تفاوت میان نسخه‌های «فخرالدین عراقی (غزلیات)/به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ورود خودکار مقاله)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت|هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت}}
 
{{ب|به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت|هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت}}
 
{{ب|فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟|که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت}}
 
{{ب|فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟|که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۲

' فخرالدین عراقی (غزلیات) (به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت)
از فخرالدین عراقی
'


به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت
فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟ که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت
دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه ز آفتاب رخت سایه‌ای بر آن انداخت
رخ تو در خور چشم من است، لیک چه سود که پرده از رخ تو برنمی‌توان انداخت
حلاوت لب تو، دوش، یاد می‌کردم بسا شکر که در آن لحظه در دهان انداخت
من از وصال تو دل برگرفته بودم، لیک زبان لطف توام باز در گمان انداخت
قبول تو دگران را به صدر وصل نشاند دل شکسته‌ی ما را بر آستان انداخت
چه قدر دارد، جانا، دلی؟ توان هردم بر آستان درت صدهزار جان انداخت
عراقی ار دل و جان آن زمان امید برید که چشم جادوی تو چنین در ابروان انداخت