مثنوی معنوی/تفسیر این حدیث کی ائنی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مرة
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر چهارم مثنوی (تفسیر این حدیث کی ائنی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مرة) از مولوی |
' |
همچو پیغامبر ز گفتن وز نثار | توبه آرم روز من هفتاد بار | |
لیک آن مستی شود توبهشکن | منسی است این مستی تن جامه کن | |
حکمت اظهار تاریخ دراز | مستیی انداخت در دانای راز | |
راز پنهان با چنین طبل و علم | آب جوشان گشته از جف القلم | |
رحمت بیحد روانه هر زمان | خفتهاید از درک آن ای مردمان | |
جامهی خفته خورد از جوی آب | خفته اندر خواب جویای سراب | |
میرود که آنجای بوی آب هست | زین تفکر راه را بر خویش بست | |
زانک آنجا گفت زینجا دور شد | بر خیالی از حقی مهجور شد | |
دوربینانند و بس خفتهروان | رحمتی آریدشان ای رهروان | |
من ندیدم تشنگی خواب آورد | خواب آرد تشنگی بیخرد | |
خود خرد آنست کو از حق چرید | نه خرد کان را عطارد آورید |