مثنوی معنوی/وحی کردن حق تعالی به موسی علیه السلام کی چرا به عیادت من نیامدی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۱ توسط Pedram.salehpoor (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دفتر دوم مثنوی (وحی کردن حق تعالی به موسی علیه السلام کی چرا به عیادت من نیامدی)
از مولوی
'


آمد از حق سوی موسی این عتاب کای طلوع ماه دیده تو ز جیب مشرقت کردم ز نور ایزدی من حقم رنجور گشتم نامدی گفت سبحانا تو پاکی از زیان این چه رمزست این بکن یا رب بیان باز فرمودش که در رنجوریم چون نپرسیدی تو از روی کرم گفت یا رب نیست نقصانی ترا عقل گم شد این سخن را برگشا گفت آری بنده‌ی خاص گزین کشت رنجور او منم نیکو ببین هست معذوریش معذوری من هست رنجوریش رنجوری من هر که خواهد همنشینی خدا تا نشیند در حضور اولیا از حضور اولیا گر بسکلی تو هلاکی زانک جزوی بی کلی هر که را دیو از کریمان وا برد بی کسش یابد سرش را او خورد یک بدست از جمع رفتن یک زمان مکر دیوست بشنو و نیکو بدان