مثنوی معنوی/دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر
نسخهٔ تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۸:۰۷ توسط Pedram.salehpoor (گفتگو | مشارکتها)
' | دفتر دوم مثنوی (دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر) از مولوی |
' |
دزدکی از مارگیری مار برد ز ابلهی آن را غنیمت میشمرد وا رهید آن مارگیر از زخم مار مار کشت آن دزد او را زار زار مارگیرش دید پس بشناختش گفت از جان مار من پرداختش در دعا میخواستی جانم ازو کش بیابم مار بستانم ازو شکر حق را کان دعا مردود شد من زیان پنداشتم آن سود شد بس دعاها کان زیانست و هلاک وز کرم مینشنود یزدان پاک