مثنوی معنوی/در بیان وخامت چرب و شیرین دنیا و مانع شدن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر پنجم مثنوی (در بیان وخامت چرب و شیرین دنیا و مانع شدن او از طعام الله چنانک فرمود الجوع طعام الله یحیی به ابدان الصدیقین ای فی الجوع طعام الله و قوله ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی و قوله یرزقون فرحین) از مولوی |
' |
وا رهی زین روزی ریزهی کثیف | در فتی در لوت و در قوت شریف | |
گر هزاران رطل لوتش میخوری | میروی پاک و سبک همچون پری | |
که نه حبس باد و قولنجت کند | چارمیخ معده آهنجت کند | |
گر خوری کم گرسنه مانی چو زاغ | ور خوری پر گیرد آروغت دماغ | |
کم خوری خوی بد و خشکی و دق | پر خوری شد تخمه را تن مستحق | |
از طعام الله و قوت خوشگوار | بر چنان دریا چو کشتی شو سوار | |
باش در روزه شکیبا و مصر | دم به دم قوت خدا را منتظر | |
که آن خدای خوبکار بردبار | هدیهها را میدهد در انتظار | |
انتظار نان ندارد مرد سیر | که سبک آید وظیفه یا که دیر | |
بینوا هر دم همی گوید که کو | در مجاعت منتظر در جست و جو | |
چون نباشی منتظر ناید به تو | آن نوالهی دولت هفتاد تو | |
ای پدر الانتظار الانتظار | از برای خوان بالا مردوار | |
هر گرسنه عاقبت قوتی بیافت | آفتاب دولتی بر وی بتافت | |
ضیف با همت چو ز آشی کم خورد | صاحب خوان آش بهتر آورد | |
جز که صاحب خوان درویشی لیم | ظن بد کم بر به رزاق کریم | |
سر برآور همچو کوهی ای سند | تا نخستین نور خور بر تو زند | |
که آن سر کوه بلند مستقر | هست خورشید سحر را منتظر |