مثنوی معنوی/منع کردن خرگوش از راز ایشان را

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۳۶ توسط Pedram.salehpoor (گفتگو | مشارکت‌ها) (صفحهٔ جدید: {{سرصفحه | عنوان = دفتر اول مثنوی | مؤلف = مولوی | قسمت =(منع کردن خرگوش از راز ایشان را) | قبلی = |‌ ...)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دفتر اول مثنوی (منع کردن خرگوش از راز ایشان را)
از مولوی
'


گفت هر رازی نشاید باز گفت جفت طاق آید گهی گه طاق جفت از صفا گر دم زنی با آینه تیره گردد زود با ما آینه در بیان این سه کم جنبان لبت از ذهاب و از ذهب وز مذهبت کین سه را خصمست بسیار و عدو در کمینت ایستد چون داند او ور بگویی با یکی دو الوداع کل سر جاوز الاثنین شاع گر دو سه پرنده را بندی بهم بر زمین مانند محبوس از الم مشورت دارند سرپوشیده خوب در کنایت با غلط‌افکن مشوب مشورت کردی پیمبر بسته‌سر گفته ایشانش جواب و بی‌خبر در مثالی بسته گفتی رای را تا ندانند خصم از سر پای را او جواب خویش بگرفتی ازو وز سالش می‌نبردی غیر بو