحیح است )نه اینکه حافظ دیکتاتوری باشد ( نمایندگان صحیح است احسنت ) بنظام وظیفه ملاحظه فرمائید که بدست قشونی ها گرفته میشود این نظام وظیفه چه بما داده است , یک عده را از زارعین و کشاورزان و اشخاصی که هر یک در یک گوشه یک خدمات انتقالی و احیانا یک خدمات اجتماعی انجام میکنند از آن خدمات باز داشته میشوند و می آیند اینجا اولین تعلیمی که بآنها داده میشود تعلیم دزدی است روز اول که آمدند یک پول بیشتری دارند براتی اینکه غالبا یک پتو در سرباز خانه گم میشود که قرامت این پتو را بدید همه علی السویه بدهند , کارهی دیگری که افراد نظام وظیفه یاد میگیرند غیراز مهتری و بعضی کارهای دیگر مصدری در خانه است که مثل گربه باید اطراف مطبخ جناب سروان و سرهنگ موس موس کند تا یک لقمه از پس مانده او را تناول کند ( شهاب فردوسی – اسباب حمام ) اسباب حمام خانم جناب سروان را هم بفرمایش آقای شهاب ببرد حمام

( دکتر کشاورز – سروان بیچاره که مصدر ندارد سرتیب رابفرمائید ) سروان هم مصدر دارد تنها یک مصدر دارد و سر تیپ بیشتر دارد اشخاصی را میدانم از افسران عالی مقامی که خانه های خودشان را اخاره داده اند مستاجر در خانه مینشیند ولی سرایدارش نظامی است واین نه تنها سرایداری میکند برای افسر بلکه سرایداری میکند برای خانه های استیجاری مردم آن خانه هائی که از پول همین سربازان تهیه شده است سرایدارش هم خود این سربازان هستند و این آقایلن افسران باید بدانند که یک مردمیکه از تمام نقاط کشور بمنظور خدمت بکشور آمده اند اینها نیامده اند بمنظور خدمت به شخص ( آ نها صیحح است ) این ها نیامده اند گماشته در خانه آنها بشوند ( صحیح است )

( ذوالقدر – حقوقشانرا بیشتر کنید مصدر ندهید ) اینها آمده اند بمنظور اینکه سینه خودشانرا در مقابل بلا یای کشور سپر بکنند این مدت اقامتشانست البته وقتی که مراجعت میکنند که سوقات های گرانبهائی هم میبرند امراض مقاربتی , سفلیس که یک سوقاتی های بدنی است و یک سوقاتی های روحی هم میبرند و آن حس عدم اطاعت است از بزرگانی که داشته اند و حس نافرمانی هر یک با یک لغت سرکاری برمیگردند و میشوند سر کار دیگر نه اهل زراعت هستند و نه اطاعت از پدر و دهقان پیر مکنند که دنبال زراعت بروند و با این ترتیب و این سوقات اخلا قی و سوقات جسمی و بدنی بده برمیگردند بایستی که مخصوصا در قانونی که اخیرا به مجلس آمده است و بایستی زودتر تصویب بشود تمام این اصطلاحات مراعات بشود تا در مدت دو سال بتوانیم نظامی های خودمانرا اقلا سواد نوشتتن و خواندن بیاموزانیم یک کلاس اکابری در دستگاه در دستگاه قشونی و سرباز خانه ایجاد بشود که اگر در مدت دو سال که به تعلیمات سربازی اشتغال دارند روزی دو ساعت هم در کلاس های اکابر تحصیل بکنند که در موقع مراجعت یک سوادی داشته باشند و این بهترین راهی است برای تامین فرهنگ و تعلیم اجباری و ممکن است از نظام شروع بشود و هزینه هم نداشته باشد (صحیح است ) منتها اگر چنانچه نخواهند این کار را بکنند و در بیسوادی و جهل باقی بمانند آن امریست علیحده

( ایرج اسکندری – البته منظور همین است ) اگر بخواهند بااین ترتیب میشود اگر این یک اصلاح را جناب آقای وزیر جنک در وزارت جنک بعمل بیاورند بنده فوق العاده از ایشان متشکر میشوم چون بنده تصمیم گرفتم که یک یک وزارتخانه ها را سرکشی بکنم , یک وزارتخانه که کمتر اسمش را میبرند ولی با مردم اصطکاک و تماس ریادی دارد و آن وزارت پست و تلگراف است که متاسفانه وزیری هم برای او معلوم نشده است که عرایض بنده را اصغا بکند , تلگرافخانه یک موسسه ایست در واقع تجارتی بایستی پول بگیرد از مردم و تلگرافات راقبول بکند و مخابره کند , موضوع تلگراف مبتلا به همه آقایان است تلگرافاتی که بنده در عید داشتم در ۲۰ اردی بهشت ببنده رسیده یعنی از ۵۰ روز و اگر با الاغ هم میدادند بیاورند زودتر از این میرسید

( طوسی –خطوطش را توانستید بخوانید ؟ )

خط هایش هم لا یقر, است از تلگرافخانه چه میشود تلگرافات عادی مردم تلگراف نمیشود و اغلب تلگرافچی ها وظیفه خوار تجار و بازرگانان هستند که تلگرافات آنها رادر اسرع اوقات مخابره کنند غیر از اینکه شهریه دارند با هر تلگرافی هم مبلغی ضمیمه است و من مواردی را میدانم که با هر تلگراف مبلغی ضمیمه است که آن تلگراف مخابره بشود برای اینکه فلان تاجر در فلانموقعی که چای بسته دو قران ترقی کرده فوری بطرفش دستور میدهد بخر یا تنزل کرد دستور میدهد بفروشد برای اینکه یک تاجر یکه در آن تلگراف ممکن است حداقل هزار تومان و حداثر تا هر قدری که ممکن است بالا برود برای او مانعی ندارد که به تلگرافچی یک تقدیمی بدهد که تلگرافات عادی را دور بیندازد و تلگرافات آقایان را مخابره کند و حتی جرات و جسارتشان طوری شده است که انسانکه برود باز هم جواب نمیدهد , یک روزی پنجنفر از آقایان نمایندگان خراسان که آقای رحیمیان , آقای امیر تیمور هم بودند رفتم برای یک موضوع فرهنگی یعنی از خراسان تلگراف رسیده بود که بواسطه نرسیدن حقوق آموزگاران و دبیران اعتصاب خواهند کرد و در این موقع که موقع امتحانات است مدارس تعطیل خواهد شد این است که شما بیآئید به تلگرافخانه که آنها را اقناع کنیم و بآنها امیدواری بدهیم تشویقشان کنیم و بگوئیم که خدمات فرهنگی خدمات معنوی است خدمات مادی نیست در این موقع شما بروید مشغول کار خودتان باشید و در موقع امتحانات از کار خودتان باز نمانید برای این منظور مقدس رفتیم بتلگراف خانه قسمتهای مخابراتی خراسان هم که خودمان میشناختیم کاملا مشغول مخابره بود به پنخ نفر نماینده جواب دادند که وقت نداریم سیم نداریم در صورتیکه سیم هم خراب نبود در نتیجه چه شد البته یک نتیجه برای تلگرافچی داد که آن تلگرافهای که باید مخابره بکند مخابره کرد و یک نتیجه هم برای مردم داد که ما نرفتیم تلگراف بکنیم و مردم خیال کردند نمایندگانشان بآنها اعتنا ندارند بسیار خوب برای ما نمیدارد اینهم روی بدنامیها ی دیگر درو غی باشد برای ما ولی مدارس تعطیل شد در خراسان و بعد هم در موقع امتحانات دانش آموزان و کودکان دبستان همینطور ول بودند در کوچه و بازار معلمین مشغول اعتصاب بودند بامید تهران این یک نتیجه شد برای مردم و یک نتیجه هم برای ما یک نتیجه هم برای آقای تلگرافچی تلگرافات ما نمیرسید غالب تلگرافات هم که بر فقا شده است رفقا میگویند نرسیده است و بعضی اشخاص گله میکنند که چرا تلگرافاتی که فرستاده اند نمیرسد حالا چرا نمیرسد بنده عرض میکنم دلیلاش این است که یا اساسا دور میاندازند و یا اینکه برای دیگری میفرستند روز قبل برای بنده دو تلگراف رسید که برای بنده آورده اند ولی مخاطب حسابداری کل غله است است نوشته است متمنی است در ارسال مطبوعات اقدام فوری فرمایند که فوق العاده موجب احتیاج است اسعدی و یک تلگرافی هم بعنوان مهدی افو است که برای بنده فرستاد اند و عینا حاضر است مهدی افو تتمه وجه محاسبه رسانید به صورت محاسبه دهید . کار گزار یک تلگرافی که برای مهدی افو بوده است برای بنده آورده اند حالا معلوم نیست تلگرافات بند ه را پهلوی کی برده اند همینطور که تلگرافات اشخاص دیگر را پهلوی بنده آورده اند اگر آقای وزیر پست و تلگراف تشریف میداشتند این تلگرافات را بخودشان تقدیم میکردم ولی حال متاسفانه وزیر پست و تلگراف نداریم

( آراسته وزیر راه – حالا هم لطف کنید تا تحقیر شود ) ( تسلیم ایشان نمودند ) این اوضاع تلگرافخانه است یعنی آنجائی که سر و صدایش کمتر است حالا راه اصلاحش هر چه است اقدام کنید . یکی دیگر از وظایف اداره تلگراف تلفن است . فقط کاری که ادراره پست و تلگراف کرده است این است که در تمام ولایات بهای تمام تلفن ها را اضافه کند و هر چه گفته میشود که آقا گرا بهای تلفن ها را اضافه کرده اید هیچ معلوم نیست که چرا این کار را کرده اند حالا این روی چه اصلی بوده است واقعا بیانات آقای یمین اسفندیاری موثر شده است و یا اینکه مصالح مملکتی ایجاب میکرده است که نرخ تلفن ترقی کند این کار شده است کاری هم که در قسمت تلفن توانسته است بکند اضافه کردن قیمت تلفن است ( یکی از نمایندگان – اکثریات نیست ) ( پس از کمی فاصله ) ( نایب رئیس – اکثریات شد بفرمائید ) … یکی از وزارتخانه های ما وزارت بازرگانی و پیشه و هنر است

( بعضی از نمایندگان – بلندتر ) … وزارت بازرگانی و پیشه و هنر یک وزارتخانهاا یست فون – العادل موثر ولی بهیچوخه وظایف خود را نتوانسته است انجام بدهد . بزرگترین وظیفه ایکه وزارت بازرگانی و پیشه و هنر دارد حفظ کارخانه جات است . کارخانه جات دولتی که تحت سرپرستی وزارت بازرگانی بوده است ملاحظه بفرمائید و درآمد آنرا قیاس بفرمائید با کارخانه جاتی که اشخاص آزاد خودشان اداره میکردنن این کار کارخانه جات به حالت تعطیل است . در این سنواتی که کالا یک برده ترقی کرد تا یک بر پنجاه معذلک این کارخانه جات ضرر کرده اند . کارخانه های قند بحدی در کارخانجات قند دزدی رواج پیدا کرده است که اساسا چیز تازه ای نیست آقای صدر قاضی یادداشتی ببنده داده اند . در کارخانه میاندو آب که


+نسبت به زراعین و کشاورزان آنجا از صدی ده تا صدی شصت وپنج بعنوان افت کسر گذاشته اند و هر چه داد و فریاد کردند بآنها جواب نداده اند

( یکی از نمایندگان – همه جا همینطور است ) در خراسان هم از صدی پنج تا صدی بیست بعنوان افت کسر گذاشته اند یکی مازاد را را بنفع خودشان تصاحب کرده اند و بردند بجیب زدند و با مقاطعه کارانی که بایستی چغندر را حمل کنند کنتراتی بستند و فرار داد حمل را از دمر ترین راهها با این مقاطعه کاران تمام کردند در حالی که از اقصر ترین راهها چغندر راآوردند و بر اثر این قرار داد و این کار تفاوت عملیاتشان نسبت به حمل چغندر یکصد و پنجاه هزار تومان یعنی یک میلیون و پانصد هزار ریال ضرر برای دولت بوده است که بجیب مقاطعه کاران رفت حالا در اساس مقاطعه و ارفاقی که شده است تا چه حد شرکت داشته اند این مطالبی است که از این موضوع خارج است بعد اختساسات آن هم کشف میشود . ولی مشت نمونه خروار است . اما دادگستری . در دادگستری ما یک نواقصی است که اغلب آقایان تذکر داده اند و من جمله محاکم اختصاصی جز اینکه بزیان مردم کشور هستند چیز دیگری نیست آ قای ایرج اسکندری هم این نکته را در ضمن بیانات خودشان تذکر دادند و بنده هم این نکته را خواستم تذکر بدهم که اساسا ایجاد محاکمه اختصاصی یکی از عوامل دیکتاتوری بود یعنی محاکم اختصاصی را ایجاد کردند در این مملکت بمنظور این که هر کسی را میجواهند تبرئه کنند و هر کسی را میخواهند مجرم کنند . این کار نسبت بمحاکم عمومی کار دشواری بود یعنی اگر در یکی از ولایات ایران دستور داده میشد و کسی محاکمه میشد دستور دادن براه دور و باشخاص متعدد البته موجب اشاعه دستو بود و موجب فاش شدن رازهای نهانی بود .

این بود که تمرکز دادند این کارهای حساس را در یک محاکمه مخصوص حالا اگر حقیقتا راست است و دوره دموکراسی رسیده است و دیگر احتیاجی نیست بموجب آن محاکم که اشخاصی بالخصوص نباید تبرئه شوند و اشخاصی بالخصوص نباید محکوم بشوند بایستی این محاکمه اختصاصی را که در این مملکت که محاکمه کمی از حیث عدد هستند و یکی دو تا دادگاه بیشتر نیستند و این محاکمه سبب شده است برای تراکم پرونده ها و بهیچوجه قدرت رسیدگی ندارند باید از بین بروند چنانچه هزار ها پرونده در دیوان کشور معطل است و همین طور میدانیم که مجالی هم برای رسیدگی آنها نیست زیرا دیوان کیفر برای رسیدگی و جلوگیری از رشوه و اختلاص است همان رشوه و اختلاص خانمان سوز مثلا در تربت حیدریه یا در بندر لنگه یک ماموری رشوه میگیرد یا بمردم تعدی میکند این کیفر و این محکمه اختصاصی آمده است راه نشان داده است که یک مبلغی خرج کن و یک مقداری راه را طی کن تا مرکز تهران تا محو تمام دلایل و آثار جرم بشود تازه آنوقت آیا ما رسیدگی بکنیم یا نکنیم ! بنابراین این محاکم اختصاصی جز تضییم حقوق فائده دیگری ندارد پس باید در درجه اول در برنامه دولت محاکمه اختصاصی از بین برود و لغو بشود ( صحیح است ) حتی محاکم نظامی هم باید لغو بشود چون جریان محاکمه نظامی این است وقتی که قانونی مشغول محاگمه است فقط کافی است که یک نظامی بباید دستش را بالا ببرد و بگوید که بامر حضرت اجل است که تیرئه ا ش کنیم یا بر حسب امر حضرت اجل محکومش کنیم این یک همچون محکمه ایست و در نظام هم او امر حضرت اجل اصلا غیر قابل تمرد است ( هاشمی – همچو هم نیست آقا )

( حاذقی – کلیت ندارد ) حالا کلیت دارد یا ندارد اگر یک موضوع هم بود کافی است برای اینکه یک همچو محکمه ای را به بندی تربیت قضات از وضایف د ادگستری است در محاکم عمومی قضاتی هستند که بانواع و اقسام کارها رسیدگی میکنند و البته این قضات متخصص هم هستند منتهی اگر کارهای مخصوصی بود رجوع بکارشناس تجویز شده است اگر فرضا یک کاری مربوط بنظام بود ممکن بود که بکارشناس نظامی رجوع کنند و رای بدهند البته با بودن کارشناس نظامی محکمه عادلانه قضاوت خواهد کرد و یا اگر قضیه مربوط بادارات حسابداری باشد , دیگر لازم نیست که در وزارت دارائی یک دیوان محاکماتی مخصوص وجود داشته باشد و بنظر خودش قضاوت آنها را انتخاب کند البته اگر کار تخصصی بود جلب نظر کارشناس خواهد شد . قوانین بسیاری است که بایستی لغو شود از جمله قوانینی که به عقیده من نتیجه معکوس بوده است و آن منظوریکه بموجب وضع آن قانون بوده است عملی نشده است قانون تعدیل مال الا جاره ها است . این قانون برای این گذشت که اشخاصی که اتوان و بی بضاعت هستند و یک خانه استیجاری نصیب آنها شده است صاحب خانه نتواند او را بی خانمان کند و نتواند ضافه بهائی از او بگیرد و یک میزان ثابتی مستاجر بموجر بپردازد در واقع این قانون برای ارفاق بحال طبقه بی خانمان بود و می بینیم که این قانون بلای جان طبقه بی خانمان شده است برای چه ؟ مادر عمل میبینیم هزاران خانه هست که در این شهر خالی است و آماده برای اجاره است و یا آماده برای فروش است که مادام که فروش نشده است مستاجر میتواند استفاده سکنا ئی بکند و هزاران خانه است از مامورینی که در خارج ماموریات دارند و در تهران آماده برای اجاره است هیچ یک از آنها نیز که مستاجر در آن خانه ها سکونت داشته باشد یا طرف را بیرون کرده باشند و بفروش رفته باشد این خانه ها دیگر باجاره و بفروش نمیرود برای چه ؟ برای اینکه اگر یک کسی که میخواهد خانه را بفروشد اگر مستاجر نشست و بمستاجر حق داده شود که سکنی کند دیگر مستاجر صاحب خانه است و مانع از فروش خانه هم خواهد بود زیرا هر گاه خریداری بخواهد خانه بخرد نمیتواند یه مشاجره و دعوی بخرد , و مامورین که بخارج رفته اند خانه خودشان را باجاره نمیدهند , زیرا اگر برگشتند دیگر خانه ندارند که بنشینند :

در نتیجه این قانون خانه پیدا نمیشود برای اجاره و اجاره بهای خانه ها هم گران شده است و مستاجرین بی خانمان شده ا ند و ناچار شده اند که یک کرایه ها و مبالغ گزافی به صاحبخانه بدهند و مستاجری ناچارند که ولو در ظاهر یک مال الا اجاره جزئی را به صاحب خانه ها بدهند و بموجب یک استاد خارجی یک مال الا جاره های کلی بصاحب خانه ها میدهند اگر این قانون لغو بشود یعنی تمام خانه ها آزاد بشود که مردم بدهند باجاره البته چون تابع عرضه و تقاضا خواهد بود پستی و بلندی هر ملکی تابع عرضه و تقاضااست آن وقت عرضه زیاد و تقاضا کم خواهد شد بالنتیجه مال الا اجاره ها پایین خواهد آمد و ارزان خواهد شد و بهتر ارفاق بمستاجر خواهد شد تا اینکه ما یک قانونی وضع کنیم که سبب احتکار خانه ها برای اشخاص بشود , ما قانون نداشته باشیم بهتر میتوانیم جلوگیری از این احتکار خانه بکنیم

( مجد ضیائی – اینطور نیست کرایه خانه بالا میرود ) اماوزارت امور خارجه , البته در وزارت خارجه از حیث امور اداری یک بی ترتبیی ها و یک هر ج و مرج هائی هست که چون کمتر با مردم اصطحکاک دارند کمتر در افواه است گاهی شنیده میشود که وزیر مختار سابق لبنان قرضه ای بنام ایران کرد از بانک های لبنان و بنام خود ضبط کرد , گاهی شنیده میشود که فلان عضو سفارت ایران در آمریکا ۲۸ هزار دولار از بودجه سفارت خانه بنفع خود در آمریکای جنوبی زمین خریده البته شنیده میشود که در غالب ممالک , وزیر مختار و سفیر کبیر نداریم اینها یک وظایفی است که مراقبت های داخلی در اداره امور وزارت خارجه را لازم دارد که بایستی مراقبت هائی بعمل آید که حسن اداره آن جا موثر باشد ولی مهمترین چیزیکه از وزارت امور خاجه ملت ایران انتظار دارد همان موضوع ماده اول برنامه دولت است که تائید و تشیبد مناسبات و تحکیم روابط حسنه ما با دول متفق یا دول مجاور ( دکتر طاهری – صحیح است ) ما با دول مجاور و دول متفق خودمان یک مناسبتی داریم این مناسبت لازمه دوستی همسایگی مااست مخصوصا با کشور شوروی از نظر مرزی از نظر اینکه ما باقسمتهای زیادی از کشور شوروی مجاور هستیم ما تل درجه وحدت نژاد داریم , و همینطور نسبت به خدماتی که دلت شوروی بعد از حکومت تزاری باین کشور کرده است و حتی مطالباتی که دولت شوروی داشت باین کشور بخشید و همیشه در راه استقلال ما کوشان بوده ما کاملا خوش بین هستیم ( صحیح است ) و همیشه تمام افراد کشور بایستی نسبت به جمیع دول متفق خودمان رعایت موارنه را داشته باشند دولت های هم جوار ما خودشان روی اساس وطن پرستی خودشان رعیت کامل نسبت به ما دارند یک اصل مهمی است که منتسکیو میگویند و آن غبارت از این است که هر گاه یک دولت متوسطی بین دو دولت قوی فاصله شد لازمه میهن پرستی آن دو دولت قوی که در دو طرف یک دولت متوسط یا ضعیف قرار گرفته اند این است که در حفظ استقلال و تمامیت ارضی آن کشور باید کوشش بکنند برای انکه آن فاصله از میان برداشته نشود و دو دولت قوی با هم مجاور نشوند و اگر مجاور شدند ممکن است برای آنها یک حوادثی ناگوار و یک حوادث غیر مرقبه قهرا و طبعا پیش آمد کند پس ممالک هم جوار ماروی اساس وطن پرستی خودشان هم که باشد و ما شک و تردید نداریم که در حفظ و حراست آن کشور میانه که کشور ماست کوشش خواهند داشت و تاکنون همه رویه همینطور بوده است یکی از نمایندگان محترم در ضمن سخنرانی خود ایرادی بر نمایندگان ما در انجمن سانفرانسیسکو مرد این اصلی است مسلم که همیشه ما بایستی یک رویه ای اتخاذ کنیم که ممالک هم جوار نسبت به ما خوش بین باشند و در سخنرانی های خودمان بایستی مراقت های کامی داشته باشیم و یک حقایقی را ذکر کنیم که موجب تشبید و تحکیم مبانی دوستی و مودت آنها بشود هیچگاه شایسته نخواهد بود که یک نفر


+نماینده یک بیانی بکند که موجب تشبید و تحکیم نباشد و یا احیانا مفسدت آمیز هم تصور شود ( صحیح است در اینجا گفته شد که نمایندگان ما در موضوع آرژانتین رویه خوبی اتخاذ نکرده اند ما آنچه از نمایندگان خودمان در انجمن سانفرانسیسکو دیده ایم این است که وزیر خارجه آمریکا و مولوتف کمیسر خارجی شوروی از آنها تشکر کرده اند .

البته با تشکری که ار آنها شده است دیگر هیچ احتمال نمیرود که بگوئیم عملی آنها انجام داده اند که موجب تشکر نبوده است ( صحیح است ) در موضوع آرژانتین بایستی گفت که آرا نمایندگان ایران در مقابل آن اکثریتی که بوده است مطلقا تاثیری نداشته است چه رای مثبت و چه رای منفی علی السوی بوده است و بنده اجازه میخواهم ار آقایان نمایندگان محترم که در اینجا از کشور شوروی و کشور آمریکا که از نمایندگان ما در سانفرانسیسکو اظهار تشکر کردند باین مناسبت ما هم از آنها تشکر کنیم ( صحیح است ) مبحث دیگری که لازم است بنده هم قدری راجع بآن صحبت کنم موضوع پیمانی است که ما داریم البته تمام روابط جغرافیائی نژادی تجارتی و تمام روابط حسنه ای که ما داشتیم موجب این شد که پیمانهائی با متفقین خودمان من جمله پیمان مرحوم فروغی بسته شود فصل پنجم پیمان را آقای فرهودی قرائت کردند و بنده از قرائت این دو اصل بی نیاز هستم و بآن قسمتی میپردازم که ایشان نپرداختند در اینجا یک مباحثی در محافل و همینطور در جرائد و در مجالس شروع شده است و یک نظریاتی در بین هست که بنده هم نظر شخصی خود را بایستی بعرض آقایان برسانم و در هر کدامی که اظهار نظر میکنم از اشخاص ذی نظر میگیرم ولی نظر های سیاسی اگر منافات یا نظر دیگری هم داشته باشد باز همه نظر ها منتهی میشود بهمان قانون اساسی یک عقیده ایست که تا شش ماه بعد از پایان جنک حق دارند قوای خارجی در ایران بمانند یک عقیده ایست که قشون آمریکا حق ندارد بماند , قشون شوروی هم حق ندارد بماند قشون اینگلیس ممکن است بماند ممکن است نماند ولی من مخالف این هم یک عقیده ایست که قشون هیچیک ازز متفقین مطابق همان پیمان نباید در ایران بمانند

( جمعی از نمایندگان – صحیح است – اصل همین است ) این عقیده بنده است و دلیلش را هم میخواهم به آقایان عرض کنم . در فصل پنجم پیمان مینویسد : پس از آنکه کلیه مخاصمه ما بین دول متحد بادولت آلمان و شرکای او بموجب یک یا چند قرار دادمتار که جنگ متوقف شد و دول متحد در مدتی که زیاده از شش ماه نباشد قوای خود را از خاک ایران بیرون خواهند برد و اگر پیمان صلح ما بین آنها بسته شد ولو اینکه قبل از شش ماه بعد از متارکه باشد بلافاصله قوای خود را بیرون خواهند برد ملاحظه بفرمائید در اینجا نوشته شده است در صورتیکه بموجب قرار داد متارکه جنگ متوقف شد حداکثر در مدتی که نباید بیش از شش ماه باشد بایستی بروند .

بعد در پایان فصل پنجم است که مینویسد مقصود از شرکای دولت آلمان هر دولت دیگری است که اکنون یا در آینده یا یکی از دول متحده بنای مخاصمه گذاشته یا بگذارد اشخاصی که استدلال میکنند که بایستی تا مدت شش ماه قشون خارجی بمانند ( فرهودی – این موضوع خاتمه یافته است ) استدلالشان این است که بعد از خاتمه جنگ تا شش ماه بموجب همین قانون ( اشاره پیمان سه گانه ) باید بمانند ( مجد ضیاعی – نمیتوانند ) بنده هم میگویم نمیتوانند و استدلال بنده هم این است که چون در اینجا تصریح شده است

( بموجب قراردادی جنگ متار که شد ) اگر این طور قراردادی بود آن وقت میتوانند تاشش ماه بمانند ولی اگر یک چنین قراردادی نبود بعد از خاتمه جنگ نباید بمانند اولا از روح قانون معلوم است که بعد از آنکه جنگ پایان یافت و خاتمه یافت مطلقا دیگر نباید بمانند و مسلم است موقعی که جنگ منتهی بصلح شد حق ماندن ندارند و متار که با دولتی میشود که باقی باشد و ما میبینیم که انحلال دولت آلمان مسلم شده است و اساسا دولت آلمانی وجود ندارد که قراردادی با او بسته شده باشد برای متار که جنگ و ما تشکر میکنیم خدا را که پرچم های آزادی پرچم های غالبی ات و فاتحیت بر فراز تمام کاخهای برلند برافراشته شده است و بهیچوجه دولت آلمان وجود ندارد بودن قرار داد فرع براین است که طرف دیگر وجود داشته باشد متار که یکعملی است دو طرفی متارکه وقتی است که دولت دیگر باشد که بااو متار که شود اساسا وقتی که تسلیم بلا شرط شد یک موضوعی است از صلح هم بالا تر صلح بلا عوض است مطلاقا خودش را تسلیم میکند پس در صورتیکه بموجب قرارداد اگر صلح شد باید فورا تخلیه کنند حالا که از صلح هم بالا تر است و دیگر آلمانی وجود ندارد . این است که تمام قشون خارجی اعم از این که قشون آمریکا باشد که اساسا قراردادی نداشتند و از روز اول هم بی مورد بوده است و یا قشون روس و انگلیس باشد اساسا حق ندارد که یکدقیقه هم در این کشور بمانند ( صحیح است ) و اگر بمانند بر خلاف پیمان خواهد بود و بر خلاف همان قرار داد خواهد بود ( نایب رئیس – در این موضوع دولت اقدام کرده است و آقای وزیر امور خارجه دیروز تذکر دادند ) و تصور میکنم ورود در آن دیگر مورد ندارد ( جمال امامی – ایشان هم تائید میکنند )

و من خیلی تشکر میکنم بنام مجلس از دولتی که هنوز رای اعتماد نگرفته است و منتظر است تکلیف قطعی او را مجلس معلوم بکند بفوریات بیک اقدام اساسی که عبارت از این موضوع باشد دست زده است و اولین مطلبی را که دولت در مجلس اظهار داشت همین مطلب بود و بنده اینرا بفال نیک میگیرم ( صحیح است ) بنده تصور میکنم که چون وزارت خانه موثری باقی نماندهاست که مطالبی راجع بآن بعرض برسانم یکمطالب کلی در نظر داشتند که عرض میکنم و چیزی نیست که مربوط به یک وزارتخانه ای باشد بلکه مربوط بهمه وزارتخانه ها است . یکی از آن چیزهائی که اختصاص به یک وزارتخانه خاصی ندارد پیدا شدن روح تنبلی و نافرمانی است و دیگری آن روح رشوه و اختلاص است کهدر تمام وزارتخانه ها علی الا طلا و حکمفرماست ۰ صحیح است ) و رشوه یک چیزی است که تمام امور را از محور طبیعی خودش خارج میکند و اگر نافرمانی بر خلاف قانون و مقرارت باشد زیشه آنرا که کاوش بکنیم میبینیم که اساس آن رشوه است و دولت باید مراقبت کند در تمام وزارت خانه ها وسیله بازرسی های دقیق و تسلیم اشخاص راشی و مرتشی به دادگاه ها کهروح و اساس خانمانسوز رشوه را براندازد ( حاذقی – مامورین در ستکار را هم فراموش نفرمائید )

البته اگر همین یک اصلاح در عموم وزارتخانه ها بعمل آید ممکن است که کارهای اختصاصی هر یک از وزارتخانه های بخصوص اصلاح شود و تمام امور آن جریان و ماجرای طبیعی خودش را پر کند و برای اصلاح تمام این امور دولتی میخواست که اگر نتواند این کارها را انجام دهد اقلا یکی , دو تا سه تا پنج تا از این اصطلاات را انجام بدهد و نه تنها اصطلات اداری را دولت باید انجام بدهد بلکه بعقیده بنده اصطلاحات اجتماعی هم فرع بر قدرت دولت و اصطلاحاتی است که از طرف دولت بعمل می آید مهمترین چیزی که در جامعه مالازم است ( در اینموقع اکثریات نبود و پس از چند دقیقه انتظار و ورود چند فراز آقایان نمایندگان عده کافی شد )عرض کردم نه تنها دولت در اموراداری و وزارتخانه ها بایستی اصطلاحاتی را در نظر بگیرد بلکه در امور اجتماعی هم اگر دولتی باشد که از عهده برآید یک اصطلاحات اساسی را ما لازم داریم از جمله بی عدالتی است که در اجتماع بعمل آمده است و آن فقر و ناتوانی است که بهیچوجه قابل انکار نیست البته نباید منکر شد که بسیار اشخاص هستند که حقیقته در زیر آسمان می خوابند ما از همین درب مجلس میبینیم با این که پاسبانها اشخاص بی خانمان را میراننددر زیر همین طاقهای مدرسه سپهسالار در شبهای سرد اشخاص بسیاری را بنده دیده ام که آنجا ها را مسکن و ماوای خودشان کرده اند بسیاری از اشخاص هستند که به صندوقهای شهرداری که محل جمع آوری زباله است پناه میبرند بسیار اشخاصی هستند که کار گر هستند و اینها بااینکه بایستی یک وسیله تقویت بیشتری داشته باشند بیش از یک وعده غذا نمیخورند و با یک وسائل خیلی کمی خرج خودشان و عائله شا نرا بدهند پس باید کاری کرد که این بی عدالتی رفع شود آقایان میدانند که در همان مواقعیکه اشخاص دچار بدبختی هستند که بواسطه گرسنگی کودکان بعلت بی شیری بگریه و زاری کودکانشان مبتلا هستند در همان موقع هم اشخاصی هستند که از نغمات موسیقی بهره میبرند و در هتل دانسیتک ها مشغول رقص هستند ( صحیح است ) و بهیچوجه نباید تردید کرد و نبایستی گفت که ملت ایران یک ملتی است که توانااست

و در این راه هم باید تصدیق کرد و نبایستی تردید داشت که این بی عدالتی ها مخصوص شهرستانهای بزرگ مثل تهران و چند شهر دیگر است والا باقی اهل این مملکت میشود گفت که سطح زندگی یکسانی دارند و میتوان گفت که ثرتمند واقعی بطوریکه در خارج تعبیر میشود عده اش در ایران خیلی انگشت شمار است برای جبران این بی عدالت ها ئی که هست البته مردم یک وظایفی دارندو دولت هم یک وظایفی دارد بزرگترین وظیفه که مردم دارند برای اجرای عدالت اجتماعی این است که رعایت اصول اخلاقی و مذهبی را بعمل آورند ( صحیح است ) محتاج نیست که بنده بآقایان تذکر بدهم که بزرگترین مسلک و بزرگترین مذهبی که عدالت اجتماعی را در میان بشر برقرار میکند مذهب مقدس اسلام است

( صحیح است ) البته اگر مراعات مقرارات مذهب اسلام را مردم داشته باشند کار هائیکه بر خلاف شرع اسلام است نمیکنند سفته بازی در مذهب اسلام حرام است چون آنچیزیکه ندارد معامله میکند ( صحیح است )


+ احتکار در مذهب اسلام حرام است ( صحیح است )

مراحبه کاری در مذهب اسلام حرام است , مذهب اسلام امر کرده است بر صاحبان ثروت و ثروت آنها را بر آنها حرام کرده است در صورتیکه یک فقیری را ببینند و اطلاع به ناتوانی اشخاص و در ماندگی اشخاص داشته باشند و از او دستگیری نکنند – ( صحیح است ) اگر اشخاص به وظایف اسلامی خودشان رفتار کنند و موقوفات عمومی را بمصارف خیرات عمومی برسانند عدالت اجتماعی برقرار خواهد شد اگر دزدی و منافع نامشروع آن منافعی که با دین اسلام مخالف است از میان برود عدالت اجتماعی کامل برای ما برقرار خواهد شد ( صحیح است ) من معتقدم و البته تمام آقایان و تمام ملت ایران معتقد است که اجرای عدالت اجتماعی فقط و فقط ممکن است روی موازین اسلامی بعمل آید یعنی روی آن مذهبی که ۴۰۰ میلیون پیرو دارد و روی آن مذهبی که ایرانیها وعده دیگر از کشور های دیگر پیرو آن هستند و تابع مقررات و قوانین آن هستند و هیچ چیز جای گیر قوانینی که ما در مذهب اسلام برای تعدیل و اصلاحات اجتماعی داریم نخواهد شد ( صحیح است ) تمام مسائل در قانون اسلام پیش بینی شده حتی اینکه ممکن است در اثر فقر و بی چیزی و ناتوانی اشخاص آتشهای نهفته و آتش های خموده روشن بشود مذهب اسلام صاحبان ثروت را برای اینطور مواقع آگاه کرده است و آنها را بانفاق در راه خداوند و بفقراامر امر کرده است و میفرماید و انفقوفی سبیل الله و لا تلقو بایدیکم الی التهلکه و احسنو ان الله یحب المحسنین . این یک امری است که مردم را مذهب اسلام دارد پیدا میکند و میگوید انفاق کنید بمردم تا بشما زیان نرسد و هلاکت نرسد در اینجا مذهب اسلام دانسته است که این سخت گیریها بزیر دست موجب زحماتی خواهد بود و امر کرده است که بایستی خودتان برای حفظ جان خودتان هم که باشد از آن پرهیز کنید بوسیله انفاق در راه خدا و کمک بفقرا در این آیه میبینیم که هم پاداش بمردم داده شده است هم کیفر برای اینکه در در اول آیه مردم را خائف کرده است و در قسمت آخر میگوید احسان کنید خداوند نیکو کاران را دوست دارد . البته اگر همچنانچه همین شرایع اسلامی را نصب العین خودمان قرار دهیم بسیاری از امور اجتماعی اصلاح خواهد شد و من میتوانم قسم یاد کنم که بهیچوجه فقیر و ناتوان بااین ثروت کم در این مملکت باقی نخواهد بود و همه رفاهیات خواهند شد ( صحیح است )

ولی وظایفی که دولت خواهد داشت ( در این موقع عده کافی نبود و پس از ورود چند نفر آقایان نمایندگان کافی است ) نائب رئیس – بفرمائید ) وظائفی که برای دولت هست از نظر تامین عدالت اجتماعی یک مطالبی است اساسی و البته از این دولت ها انجام مطالب اساسی را بسرعت نمیشود انتظار داشت ولی یک مطالب اجتماعی است مثل داروی مخدر و موقتی که باید انجام بدهند البته مطلب اساسی تعلیم فرهنگ و تعمیم بهداشت است ( مجددا بعلت کافی نبودن عده جلسه از اکثریت افتاده و پس از چند دقیقه باورود ۲ نفر از آقایان نمایندگان اکثریت حاصل شد ) موضوعات اساسی که جلوگیری از فقر و ناتوانی اشخاص میکند البته موضوعاتی است که طول دارد و زمان لازم دارد استخر امعادن و بستن سد های مهم و توسعه کشاورزی اینها مطالبی است که طول مدت لازم دارد اساسی و طولانی است ولی آن چیزهائی که آنا جنگ نجات بدهند یک مطالبی است خیلی عادی و دولت باید دست به آن اقدامات بزند مثلا راه سازی است , راه یک چیزی است که یک فایده اساسی برای کشور دارد مثلا مسافرت را تحصیل می کند مسافرت را آسان میکند , مملکت را بهم ارتباط میدهد , این یک چیزی است لازم و سهل اقدام کردیم و یک کار اساسی کردیم جلوگیری از بی کاریکار گر ها و طبقه در مانده هم خواهد شد ( صحیح است )

( حاذقی – باید بودجه تصویب شود آقای تربتی ) ساختمانهای ادارات البته در تمام شهرستانها ادارات نیازمند به ساختمان هائی هستند که دچار مستاجری و قانون تعدیل مال و الجاره و غیر ذالک نشوند بنده تصور میکنم اگر بانک رهنی تغیری در اساسنامه خودش بدهد که بتواند بدون وثیقه قرضه بدهد که ساختمان بعمل بیآید که بعدا از آن محل بدجه مال الاجاره قرضه خودش را استهلاک کند این کار موجب ازدیاد ساختمان ها خواهد شد و در هر شهرستانی ممکن است چندین ساختمان بوسیله بانک رهنی و ادارات شروع بشود , حالت کنونی بانک رهنی این است که اشخاص و هر کسی که عایداتش زیاد است و یا اثاثیه اش است از بانک رهنی قرض میکند , همین مقاطعه کارهای معمولی که ملاحضه می فرمائیدساختمانهائی بنفع خودشان انجام میدهند بانک رهنی میتواند به ادارات دولتی قرضه هائی بدهد که از محل همان بودجه مال الاجاره استهلاک کند همانطوری که اشخاص باقسط باید استهلاک بکنند , این راهی یک راهی است که ممکن از سرمایه بانک رهنی برای ساختمان و رفع بیکاری موقتی استفاده کرد البته بایستی که دولت قوانینی برای کار گر و کار فرما و هم قانونی که آقای فرهودی پیشنهاد کرده بودند که راجع به بیمه کشاورزان و بیمه کارگران بوده است در آتیه خیلی نزدیکی به مجلس بیآورند البته بایستی که دولت در اقتصادیات و صادرات کمال مراقبت را داشته باشد چند سال است که آقا ما صادرات نداریم و اگر پولی هم در جریان است همان پول ارزاق خودمان است که به خارجی ها فروخته ایم , به خودمان دستگیری کرده ایم ارزاقمان را داده ایم و در نتیجه پول در جریان افتاده است و الا پول اساسی که در نتیجه فروش کالا باشد وارد نشده است اینها یک زمینه هائی است که البته اگر دولت مراقبت کند خیلی بعقیده من آسان است و رفع بیکاری بعد از جنگ را هم خواهد کرد اگر وقت گذشته ممکن است بقیه عرایضم را فردا بکنم و دیگر عرضی ندارم ( هاشمی – مختصر بفرمائید اگر همین های را که فرمودید عمل بکنند کافی است ) فداکار – یکی اش را هم اگر عمل کنند کافی است ) ( نائب رئیس – بفرمائید آقا . فرمایشتان

را عده کافی است ) بنده مخالفت کردم با دولتی که عقیده مند بودم نمیتوانند این اصلاحات فردی و اجتماعی را از عهده برآیند بخصوص مخالفت بنده با دولت برای این بود که میخواستم دولتی روی کار بیاید که اجرای اصل آزادی را بکند ( صحیح است ) البته ممکن است که آقایان تصور کنند که چه آزادی , بیشتر از این و تا چه حد بیشتر از این باید آزادی در کشور برقرار شود , یعنی آقا آزادی در اجتماعات بیشتر از این , آزادی در بیان و گفتار بیشتر از این آزادی در قلم واقع میشود ولی ایرادش در همین نکته است زیرا یک مطالبی است شاید برای آزادی خواهان هم همین نظر باشد علمای آزادیخواه گفته اند و من هم میگویم

( یک مطالبی است که وقتی عرضه شد ممکن است مورد قبول همه واقع شود ) و تصور میکنم این قسمت مورد قبول همه آقایان هم باشد که در کشور مشروطه و دمکراسی اولین اصل آزادی است , کشور مشروطه عبارت از کشوری است که آزادی در بیان , آزادی در قلم , آزادی در مطبوعات , آزادی در عقاید , آزادی در اجتماعات باشد ( مظفر زاده – آزادی در انتخابات ) البته آزادی در انتخابات تمام این آزادی ها تامین بشود ولی باید دید که آزادی عبارت از چیست ؟ آزادی عبارت از این است که بهمان معنای لغوی خودش بوده باشد یا یک شرایطی دارد ؟ البته بهمان معنای لغوی که عموما از آزادی می فهمند که آزادی عبارت است از اجرای اراده و آن چیزی که هر کس هر چه دلش میخواهد بکند نخواهد بود بلکه آزادی برای این خواهد بود که قانون اجرا بشود بطرز خوبی در این کشوری آزادی بایستی بحدی مجاز باشد که بآزادی دیگران لطمه وارد نسازد ( صحیح است ) اگر بناباشد یک آزادی حکمفرمابشود که به آزادی دیگران زیان برساند این آزادی فردی است یک فرد آزادشده است و در عین حال آزادی یک نفر دیگر که هدف او بوده است آزادی او را سلب کرده است یک آزادی داده شده و یک آزادی را سلب کرده است , آزادی عبارت از هرج و مرج نیست ( صحیح است ) یکی از بزرگان میگوید که حد اعلای آزادی این است که آزادی به سر حد اعلای خودش نرسد , اگر آزادی از حد اعلای خودش تجاوز کرد و زیاد به حد اعلا رسید تولید زحمت خواهد شد و نتیجه این مطلب معکوس خواهد شد

( پروین گنابادی – در مملکت ما برای غارتگری از همه بیشتر است ) و تولید هرج و مرج خواهد شد ( صحیح است ) و هرجومرج هم ایجاد دیکتاتوری خواهد کرد ( صحیح است ) این اصلی است طبیعی وقتی که همه افراد آزاد بودند و آزادی هم نامحدود بود آن کسی که زور و قوه اش بیشتر باشد آن آزادی را بیشتر اجرا خواهد کرد یعنی دیکتاتور خواهد بود ( صحیح است ) لازمه طبیعی و جز, لاینفک آزادی نامحدود همین است که دیکتاتور ایجاد شود اگر چنانچه حقیقه مطبوعات ما نمایندگان ما اجتماعات ما نخواهند دچار دیکتاتور بشوند بایستی که از آزادی سو, استفاده نکنند و عملا یآزادی را به معنای هرج و مرج و عملای آزادی را بمعنای آنکه به دیگران صدمه وارد بیاورد تعبیر نکنند ( صحیح است )

مهمترین آزادی هائی که در مملکت مشروطه است اول آزادی مطبوعات البته مطیوعات هادی افکار یک جامعه ای هستند مطبوعات یک کشوری بمنزله عقل یک کشور هستند زیرا راهنمائی میکنند افراد را , کشور مشروطه بدون وجود مطبوعات اساسا ازرشی ندارد و به هیچ وجه اجرای مقررات مشرو طیت نخواهد شد , مقام بلنی که مطبوعات دارند این است که هادی جامعه هستند و جامعه را بطرف صلاح و ثواب سوق میدهند البته بایستی که مطبوعات آزاد باشند و اصلی هم برای آزادی مطبوعات در قانون اساسی محققا منظور شده است


+ و آن اصل بیستم متمم قانون اساسی است که عینا بنده آنرا قرائت میکنم عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره بدین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است ولی هر گاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهد شود نشر دهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات میشود اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر و تابع و موزع از تعرض مصون هستند البته مطبوعات آزاد است و همینطور ممیزی مطبوعات و سانسور مطبوعات هم بموجب قانون اساسی در کشور ما مطلقا ممنوع است ولی مخصوصا مطبوعات چون خود را هادی افکار دیگران و راهنمای دیگران میدانند اینها بایستی همشه مراقبت کنند که تجاوزی از حد خود نداشته باشند , البته اگر چنانچه در مطبوعات فحش بود ناسزا بود , اهانت بود , هتاکی بود در مطبوعات اگر مطلبی عله سازمان آزادی یعنی بر علیه سازمان مشروطیت و اساسی مجلس ملاحظه شد اینها همه سو, استفاده از آزادی خواهد بود و نتیجه اینها همه آن آزادی نا مطلوب یعنی هرج و مرج خواهد بود ( صحیح است ) .

آزادی در بیان البته این هم یک نوع آزادی است که اشخاصی میتوانند عقاید خودشانرا بگویند مخصوصا آن بیانی که مطابق مصلحت و صلاح مملکت باشد اگر این طور شد آزادی در بیان عملی شده است والا آزادی در بیان عبارت از این نیست که هر کس هر چه دلش خواست بگوید یعنی هر چه دلش خواست فحش بدهد و مثلا اگر کسی خواست با کثیرت نمایندگان فحش بدهد باز هم آزاد است , اگر کسی خواست مشروطه منحل شود باز هم آزاد است ( صحیح است ) آزادی عبارت از این است که در حدود قوانین و مقررات اشخاص آزاد باشند ( صحیح است ) البته قوانین و مقررات اجازه نمیدهد که هر کس هر چه دلش میخواهد بگوید , اصل هفتم متمم قانون اساسی را من برای آقایان قرائت میکنم ملاحظه بفرمائید اصل هفتم متمم قانون اساسی : اساس مشروطیات جزئا وکلا تعطیل بردار نیست ( صحیح است )

این یک اصلی است که در قانون اساسی ما هست یک ماده هم هست در قانون مجازات عمومی ماده ۸۲ قیام بر عله حکومت ملی مجازات خیلی شدیدی دارد , مجازاتش اعدام است , اصل دیگری است و ماده دیگری است بعنوان ماده بیست در قانون مجازات عمومی که شروع باجرای هر جرمی دارای حداقل همان مجازات خواهد بود , اینها یک مقررات و قوانینی است در کشور ما که لازم الرعایه است و کسانی که بخواهند اصول آزادی را رعایت بکنند نبایستی در اجرای قانون تخلف کنند یعنی نبایستی که اینقدر اشخاص در بیانشان آزاد باشند که حتی ادعای انحلال مجلس را هم بکنند ( صحیح است ) و حتی اشخاص اگر آنقدر در بیانشان آزاد باشند که مدعی شوند که بایستی مجلس تعطیل شود و مشروطیت وکلا یا بعضا تعطیل شود , آزادی معین شده است ولی آزادی در همان مطالبی که منطبق بقوانین و مقررات باشد ( صحیح است )

اشخاصی که از همین آزادی که به مقاماتی رسیده الد خودشان بایستی حامی آزادی باشند , اینطور اشخاص نبایستی که تیشه بردارند و بر ریشه آزادی بزنند ( صحیح است ) آزادی برای این نیست که هر کس هر چه میتواند بگوید و هر چه میخواهد بکند (صحیح است ) اجتماعات آزاد است و قانون اساسی هم باز باجتماعات اشاره کرده با نظم نباشند اجتماعات آزاد نیست که بروند درب احزاب را ببندند این اتفاقاتی که در این ماههای اخیر رخ داده است چه در شهرستانها و چه در مرکز عملیاتی نبوده است که منطبق باروح آزادی باشد ( صحیح است ) این ها سو, استفاده ار آزادی وحد اعلای آزادی بوده است که عبارت از هرج و مرج بوده است البته بیان عقاید آزاد است ولی تحلیل عقاید بر اشخاص آزاد نیست (صحیح است ) تحمیل عقاید بر اشخاص موجب سلب آزادی اشخاص است که بگویند اگر شما عقیده مرا پروی نکنید پس شما دزد هستید ( صحیح است )

این بعقیده بنده تحمیل عقیده است از دو جهت یکی که خواسته است از آزادی اشخاص سو, استفاده کند و دیگر اینکه آزادی طرف را خواسته است تحدید کند و او را ناچار کند که بر خلاف عقیده خودش رای بدهد ملاحظه فرموده اید در مجالس روضه خوانی روضه خوان با اسرار میگوید بمردم که هر حرفی من میگویم باید همه اشخاص گریه بکنند بعد رد آخر میگفت چشمی که گریه نکند حرام زاده است (صحح است ) و این برای این بود که تحلیل بکند عقاید خودش را و هر حرف اهانت آمیز که میخواست بزند , آزادی عبارت از آین نیست که باشخاص فوش بدهند و با اشخاص توهین بکنند و یا تقاضای انحلال مجلس را بکنند ( صحیح است ) این آزادی آزادی ام حدود است یعنی هرج و مرج است (صحیح است ) و هرج و مرج هم جز ایجاد دیکتاتور چیز دیگری نیست ( صحیح است ) مگر آقای قبادیان ۱۴ سال حبس را فراموش کردید ؟ همین آقای دشتی مگر ایام محبس را ننوشتید ؟ و بنده تعجب می کنم که چگونه همی آقایان راضی میشوند که در این مجلس دیکتاتور ایجاد بشود و بخواهد عقاید خودش را تحمیل کند و بخواهد اساس دکتاتوری را تجدید کند ؟ ( صحیح است )

بنده برای تمام این اصطلاحات , برای اصطلاحات اداری , برای تعدیل سطح زندگی جامعه و اجرای عدالت اجتماعی برای برقراری اصول آزادی و مشوطیت یعنی اجرای اصول قانون ( بعضی از نمایندگان – اکثریت نیست آقا ) نائب رئیس – اگر موافقت بفرمائید جلسه را ختم کنیم جلسه فردا صبح ( حاذقی – در چه ساعتی ؟ ) ساعت ۸ صبح (صحیح است ) ( مجلس یکساعت بعد از ظهر بعنوان تنفس ختم شد ) ( مجلس یک ساعت و ربع پیش از ظهر روز پنحشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۲۴ مجددا بر پاست آقای دکتر معظمی نائب رئیس تشکیل گردید )

نائب رئیس – چون روز محکومیت آقای دکتر رادمنش و آقای پور رضا از حضور در مجلس تمام شده است می توانند از روز بعد حاضر بشوند آقای طباطبا ئی محمد طباطبا ئی – بنده شخصا مخالف نیستم که آقایان بیا یند در مجلس اما از لحاظ حفظ انتظا که این عمل هم در مجلس شورای ملی در این دوره های اخیر برای اولین دفعه از همن جهت انجام شد خواستم از مقام ریاست بپرسم که این چطور حساب شده است , آنچه که از تصویب مجلس گذشت مطابق نظامنامه هفت جلسه محرومیت است و جلسا مجلس ملاحظه فرمودید که بعنوان تنفس تعطیل شده , جلسه عبارت است از اینکه یک ساعت معینی مجلس شروع به کار میکند و در آخر بشود و در جلسه بعد مطابق نظامنامه صورت خلاصه جلسه پیش خوانده بشود و تصویب بشود آنوقت آن جلسه گذشته را میگویند یک جلسه , اگر باین معنی توجه بفرمائید خیال میکنم که هنوز یک جلسه هم تمام نشده است برای اینکه هر روز بعنوان تنفس جلسه را ختم کردیم و روز بعد آمدیم دنبال آن برنامه حرف زدیم و حالا اگر این طریق بخواهید حساب بکنید شاید هفت جلسه باشد

نائب رئیس – اجازه بفرمائید , و اصلا این موضوع صبح در هیات رئیسه مطرح شد در قسمت اینکه اصلا محکوم کردن نمایندگان از حضور در جلسه امر مهمی است و بهمین جهت هم نظام نامه به رای مجلس شورای ملی گذاشته و بهیچوجه هم سابقه نداشته است که جلسات مجلس ۱۵ روز بحال تنفس تعطیل بشود و بعلاوه چون در این قسمت سابقه بدی ایجاد شده و ممکن است یک وقت جلسات بعنوان متمادی تمدید شود و یک وکیلی از حق خودش محروم بشود این بود که هیات رئیسه تصمیم گرفت که مقصود از محرومیت های مجازاتی در هر جلسه عبارت از همان جلسه عرفی است (صحیح است ) که عبارت از شرکت در مذاکرات است ( صحیح است ) و همینطور هم برای آقایان که غیبت میکنند غیبت جلسه ای حساب میکنند ( صحیح است ) از این جهت هیات رئیسه تصمیم گرفته است که مقصود از جلسات شرکت در مذاکرات است ( صحیح است )

و وقتی حساب کردیم دیدیم تمام شده است , این است که امروز هفت جلسه تمام میشود و میتوانند حاضر شوند ( صحیح است )

محمد طباطبائی – بنده هم موافقت میکنم …… ارفاقا نائب رئیس – آقای عماد تربتی عماد تربتی- عرض کنم روز گذشته بنده ضمن بیانات مشروح خودم پاره اصطلاحاتی که در امور بهداری , فرهنگ , کشاورزی , اقتصاد , امور مالی و اصطلاحاتی که درشئون اجتماعی باید بعمل بیاید بعرض اقایان رساندم ضمنا بطور اجمال من اشاره کردم که این اصطلاحات اساسی که برای این کشور لازم است نهایت ضرورت و فرویت را خواهد داشت و این دولتی میخواهد که قادر بر اصطلاحات باشد البته اقایان تصدیق میفرمایند که هر چه بیشتر ما رو بخرابی برویم اصطلاحات زودتر و دقیقتری لازم است , بیماری که حالش سخت تر و شدید تر بود بایستی از طرف پرستاران بیشتر مراقبت بشود ! یک میوه که رو بفساد گذاشت در اوایل البته مختصر است ولی بعد که فساد به نصف آن رسید سر تاسر آن میوه را فرا میگیرد ما فعلا در این حالت هستیم و خرابی ها همه روزه می بینیم روز افزون است و بایسی یک دولت که قادر به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی باشد بوجود بیاوریم ( دکتر آقایان – یعنی چه ؟ ) من تصور میکنم که قدرت هائی که دولت ها دارند دو جور است یا قدرت ذاتی است که شخصا دارای انرژی و قوای جسمانی است و دارای قوای جوانی یعنی باندازه ای قوای جوانی شان محفوظ باشد که رو به تحلیل نرفته باشد باید اینطور قدرت ذاتی دولتها داشته باشند و اگر این قدرت ذاتی را داشتند برای اصلاحات آن قدرت عرض هم که عبارت پشتیبانی مجلس شورای ملی است برای آنها قهرا حاصل و ایجاد خواهد شد (صحیح است) من تصور می کنم آقایانی که


+ در این کابینه شرکت دارند غالبا آنهائی هستند که رو به فرسودگی و پیری گذاشته اند .

در صورتیکه ما داریم طبقات روشنفکر و طبقات توانا , وما بایستی که باشخاصی کار را محول بکنیم که با پشتهای خمیده نباشند که بتوانند بارهای سنگین ما را بسر منزل مقصود برسانند غالب این آقایان در بیست سال پیش و سی سال پیش در کابینه ها شرکت داشته اند , در کابینه قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله شرکت داشته اند و زمامدار بوده اند , در کابینه عین الدوله ۱۳۳۳ شرکت داشته اند و زمامدار بوده اند , من اینطور استدلال میکنم همانطوری که در ۲۵ سال ۳۰ سال پیش کار را از طبقات دیگر گرفتند و به این آقایان دادند حالا هم باید کار را تسلیم کسانی بکنیم که در همان مرحله ۲۳ سال قبل آقایان هستند و بهمان حالت روزی هستند که آقایان زمامدار بودند ( صحیح است )

من تصدیق دارم که آقایان خدماتی در دوره های گذشته کرده اند ولی روزی در خزانه ایران من شمشیر جهانگشای نادر نادر را دیدم البته ما کمال احترام را بآن شمشیر داریم زیرا شمشیری است که بدست نادر تا قلب هندوستان رفت و شخصیت و تبریز ایرانی را در دنیا ثابت کرد و تاج و تخت محمد شاه هندی را گرفت و باو بخشید منتها خودشان نتوانستند حفظ کنند ولی نادر بآن شمشیر تا هندوستان رفت و آن شمشیر هم فعلا در خزانه باقی است و از آثار باستانی است و قابل احترام هم هست اما ما اگر خواسته باشیم جنگی بکنیم با آن شمشیر دیگر بجنگ نخواهیم رفت من تصور میکنم که آقایان موقع استراحتشان است و بایستی احترامات آنها کاملا محفوظ باشد و در جای خود بنشیند و یک مشورتهائی طبقاتی که بتوانند کار کنند بدهند و از فکر آنها استفاده بشود ولی اگر ما آنها را بواسطه شدت کار طوری در فشار قرار بدهیم که بواسطه ضعف اعصاب حالت تسلط آنها هم بر اعصابشان از بین برود دیگر از فکر آنها هم نمی توانیم استفاده بکنیم زیرا عقل سالم در بدن سالم است و بواسطه شدت کار ما از فکر اغلب این آقایان نمی توانیم استفاده بکنیم و وقتی که دارای یک چنین قدرتی نبود البته قادر باصلاحات اجتماعی نخواهند بود . عرض کنم اگر دولتی باشد که قادر باصلاحات اجتماعی باشد میتواند از قدرت مجلس و پشتیبانی مجلس و از قدرت عرضی مجلس کاملا استفاده بکند برای اینکه این مجلس بطوری که یک یک حساب میکنیم و حکم را هم همیشه باید بر اعم و اغلب جاری کرد اغلب نمایندگان کسانی هستند که حتما ملت ایران آنها را انتخاب کرده است در این هیچ شک و تردیدی نیست ولی اگر یک اقلیت کوچکی هم باشند که بوسایل غیر مشروع در این مجلس راه یافته باشند عرض کردم حکم همیشه بر اعم و اغلب جاری میشود و باصلاح برای یک بی نماز درب مسجد را نمیشود بست و نمیشود گفت که اکثریت مجلس صالح نیستند و نمی شود گفت که این مجلس را بایستی منحل کرد و نمیشود گفت که این مجلس از یک دولت پشتی بانی نخواهد کرد ولی تاکنون این مجلس دولتی ندیده است در دوره چهادهم که بتواند از او پشتیبانی بکند اگر یک دولتی باشد که اصلاحات بعمل بیآورد این آرزوی مجلس و ندای قلب مجلسیان خواهد بود و در این مورد شک و تردیدی ندارم ( دکتر کشاورز – رای تمایل را همین مجلس میداند ) ایراداتی که در این مجلس هست از جمله این است که سخنرانی در مجلس زیاد است البته مجلس جای سخنرانی است و البته مجلس جائی است که باید بدرد های اجتماعی واقف بشود درد ها را بگویند آنوقت دوارا هم بگویند آنوقت قوه مجریه بایستی اجرا کند والا مجلس برای اجرا نیست و تا کنون اگر تقویت و پشتیبانی از دولتهای گذشته شده است برای این بوده است که امور اغلب رو به خرابی میرود و آن حال حاضر را هم دولتها نمی توانند نگاهداری کنند البته اگر میتوانستند همان وصع موجود را هم نگاهداری کنند البته مجلس وظیفه اش این است که از دولتی که بتوانند از کشور نگاهداری بکند و دولتهای زیآدی هم در مجلس چهاردهم از بین نرفته است فقط در این دوره دو دولت از میان رفت یکی دولت آقای ساعد بود و یکی هم دولت آقای بیات دولت آقای ساعد را هم دیدیم که آقای ساعد خودشان برای خودشان یکمشکلاتی ایجاد کردند که مجلس از او سلب اعتماد کرد ( حاذقی – مجلس سلب اعتماد نکرد خودش استعفا داد ) البته استعفای کابینه آقای ساعد روی اصل این بود که میدانست مجلس باو رای اعتماد نخواهد داد ( صحیح است ) ( حاذقی – اینطور نیست اکثریت تام داشت ) ( جمعی از نمایندگان – باهمهمه اکثریت پشتیبان ایشان بود خودشان استعفا دادند ) ( امیر تیمور – اجازه بفرمائید فرمایششان را بکنند ) دولت آقای بیات هم میگویند چکار کرد ؟ من همین را میگویم که چه کار کرد , چون کاری نکرد در مدتی که زمامدار بود احساس کردند که در تشکیلات کشوری اقدامات اساسی نمیشود از این خهت اکثری ات مجلس رای اعتماد بدولت بیات ندادند ( یکی از نمایندگان - اینطور نبود )

و در مدت مدیدی که مجلس تشکیل شده است اینطور نبوده است که همه روزه مجلس بیاید و یک دولتی را بردارد و دولت دیگری را روی کار بیاورد دو دولت بوده است آن هم باین شرحی که عرض کردم , ایراد دیگری که با کثریت مجلس هست عبارت از این است که قوانینی نگذشته است ما باندازه کافی و بلکه بیش از لزوم در کشور قانون داشته ایم که اغلب آقایان نمایندگان ملاحظه فرمودند و اشاره کردند که قوانین زائدی که دراین کشور هست حذف بشود و فسخ بشود و احتیاج به قانون تازه ای نبود و طرح تازه و مفیدی نیامده است که مجلس ان طرح آن را بگذراند , مجلس هم اینطور که میگویند اشخاص ناصالح زیادی در آنهست اینطور نیست ( فرخ – راحع به برنامه نیست )

عده زیادی از رجال بزرگ مملکت در این مجلس وجود دارد اشخاص صالح و پاکدامنی ما در این مجلس آقای طباطبا ئی رئیس مجلس داریم و ممکن است من از ایشان اجازه نداشته باشم که این عرض را بکنم بواسطه مبالغی قروض آقای طبا طبائی بطور استهلاک از حقوق مجلسی ایشان ماهیانه مبالغی کم میشود ما در مجلس اشخاصی داریم که در دوره مجلسی املاک موروثی و پدری خودشان را فروخته اند و یا دارند می فروشند و دارند خرج میکنند و نمایندگانی که در این مجلس هستند کسانی هستند که بیش از نصف این مملکت اهل آنها عشیره آنها تبار آنها مورد علاقه خاص آنها هستند ( صحیح است ) هیچوقت ممکن نیست که این مجلس و اکثریت مجلس از مصالح مملکت صرف نظر بکنند ( صحیح است ) یک اشخاصی هستند که خودشان در مجلس ایجاد فساد میکنند خودشان مانع از امور میشوند خود میکشی ای حافظ خود تغزیه میداری و خودشان هم بعد مجلس را بباد فحش میگیرند و یک اشخاصی هم هستند که آنها منتظر الوکاله هستند اینا اشخاصی هستند که من میخواهم یک دعائی در حق آنها بکنم که بعقیده بنده نفرین است که دوره های آینده تمام آن منتظر الوکاله ها موفق بوکالت بشوند تا مانند ما به این عسرتی که عبارت از افترا و تهمت و ناسزا باشد گرفتار بشود ( بعضی از نمایندگان – صحیح است احسنت ) ( خنده نمایندگان )

پس با چنین مجلسی البته هیئت دولت قادری بود , اگر دولت با شهامتی بود , اگر هیئت دولتی بود که اصلا حات جرئی که من دیروز عرض کردم صدی یک آن اصلاحات را انجام میداد اکثریت مجلس پشتیبان چنین دولتی میبود ولی چون من اطمینان ندارم که همچو دولتی را آقای حکم الملک با اغلب افرادی که تشکیل داده اند از عهده این امور برآیند , این بود که من مخالفت کردم , حالا آقایان تابع عقیده من نخواهند بود و بهتر این است که در اطراف دولت قادری فکرهای صحیحی بکنند والا شعر ناگفتن به از شعری که باشد نادرست , بچه نازادن به از شش ماهه افکندن جنین البته هر یک از اقایان مسئولیت عمل خود را دارند – کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته ( عدهای زا نمایندگان احسنت . نائب رئیس – آقای فرخ فرخ – اگر چه قبل از بنده نماینده محترم آقای فرهودی در قسمت عمده مذاکراتی که شده است جواب گفته اند ولی بعضی مطالب باقی مانده است که بنده اجازه می خواهم بطور کلی و خلاصه بعرض آقایان برسانم , آقای اوانیسان در ضمن تذکراتی که در ضمن نطقشان فرمودند شرحی راجع بکشاورزان آذربایجان و اظهار تاسف نسبت بزندگانی آنها فرمودند و شرحی هم راجع به آشوری ها صحبت کردند , بنده خیال میکنم این مذاکره اگر جنبه تبلیغاتیش را کنار بگذاریم مطابق با قوانین نیست زیرا در تمام ایران کشاورزان آذربایجان ترتیب رویه شان با مالک از تمام نقاط ایران بهتر است ( صحیح است ) بنده خودم والی بودم در آذربایجان و میدانم اکثر نقاط نه عشر رعیت میبرد و یکعشر مالک در بعضی قسمت ها هم یک پنجم یعنی نصف در نقاط یوئینگ و سایر نقاط دیگر نه عشر رعیت میبرد و یک عشر مالک و در بعضی قسمتهاهم جنس گرفته میشود اردبیل , پونئیک و بعضی نقاط دیگر ولی رویهمرفته اکثریات عشر است و حتی از آبی که خرج قنات را مالک میدهد رعایای آذربایجان میشه بقول خودشان بقلمستان , و ببستان , و بجالیز و بعضی قسمت های دیگر أب میدهند بدون اینکه درناری بمالک حق بدهند در صورتی که در بعضی از ایران شاید تا گاوی دو تومان یا کمتر یا بیشتر داده میشود بنابراین باید اقرار کرد که وضعیت رعایای آذربایجان از نقطه نظر مالک و رعییت از اکثر ممالک متمدنه هم شاید بهتر است و چیزی عقب نیست ولی اگر زندگانی مشکل است آن زندگانی مربوط به عموم مملکت است از نقطه نظر است آن زندگانی مربوط به عموم مملکت است از نقطه نظر جنگ زندگانی بنده هم بد است , زندگانی رعیت هم بد است ولی از نقطه نظر رعیت و مالک آنطور که میفرمائید نیست , اما در قسمتی که راجع بآسوری ها فرمودید و اینکه بعضی از آنها را که عده شان ۱۱ نفر بود تبعید کردند و املاک


+ آنها را برده اند اینها مربوط به دولت نیست آقا وقتی که بنده در آذربایجان بودم موقعی که شاه سابق می آمد بآذربایجان خلیفه خدا بخش یک عرض حالی نوشت بشاه قدیم تقدیم کرد برای استخلاص آنها وقتی که بنده دوسیه را پهلوی خلیفه خدا بخش گذاشتم و مطالعه کرد آن عرض حال راپس گرفت بنده راجع بآن موضوع صحبتی نمی کنم و فقط یک جمله ای را عرض میکنم یکدهی بود در رضائیه عسگر آباد نمیدانم دیدید یا نه متعلق بمجد السلطنه افشار بود , این ده هفتصد خانوار جمعیت داشت در ۱۳۱۵ که بنده رفتم هفت خانوار باقی مانده بود ۶۹۳ خانوار این ها را قتل عام کرده بودند ولی در هر حال باید تصدیق کرد رویه ای را که دولت و ملت ایران یا اقلیت داشته است همیشه مورد تمجید بوده است ( صحیح است ) آن حقوقی را که اکثریت در ایران استفاده میکند , اقلیت هم بحد اکمل استفاده کرده است ( صحیح است )

( هاشمی – حتی در دوره استبداد ) در ایران ما مقاماتی به رجال ارامنه داده ایم مثل مرحوم ملکم خان مثل قهرمان خان , مثل الکساندر خان طومانیاس , نریمان خان , آوانس خان ساعد السلطنه و غیره البته همینطور هم باید باشد زیرا ارامنه را و اقلیت ها را برادرهای ملی و مملکتی خودمان میدانیم و بایستی از تمام حقوقی که اکثری ات بهرمند میشوند البته اقلیت هم بهره مند شود ( هاشمی – صحیح است ) ولی اینکه تقاضا کرده اند که یک وکیل مخصوصی بآشوری ها داده شود , اگر در قانون دقت فرموده باشید قانون نظرش این بوده است که برای صد هزار نفر یا پنجاه هزار نفر یک وکیل در نظر گرفته شود و آشوری ها فعلا تا یازده هزار نفر یک وکیل در نظر گرفته شود و آشوری ها فعلا یازده هزار خانوار بیشتر نیستند و مطابق اصول مقنن حق داشته است که آشوری ها و ارامنه را یکنفر وکیل برایشان معین کند

( حاذقی – دو نفر وکیل ) ارامنه و شوری های آذربایجان یک وکیل ( صحیح است ) اما شرحی که راجع به مسلک اشتراکی و الغای قانون فرمودند آقای فرهودی کاملا بیان کردند , بنده یک جمله فقط عرض خواهم کرد که عموم ایرانی ها ساعی و جاهدند که بهترین روابط صمیمانه بین ما و دولت شوروی همیشه در جریان باشد ( صحیح است ) و شخص بنده بنام یک نفر ایرانی کمال مجاهدت را دارم که روابط اقتصادی و سیاسی ما با دولت شوروی به بهترین طرزی و صمیمانه ترین رویه اجرا شود ولی این منظور ما مستلزم این نیست که ما تقاضا کنیم که دولت شوروی باید برای این منظور یعنی دوستی با ما مذهب اثنی عشر را هم قبول کند , خیر , ممکن است دولت شوروی همان عبوسی ارتودوکس باشد و با ما هم دوست باشد ما هم مقابله ملزم نیستیم که از نظر دوستی با شوروی رویه اشتراکی را قبول کنیم ( صحیح است )

ما ممکن است مذهب خودمان را داشته باشیم و دوستی و صمیمیت خود را هم با دولت شوروی صد در صد حفظ کنیم ( صحیح است ) و کمال مجاهدت را هم در این راه میکنیم و خواهیم کرد چرا ؟ برای اینکه دولت شوروی یکی از دول معظمه دنیااست که گراند پوئیسانس است و دولتی است که در راه آزادی قربانیهائی داده و بعلاوه ۳۵۰ فرسخ شاید با ما هم سر حد است از کوه آقری تا دهانه ذوالفقار و یک ایرانی نمیتواند تصور کند که یک همسایه بزرگی که ما با روابط اقتصادی و تجارتی و سیا سیمان لازم و ملزوم دوستی و محبت و صمیمیت است در این باب غفلت کنیم ( صحیح است – صحیح است )

ولی بطوری که عرض کردم این امر مربوط به مسلک اشتراکی نیست آقای فرهودی فرمودند که مطابق اصل اول و دوم متمم قانون اساسی مذهب رسمی ایران مذهب اسلام است و قوانین هم بایستی بتصویب علمای شرع که تطبیق کند با موازین اسلام ولی یک جمله را نفرمودند که این دو ماده تا ظهور قائم آل محمد قابل تغیر نیست ( صحیح است ) بنابر این یک همچو قانونی قابل تغیر در مملکت ایران نخواهد بود ( صحیح است ) زیرا ما مسلمان اثنی عشری هستیم و قانون اساسی هم بما امر میدهد که اصل تا ظهور قائم آل محمد قابل تغیر نیست . آقای دکتر کشاورز در ضمن فرمایشاتشان موضوعی راجع بقضیه اردبیل و قتلی که بدست ضرغام نام واقع شده است بیان فرمودند که بنده تصور میکنم حقیقت قضیه بعرض ایشان نرسیده است . از اردبیل کاغذهائی ببنده رسیده و دو نفر از رجال اردبیل هم آمدند بتهران و با بنده ملاقات کردند قضیه این است که حزب توده آذربایجان یک اوراقی طبع کرده است بنام عضویت دهاقین و زارعین و میفرستد در دهات و یکی یک تومان برعایا میفروشد

( دکتر کشاورز – این صحیح نیست آقا ) دو ریال بعنوان عضویت و هفت قران و دهشاهی هم بعنوان خودشان و اینموضوع را هم ترغیب میکند که بمالکین حق مالکیت ندهید ( دکتر کشاورز و ایرج اسکندری و فداکار و کام بخش – دروغ است دروغ است ) این اطلاعی است که ببنده رسیده است خلاصه اینکه آقایان میروند در رضا قلی قشلاقی و این عمل را میکنند و البته مالک هم متحمل نمیشود و زد و خوردی بین آنها شروع میشود و یکنفر هم کشته میشود ( دکتر کشاورز – این نسبت ها پایمال کردن خون همان دهقان است ) بنده نمیدانم این وظیفه وظیفه دادستان است و وظیفه مستنطق و عدلیه است که رسیدگی کند ولی این پیش آمدها را باید افرار کرد که برای آن مقدمات است البته هیچ مالکی حاضر نیست که از حقوق مالکیت خودش صرف نظر کند ( صحیح است ) اما شرحی را که آقای دکتر رادمنش که خودشان تشریف ندارند فرمودند راجع بقضایای اصفهان و یزد بنده تصور میکردم آقایان هیئت مدیره حزب محترم توده به پیسکیولژی مملکت بیشتر از این آگاه هستند زیرا اگر میخواستند در یزد حزب توده تشکیل بدهند اول باید یک یزدی را وارد کنند و او را بفرستند حزب درست کند ( دکتر کشاورز – یزدی بوده ) اجازه بفرمائید . اهالی یزدیکی از باهوش ترین مردم ایرا ن هستند بنده این را تجربه کرده ام چون در تمام ایالات ایران حکومت کرده ام که مردمان یزد بسیار مردمان باهوش و زرنگ حتی پشت هم انداز و مآل اندیشند ( صحیح است – خنده نمایندگان ) بهترین مثال آقای دکتر طاهری که تشریف دارند

( دکتر کشاورز – در پشت هم اندیشان حرفی نیست ) و شما نباید انتظار داشته باشید که یک نفر غیر یزدی بتواند برود آنجا حزب درست کند و آنوقت هم تقصیر را گردن مامور دولت بیندازد ( فداکار و دکتر کشاورز – اینطور نیست ) اجازه بفرمائید . آقایان ده جلسه صحبت کردند ما گوش دادیم حالا یادداشت بفرمائید باز این کرسی خطا به هست و شما هم هستید آقایان مامورین دولت وظیفه شان در این قبیل امور بیطرفی است مگر اینکه خلاف انتظامات پیش بیاید و در صورتیکه خلاف انتظامات پیش آمد وترد شوند و جلوگیری کنند( فداکار – خود مامورین دولت انتظامات را بهم میزنند ) شما راجع بقضایای اصفهان بآقای وارسته حمله میکنید وارسته یک ماموریست که معاون بنده بوده در وزارت کشور بنده او را خوب میشناسم یک ماموری است درست و صدیق و وظیفه شناس و وظیفه اس را هم با کمال دقت انجام میکند اما اگر او میخواست از یک طرف طرفداری کند طرف دیگر شکایت میکرد مامورین دولت نمیتوانند در ضمن وظیفه خودشان در کارهای اشخاص دخالت کنند مگر وقتی خلاف انتظامات روی بدهد

( کامبخش – اگر در غارت خودشان شرکت کنند آنوقت چطور ؟ ) بنابراین ما باید یکقدری در امور منصف باشیم چنانچه یکی از آقایان حمله بآقای مرتضی قلی خان نمود ند مرتضی قلی خان حاکم فریدن است و چها محال و رئیس ایل بختیاری چند نفر سارق مسلح در آنجا بوده اند که میگویند منتسب به حزب توده هستیم ومن نمیگویم که از حزب توده بوده اند البته مرتضی قلی خان حاضر نبود که در حوزه او دزد مسلح وجود داشته باشد و آنها را بیرون کرده است ( فداکار – همه اینها را دروغ میگوئید ) ( دکتر کشاورز – آقا بخشدار راکت بسته بیرون کرده است ) اجازه بدهید ممکن است آقایان هم بعد اجازه بگیرند و تشریف بیاورند جواب بدهند شما میفرستید که رعایا را بر علیه مالک تحریک کنند که سلب مالکیت شود ( دکتر کشاورز – دروغ میگوئید آقا ) بنده شنیده ام همانطور که شنیده ام نقل میکنم ( دکتر کشاورز – دروغ است ) من شنیده ام همینطور ( دکتر کشاورز – پس اجازه بفرمائید ما هم آنچه را شنیده ایم بگوئیم ) ( نائب رئیس – آقایان بی اجازه صحبت نکنید ( خطاب به آقای طوسی ) اسم آقایانی که بی اجازه صحیت می کنند یادداشت کنید ) مرتضی قلی خان مالک است و البته ششصد تا ملک ندارد شاید شصت تا هم نداشته باشد اما حقوق مالکیت را حفظ خواهد کرد ( فداکار – خودش غارت می کند )

( زنگ رئیس – دعوت بسکوت ) و یک چیزی برای بنده مورد تاسف است و آن این است که ملت ایران همیشه یک حس حق شناسی هم داشت و متاسفانه دارد آن حس حق شناسی هم سلب میشود – این کرسی خطا به که بنده و شما آقای دکتر کشاورز و آقای ایرج اسکندری داریم ازش استفاده میکنیم و بنام ملت صحبت میکنیم و این همان کرسی است که ایل بختیاری با کشته شدن هزاران افرادش استبداد را مغلوب کرد و برای ما گرفت ( صحیح است ) یکی از محترم ترین رجال آنها مرحوم حاج علی قلی خان بختیاری است که خدا رحمتش کند که با مرحوم محمد ولیخان سپهدار قیام کردند و افراد ایلشان را در مقابل استبدادبه کشتن دادند و آزادی را برای بنده و شما گرفتند و ما امروز داریم از این حق استفاده می کنیم و بنام ملت صحبت می کنیم اقلا باید یک ایلی که آنقدر فداکاری کرده است در راه مشروطیت ازش حقشناسی بشود

( فداکار – ما با ایل طرف نیستیم ) جعفر قلی خان پسر مرحوم حاج علیقلیخان در جنگهائی که با رحیم خان چلبیانلو شد و جنگ


+ های دیگر در جنگ با دامک و جنگ نوبران و جنگ کرمانشاهان در تمام ایتجنگها همیشه پیش جنگ بود و همیشه سرش در کف دستش بود و می جنگید و در نتیجه در محبس انژ کسیونش زدیم و کشتیم او را ( دکتر کشاورز – چرا کشتید ؟ ) فرق نمی کند رژیم این کار را کرد

( دکتر کشاورز – شما در آن دوره استاندار بودید ) بنده استاندار بودم ولی افتخار میکنم که هیچ حکمی بر خلاف حق امضا, نکردم دکتر کشاورز – در آنموقع یک عده از همین آقایان هم وکیل بودند . سنندجی – یک عده هم جاسوس بودند یکی از نمایندگان – معلوم است . شما جاسوس بودید . سنندجی – شنیدید ؟ شما محکوم بجاسوسی هستید . ایرج اسکندری – جاسوس شما هستید چرا توهین میکنید نائب رئیس – آقای اسکندری چرا بدون اجازه صحبت میکنید ؟

بشما اخطار میکنم ایرج اسکندری – ( خطاب بمقام ریاست ) ایشان نسبت جاسوسی میدهند چرا بایشان اخطار نمیکنید اینجا مجلس تبعیض شده است اینکه وضع نیست ایشان هر توهینی که میخواهند میکنند . نائب رئیس – آقای فرخ بفرمائید . فرخ – ایل قشقای و ایل عرب دو ایلی است در فارس که سالها است با خصومت داشتند مرحوم محمد رضا خان قوام الملک . محمد رضا خان قوام و حبیب الله خان از ایل و از ایل قشقائی داود خان و عبد الله و اسماعیل خان صولت الدوله سردار و عشایر و مرحوم سردار احتشام که مدت کمی رئیس ایل بود همیشه یک اختلافاتی با هم داشتند که حتی این اختلافات منجر یقتل نصر الدوله عمومی توام فعلی شد . حالا این دو ایل متوجه شدند که این خصومت بالاخره بخرابی هر دو طایفه و ایل نمام میشود و با هم اصلاح کردند بنظر بنده این اصلاح بین آنها قابل این قدر دقت های سیاسی که آقایان تصور میفرمایند نیست و بنده که مدتب در فارس والی بودم و خوب میشناسم اطمینان میدهم که عشایر ایران وطن پرست ترین افراد این مملکت هستند ( صحیح است )

و اگر یک عده ای مسلح شدند قضایای سوم شهریور هر کسی را باین انداخت که یک عده محافظین برای امنیت خودشان درست کنند و بنابراین یک عده از عشایر مسلح شدند ولی باید اقرار کرد که حکومت سابق نسبت بعشایر خوب رفتار نکرده است از حیث جان و مال و ناموس و زندگیشان شما امروز با عشایر بر طبق اصول قوانین اسلام و روی اصول عدالت و دیانت رفتار کنید عشایر زودتر از هر فردی اسلحه شان را بشما تسلیم خواهند نمود ( صحیح است ) ( دکتر کشاورز – چرا رفتار نمی کنید ) ( زنگ رئیس ) … آقای دکتر کشاورز سعدی میگوید . سعدی بروزگارن مهری نشسته بر دل – نتوان زدل برون کرد الا بروزگارن . رژیم بیست ساله را نمیشود در دو روز تغییر داد , عادت یک ملت و یک مملکت که در بیست سال تغییر کرده است اقلا مدت میخواهد و آنهم مدت کافی هنوز جنگ کنونی چند روز است تمام شده است بنده از حکومت هائی که در ایران تشکیل شده است دفاع نمیکنم ولی باید به محکومیت ها فرصت داده شود که قشون متفقین از ایران خارج شوند و آنها وقت پیدا کنند و آنها اطلاع پیدا کنند و وارد مرحله اصلاحی بشوند , این کار یک کاری نیست که همین جوری توی خم رنگ رزی , خم رنگ رزی که نیست که بزنیم و درش بیاوریم بیرون و بگذاریم روی میز .

این مدت میخواهد آقا جان و بعلاوه بنده در کابینه آقای ساعد هم گفتم باز هم عرض میکنم اسلحه باید منحصرا در دست نظامی دولت باشد ( صحیح است ) غیر از این ممکن نیست ولی عشایر را هم دولت باید بمنزله یک پدر بفرزند خودش نگاه کند اگر یک پدری ببیند که یک بمبی دست بچه هفت ساله است نباید یک چوب بزند توی سرش که هم بمب بترکد هم خانه خراب شود هم پدر از بین برود بلکه بعکس باید وباو حالی بکند که دیگر بمب در دست نگیرد عشایر اولاد این مملکت هستند اگر حکومت ها و دولت باید با عشایر با کمال ملاطفت و دوستی و صمیمیت و با حسن سلوک و عدالت و رافت و قوانین اسلام رفتار بکند ( صحیح است ) اینها از هر کسی مطیع ترند ( صحیح است – احسنت ) بنده در کرمان والی بودم ژنرال و قونسول اینگلس یک کاغذی ببنده نوشت که این حسین خان بچاقچی یاغی و متمرد است و دو هزار نفر از قشون ما را هم در جنگ کشته است قشون بفرستید و او را قلع و قمع کنید بنده تلگراف کردم بحسین خان او فورأ آمد دیدم حسین خان یاغی نیست و مطیع ترین مامورین دولت است بژنرال قنسول انگلیس جوابدادم البته ژنرال قنسول انگلیس هم که مستر فالکنر بود خیلی آدم فهمیده ای بود جواب نوشت که وقتی استانداری اطمینان دارند ماهم صرف نضر میکنیم بعد معلوم شد که رفیع زاده یا رفیعی نامی ملکش را خورده است این کار را کرده است بعد از رفتن بنده از ایشان قول خواسته بود این مجبور شده بود که برود کله کوه آقای سر لشکر ریاضی ببنده رجوع کرد که شما تلگراف کنید بیاید ؟ برای اینکه میدانست بنده حرفی را که زدم دروغ نمیگویم و آمد و تسلیم شد و میدانست قولی که من داده ام تا بمن خلاف نکرده اند من ممکن نیست که خلاف بکنم , عشایر ایران مردمانی جوانمد و مردمان پاک و عناصر وطن پرست و کامل هستند ( صحیح است ) منتها باید آنها را اداره کنیم . آقای کام بخش شرحی راجع بوزارت جنگ فرمودند بنده اطلاع دارم از ستاد ارتش که بعضی از افسران را تعقیب کرده اند و امیدوارم که فرمایشات آقا نتیجه اش دفع فاسد بافساد نباشد یک شرحی راجی ببانک کشاورزی در اینجا صحبت شد روسای بانک کشاورزی اشخاص درست و امین هستند ( صحیح است ) و بنده بآن ها سابقه چندین ساله دارم و همه شان را میشناسم ( صحیح است ) هاشم صهبا , مرد تحصیل کرده بسیار درستی است آقای خوانساری هم همین طور و عملیاتی را هم که در بانک کشاورزی کرده اند در سال ۱۳۲۳ دویس و نود و هشت میلیون معاملات آنها بوده است و پس از مصارفی که کرده اند سه میلیون عایدات آنها است خرج در رفته و باید تصدیق کرد که اگر وسایل بیشتری در اختیار بانک کشاورزی نمیگذارند تقصیر هیئت مدیره بانک کشاورزی چیست ؟ ( صحیح است ) اینها وظیفه خودشان را انجام داده اند ( صحیح است ) منتهی یک یک موضوعی است که میگویند … حالا آقایان عصبانی نشوند میگویند که چند نفر از اعضا حزب توده در بانک بودند که اینها انتظامات را رعایت نمیکرند روزنامه نمینوشت که سر ساعت نمی آمدند و اینها را از بانک خارج کردند اینها را میگویند انشا, الله که نبوده است اینطور ( دکتر کشاورز – اینها همه تهمت است ) خوب اینطور نوشته اند وعرض کنم بنده آنچه شنیدم میگویم

( دکتر کشاورز – هر کس در این مملکت حرف حق میزند مورد تهمت است ) یک شرحی هم آقای دکتر کشاورز فرمودید که آقای اعتلا الملک رئیس اداره انگلیس بوده اند در کابینه مرحوم وثوق الدوله , در صورتیکه ایشان هیچوقت رئیس اداره انگلیس نبوده است ایشان رئیس نامه جات و بعد رئیس اداره عثمانی بودند بعد مستشار سفارت استامبول بودند بعد مدیر کل و بعد معاون شدند … ( دکتر کشاورز – عضو کابینه قرارداد بودند ) … نخیر نبودند

( دکتر کشاورز – عرض میکنم بودند ) … من که اینجا ایستاده ام سندم ( دکتر کشاورز – بنده هم که عرض میکنم سندم … ) نخیر آقا اینطور نیست که میفرمائید بنده در آنوقت خودم در وزارت خارجه بودم بنده بخوبی یادم است که آقای منصور الملک استاندار فعلی خراسان رئیس اداره انگلیس بودند و آقای اعتلا الملک معاو وزارت امور خارجه بودند معاون امور اداری را انجام میدهد و امور سیاسی باشخص وزیر است و ایشان معاون بودند یعنی امور اداری آن وزارت خانه با ایشان بود و قرار داد وثوق الدوله مربوط با اعتلا الملک نیست . اعتلا الملک یکمردی است که بنده آنچه که در ظرف چهل سال در خدمت وزارت خارجه ایشان را میشناسم مردی هستند بسیار شریف و درستکار ( صحیح است ) با وجدان و وطن پرست و با ایمان ( صحیح است ) انصاف نیست که مابر جان پاکدامن بی جهت حمله کنیم ( صحیح است ) و بنده در عین حال که از خدمات آقای اعتلا الملک اظهار امتنلن کردم باید از آقای رئیس الوزرا هم استدعا بکنم که بعملیات آقای وثوق السلطنه دادور استاندار آذربایجان هم امر برسیدگی بفرمائید . زیرا یک راپرتی رسیده است قریب سی صفحه و بوزارت داخله هم گویا رسیده است که ایشان ۷۵۰ هزار تومان رشوه گرفته اند ( فرمانفرمائیان – دروغ است ) … خیر آقای فرمانفرمائیان همچو نیست .

( نائب رئیس – آقای فرمانفرمائیان صحبت نکنید ) و بعلاوه بحق حاکمیت دولت هم خیانت کرده اند ( فرمانفرمائیان – اینطور نیست ) و از آقا استدعا میکنم این را پرت بدهید بدادستان این را پرت یکی از مامورین رسمی دولت است اگر راپرت دروغ بوده است باید منع تعقیب او بشود و اگر راپرت صحیح است و درست راپرت داده اند باید این مامور حتما تحت تعقیب واقع شود و اگر این ۷۵۰ هزار تومان رشوه و عملات بر خلاف حق حاکمیت صحیح است ایشان باید حتما تحت تعقیب واقع بشوند اگر چنانچه یک چنین کاری را کرده است باید تحت تعقیب قرار بگیرد ( ایرج – عملیات کلنل فلیچر را هم بگوئید رسیدگی کنند ) البته کلنل فلیچر تحت حکومت بنده و شما نیست والی آنجا اگر خلافی کرده است بفرمائید البته باید تعقیب بکنند .

( ایرج اسکندری – بلی والی را عرض کردم ) غرض کنم که یک قسمت هم آقای ایرج اسکندری راجع بصنعتی شدن مملکت فرمودند . ایشان چون جوان تحصیل کرده ای هستند بنده تمنا میکنم توجه بفرمائید بعرایض بنده مملکت ایران این طور که فرمودید.


+ صنعتی نیست و صنعتی هم نمیتواند بشود ( مهندس فریور – اشتباه میکنید ) اجازه بفرمائید آقا یادداشت کنید و بعد جواب بفرمائید اینجا اول ما باید یک هوت فورنو داشته باشیم یعنب کارخانه ذوب آهن داشته باشیم و این یک کارخانه ایست که آنرا باید داشته باشیم .

( مهندس فریور – اینطور نیست ) اجازه بفرمائید آقا شما خودتان مهندس هستید یکقدری هم گوش بدهید بحرف بنده …. تا بتوانیم در اینجا کارخانه های دیگر ایجاد کنیم حالا یک کارخانه ای که میخواهید بخرید فرضا از بروکسل بخرید بیکمیلیون تومان این کارخانه لابد در خود بروکسل هم قیمتش یک میلیون است در ۱۳۱۰ که حالا قطعا زیادتر است در آن وقت ششصد هزار تومان خرج و کرایه این کارخانه است و بعد مخارج مونتور و مخارج ساختمان که برای اینها هم باید مبالغی خرج کنیم مخارج منتر را هم حساب کنیم که مخارج منتر را هم دو برابر بروکسل حساب بکنیم تا بیاید اینجا و نصب بشود دو برابر هم بیشتر میشود و تقریبا این کارخانه برای شما دو میلیون گرانتر تمام میشود از کارخانه ای که در بروکسل ساخته شده است . بنده در این قسمت میدانید اول کسی بودم که اداره صناعترا درست کردم همچنین وزارت صناعت را هم باز بنده تشکیلاتش را دادم قند را دولت لهستان و دولت چک اسلواکی سه قران و سه عباسی میداد در سیف بنادر ایران بنده با کمال قناعت و صرفه جوئی که میکردم و آقا هم شاید ملاحظه کرده باشید و دوسیه ها را شاید دیده باشید بکمتر از هفت هزارو دهشاهی و هفت هزار و پانزده شاهی برای ما تمام نمیشد چرا ؟

چون مواد اولیه را ما بقدر آنها نمیتوانیم ارزان تهیه کنیم , آنها چغندر را نقاطی میکارند که کنار رودخانه است و نزدیک کارخانه هم ماشین هائی هست که آنه را سوق میدهد بکارخانه حالا من باید چغندر را از این ده بار کنم با الاغ و خرواری یکتومان . دو تومان حالا شش تومان . هفت تومان بدهم تا بیاید توی کارخانه ذغال خالی از شمشک برای من میاید آنموقع خرواری شش تومان حالا ملاحظه بفرمائید شصد هفتاد تومان شده است . و این هیچوقت ممکن نیست کنگورانس بکند شما در نساجی میتوانید کارخانه بیاورید در تهران که ماهوت انگلیسی را در لندن ارزانتر از مال لندن بفروشید ؟ این محال است آقا ( دکتر کشاورز – صنایع داخلی را حفظ کنید کاری ندارد ) اجازه بفرمائید

( مهندس فریور – از لحاظ اقتصاد ملی ) .. صنایعی در ایران قابل پیشرفت است که صنایع فلاحتی باشد آنهم باید یک کمکهای اقتصادی و یک لوایح گمرکی داشته باشد تا شما بتوانید استفاده بکنید بلی از حیث من تصدیق میکنم آقای اسکندری بودن کارخانه از نقطه نظر مرام شما بهتر است چرا , برای اینکه اجازه بفرمائید یکنفر کشاورز را در مزرعه اش نمیشود پیدا کرد و تبلیغش کرد مخصوصا که زراعت دیم هم دارد در هوای آزاد زیر آسمان و بخدا هم معتقد است ولی توی کارخانه یک کاسه تر است دو سه هزار نفر را میشود یکمرتبه تبلیغ کرد از این نظر خوب است ولی از نظر پیشرفت صنایع باور کنید که من مطالعات دقیقی غیر ممکن است از حیث صنعت بتواند خودش را بی نیاز کند و شما باید صنایع داخلی را تکمیل کنید چیزهائیکه دارید بفروشید و چیزهائیکه ندارید بیاورید هیچ مملکتی در دنیا نمیتواند تمام احتیاجات یک ملت را خودش تهیه کند این ممکن نیست یک چیزهائی را باید تهیه کنند در بازارهای دنیا اکسپوزه کند بفروشد بعد چیزهائی را که ندارد بیاورد ( صحیح است ) بنده حالا در این قسمت از نقطه نظر انتظامات دولت تمنا دارم مخصوصا آقای وزیر دارائی که تشریف دارند نسبت باملاک عشایر یک توجهی بفرمائید تا باین وضعیت خاتمه داده شود یکی از اینها که آقای قبادیان رئیس ایل کلهر است این آدم تمام املاکش را ازش گرفتند بعد عوض دادند عوضها را هم گرفتند بدون قباله بعد مجلس رای داد کمیسیون مالیه هم رای داد هنوز یک دینار و یا یک وجب از ملک این را پس ندادند و این آدو که متصدی ارتزاق سیسد نفر خانواده عشایری است باید ببدبختی زندگی بکند همچنین از املاک بختیاری ها و سردار عشایر اینها یا حق دارند یا ندارند که بگوید هم ندارند وباین وضعیت خاتمه بدهند . این وضیت لوس بنفع مملکت نیست ( صحیح است )

( پروین گنابادی – آقای فرخ از هزاره ایهای خراسان چرا نمیفرمائید ؟ ) …. صحیح است همینطور نسبت به آقای یوسف خان هزاره ای پسر مرحوم محمد رضا خان شجاع الملک که بسیار مرد نجیب و با اطلاعی بود و بنده افتخار آشنائی و دوستی ایشان را از سی سال قبل داشتم املاک این یوسف خان را گرفتند و در فارس و در فیروز آباد یک ملکب باو دادند بعد مورد بی مهری آن سرتیپ عمیدی هم بود بعد فیروز آباد را برگرداندند بورثه مرحوم سردار عشایر و الان برادرهای اینها خانواده های اینها گرسنه هستند ( صحیح است ) خدا شاهد است که گرسنه هستند الان هم اگر آقایان تذکر نمی دادند بنده هیچ یادم نبود این انصاف نسبت چندین هزار تومان املاک اینها را , آقا , ضبط کردند اقلا باندازه قوت لا یموت باین ها بدهند حالا بنده وارد میشوم بموضوع برنامه دولت بنده چون با دولت موافق هستم و مدافع دولت هستم عرایضی که میکنم از نقطه نظر تذکر است در قسمت سیاست خارجی همانطور که آقایان تشکر کردند بنده هم بنام خودم و رفقای خودمان تشکر میکنیم زیرا دولت با مدت کمی که متصدی کار هست قبلا متوجهاین نکته بوده است و اقدام کرده است ما سه چیز از دولت میخواهیم که بطور خلاصه عرض میکنم اولا اجرای ماده پنج عهد نامه و خروج متفقین . دوم ترمیم خسارات مردم و دولت در جنگ عمومی یک عرض حالی بنده چند روز قبل دادم بآقای وزیر خارجه یک قصری است درماکو که ارتش شوروی البته چیز کردند احتیاج داشتند و بتصرف آنها داده شده است و البته استفاده کردند ولی این را تمام دردهایش را سوزاندند سقفهایش را خراب کردند و خلاصه بکلی از بین رفته است تمنا میکنم کمیسونی تشکیل بشود که خسارات مردم و دولت را دقیقا معین کند که دولت با مذاکرات دوستانه بنده یقین دارم که دولت متفق ماهم کمال مساعدت راخواهند فرمود و نتیجه خواهد گرفت عرض سوم بنده این است در موقعیکه جنگ بود البته دول داخل در جنگ از نقطه نظر حفظ ارتباط و استراژدی از نفطه نظر حمل مهمات در یک اموری دخالت میکردند امروز دیگر جنگ نیست ما از دولت میخواهیم که هیچگونه دخالتی از قوای متفقین از هر طرف و هر کدام بهیچ صورتی در کارهای ما نباید بشود ( صحیح است )

فلان حاکم کی باشد ؟ رئیس نظمیه کی باشد ؟ اینرا تبعید بکنید آنرا چکار بکنید . آن یکی باید برود توی ایل اینها نباید باشد ( صحیح است ) خوب تا موقعیکه جنگ بود ما روی کورتوازی دیپلماتیک روی کورواتزی دوستانه موافقت میکردیم ولی امروز دیگر جنگ تمام شده است و از دولت میخواهم اینها را و مخصوصا من ازآقای حکیم الملک که بشرافت نفس و وطن پرستی و شخص آقای سپهبدی که باین صفات متصف هستند تقاضا می کنم که در این قضیه خیلی جدی و دقیق باشد و در هیچ قسمتی صرف نظر نفرمائید و مسامحه در این کار را رواندازند زیرا اساس حق حاکمیت مملکت قابل مسامحه نیست ( صحیح است )

یک عرض بنده مربوط است بوزارت وخیلی خوشوقت که آقای دکتر خوش بین که یک جوان خرب و تحصیل کرده ای هستند ( امیر تیمور – آقای دکتر میفرمایند من جوان نیستم ) جوان نیستند خوب پیر مرد ند یک چیزهائی بنده میشنوم که آقا موظفید اینها را تعقیب جدی بکنید و آن این است که در محاکم و پارکه بعضی چیزها شنیده میشود که از نقطه نظر صحت عمل قضات چندان مطلوب نیست و اما قسمت دیگری که مهمتر است و باید عرض بکنم موضوع ثبت اسناد است ثبت اسناد آلان بتمام معنا یک محل دزدی است . بنده چند مورد را برای اطلاع آقایان عرض میکنم یک ملکی است قاسم آباد قند شاه , وقف است , این ملک را هم وقفنامه اش بآقای بهبهانی تقدیم شده است و بعد در عدلیه موکول شده است به حکمیت و سر حکمیت آقای دکتر مصدق که ایشان حاضر ندایشان بر وقفیت این ملک حکم داده اند یک کسی در زمان سرلشکر ضر غامی که نماز هم میخواند و ریش هم میگذارد ولی تور می اندازد و موقوفات را صید میکند دو باغ را حکم گرفته حالا کاری ندارم در ثبت اسناد دو گاو شده دو پا گاو و دو پا گاو شده است هشت سند مالکیت و کسی هم حرف نزد در ثبت اسناد یکی از رفقای من ورقه مالکیتی میخواست رفته بود آنجا آن عضو کشوی میز را کشید روی ورقه مقوا بخط درشت نوشته بود بیمایه فطیر است تا پنجاه تومان نگرفت نداد اراضی بین بهجت آباد و جلالیه سیصد هزار متر پرونده اش گمشده آقا این ثبت اسناد را درش را به بندید و منحل کنید و یک مفتش صحیح العمل غیر دزد بفرستید تکلیف گذشته مردم را روشن و یک اورگانیزاسیونی بدهد که تکلیف مردم معلوم باشد سابقا یک دفاتری بود هر کسی میخواست بطور صحت معامله بکند میرفت محضر آقای بهبهانی و محضر آقا مرحوم حسین نجم آبادی هر کس میخواست یکقدری طور دیگر باشد خدا رحمت کند میرفت بمحضر شیخ محمد رضای قمی آقایان آمدید اینها را بستید و فرستادید بدفتر ثبت اسناد وزارت عدلیه و یک مالکیتی هم برای این معاملات از مردم گرفتید حالا هر روز یک وضعیتی اتفاق میافتد که اصلا وضعیت مالکیت را متزلزل کرده است امیر اعظم در آمریکای جنوبی است خانه اش را در اینجا فروخته اند و حالا هم مدتهااست بقیه دارد