فروغی بسطامی (تضمینها)/مطربی زمزمه سر کرد سحر در گلزار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (تضمینها) (مطربی زمزمه سر کرد سحر در گلزار) از فروغی بسطامی |
' |
مطربی زمزمه سر کرد سحر در گلزار | رفتم از این غزل شاه به یک بار از کار | |
«مجلس ما چو بهشت است در این فصل بهار | خیز ای ساقی مستان قدح باده بیار | |
باده هم چو گل احمر یا لالهی سرخ | باده هم چو دل عاشق یا روی نگار | |
بادهی کهنه گر از عمرش پرسم گویند | که ز پنجاه فزون است و صد آید به شمار | |
بادهای گر شود از غرب تهی شیشهی آن | می نیابی تو به شرق اندر مردی هشیار | |
بادهی صاف چو دلهای حکیمان اله | تلخ چون زاهد سجاده فکن در بازار | |
تا به کی گردم بر خاک درت خوار و ذلیل | تا به کی باشم در دست غمت زار و نزار | |
بی تو گیرد همه شب لشکر آهم به میان | بی تو ریزد همه دم گوهر اشکم به کنار | |
عاشقان را به سر کوی تو نه راه و نه رسم | پاک بازان را بهر تو نه خواب و نه قرار » |