مثنوی معنوی/آموختن وزیر مکر پادشاه را

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۵۱ توسط Pedram.salehpoor (گفتگو | مشارکت‌ها) (صفحهٔ جدید: {{سرصفحه | عنوان = دفتر اول مثنوی | مؤلف = مولوی | قسمت =(آموختن وزیر مکر پادشاه را) | قبلی = |‌ بعدی...)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دفتر اول مثنوی (آموختن وزیر مکر پادشاه را)
از مولوی
'


او وزیری داشت گبر و عشوه ده کو بر آب از مکر بر بستی گره گفت ترسایان پناه جان کنند دین خود را از ملک پنهان کنند کم کش ایشان را که کشتن سود نیست دین ندارد بوی مشک و عود نیست سر پنهانست اندر صد غلاف ظاهرش با تست و باطن بر خلاف شاه گفتش پس بگو تدبیر چیست چاره‌ی آن مکر و آن تزویر چیست تا نماند در جهان نصرانیی نی هویدا دین و نه پنهانیی گفت ای شه گوش و دستم را ببر بینی‌ام بشکاف و لب در حکم مر بعد از آن در زیردار آور مرا تا بخواهد یک شفاعت گر مرا بر منادی‌گاه کن این کار تو بر سر راهی که باشد چارسو آنگهم از خود بران تا شهر دور تا در اندازم دریشان شر و شور