عطار (غزلیات)/عشق آمد و آتشی به دل در زد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۴۳ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (عشق آمد و آتشی به دل در زد)
از عطار
'


عشق آمد و آتشی به دل در زد تا دل به گزاف لاف دلبر زد
آسوده بدم نشسته در کنجی کامد غم عشق و حلقه بر در زد
شاخ طربم ز بیخ و بن برکند هر چیز که داشتم به هم بر زد
گفتند که سیم‌بر نگار است او تا رویم از آرزوی او زر زد
طاوس رخش چو کرد یک جلوه عقلم چو مگس دو دست بر سر زد
از چهره‌ی او دلم چو دریا شد دریا دیدی که موج گوهر زد
عطار چو آتشین دل آمد زو هر دم که زد از میان اخگر زد