فخرالدین عراقی (غزلیات)/چنین که غمزه‌ی تو خون خلق می‌ریزد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۵۰ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فخرالدین عراقی (غزلیات) (چنین که غمزه‌ی تو خون خلق می‌ریزد)
از فخرالدین عراقی
'


چنین که غمزه‌ی تو خون خلق می‌ریزد عجب نباشد اگر رستخیز انگیزد فتور غمزه‌ی تو صدهزار صف بشکست که در میانه یکی گرد برنمی‌خیزد ز چشم جادوی مردافگن شبه رنگت جهان، اگر بتواند، دو اسبه بگریزد فروغ عشق تو تا کی روان من سوزد فریب چشم تو تا چند خون من ریزد؟ مرنج، اگر به سر زلف تو در آویزم که غرقه هرچه ببیند درو بیاویزد تو را، چنان که تویی، تا کسیت نشناسد رخ تو هر نفسی رنگ دیگر آمیزد اگر چه خون عراقی بریزی از دیده به خاکپای تو کز عشق تو نپرهیزد