فخرالدین عراقی (غزلیات)/طره‌ی یار پریشان چه خوش است

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۴۰ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فخرالدین عراقی (غزلیات) (طره‌ی یار پریشان چه خوش است)
از فخرالدین عراقی
'


طره‌ی یار پریشان چه خوش است قامت دوست خرامان چه خوش است خط خوش بر لب جانان چه نکوست سبزه و چشمه‌ی حیوان چه خوش است از می عشق دلی مست و خراب همچو چشم خوش جانان چه خوش است در خرابات خراب افتاده عاشق بی سر و سامان چه خوش است آن دل شیفته‌ی ما بنگر در خم زلف پریشان چه خوش است یوسف گم شده‌ی ما را بین کاندر آن چاه زنخدان چه خوش است لذت عشق بتم از من پرس تو از آن بی‌خبری کان چه خوش است تو چه دانی که شکر خنده‌ی او از دهان شکرستان چه خوش است؟ چه شناسی که می و نقل بهم از لب آن بت خندان چه خوش است گر ببینی که به وقت مستی لب من بر لب جانان چه خوش است یار ساقی و عراقی باقی وه که این عیش بدینسان چه خوش است