فخرالدین عراقی (غزلیات)/سحرگه بر در راحت سرایی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۳۴ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فخرالدین عراقی (غزلیات) (سحرگه بر در راحت سرایی)
از فخرالدین عراقی
'


سحرگه بر در راحت سرایی گذر کردم شنیدم مرحبایی درون رفتم، ندیمی چند دیدم همه سر مست عشق دلربایی همه از بیخودی خوش وقت بودند همه ز آشفتگی در هوی و هایی ز رنگ نیستی شان رنگ و بویی ز برگ بی‌نوایی‌شان نوایی ز سدره برتر ایشان را مقامی ورای عرش و کرسی متکایی نشسته بر سر خوان فتوت بهر دو کون در داده صلایی نظر کردم، ندیدم ملک ایشان درین عالم، بجز تن، رشته‌تایی ز حیرت در همه گم گشته از خود ولی در عشق هر یک رهنمایی مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم: چه پرسی حال مسکین گدایی؟