مثنوی معنوی/معشوق را زیر چادر پنهان کردن جهت تلبیس و بهانه گفتن زن کی ان کید کن عظیم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۴۵ توسط Pedram.salehpoor (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دفتر چهارم مثنوی (معشوق را زیر چادر پنهان کردن جهت تلبیس و بهانه گفتن زن کی ان کید کن عظیم)
از مولوی
'


چادر خود را برو افکند زود مرد را زن ساخت و در را بر گشود زیر چادر مرد رسوا و عیان سخت پیدا چون شتر بر نردبان گفت خاتونیست از اعیان شهر مر ورا از مال و اقبالست بهر در ببستم تا کسی بیگانه‌ای در نیاید زود نادانانه‌ای گفت صوفی چیستش هین خدمتی تا بر آرم بی‌سپاس و منتی گفت میلش خویشی و پیوستگیست نیک خاتونیست حق داند که کیست خواست دختر را ببیند زیر دست اتفاقا دختر اندر مکتبست باز گفت ار آرد باشد یا سبوس می‌کنم او را به جان و دل عروس یک پسر دارد که اندر شهر نیست خوب و زیرک چابک و مکسب کنیست گفت صوفی ما فقیر و زار و کم قوم خاتون مال‌دار و محتشم کی بود این کفو ایشان در زواج یک در از چوب و دری دیگر ز عاج کفو باید هر دو جفت اندر نکاح ورنه تنگ آید نماند ارتیاح