عطار (غزلیات)/دردی است درین دلم نهانی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۲ توسط Rostamfarokhzad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (دردی است درین دلم نهانی)
از عطار
'


دردی است درین دلم نهانی کان درد مرا دوا تو دانی
تو مرهم درد بیدلانی دانم که مرا چنین نمانی
من بنده‌ی بی کس ضعیفم تو یار کسان بی کسانی
گر مورچه‌ای در تو کوبد آنی تو که ضایعش نمانی
از من گنه آید و من اینم وز تو کرم آید و تو آنی
یارب به در که باز گردم گر تو ز در خودم برانی
از خواندن و راندنم چه باک است خواه این کن و خواه آن تو دانی
گویم «ارنی» و زار گریم ترسم ز جواب «لن ترانی»
پیری بشنید و جان به حق داد عطار سخن مگو که جانی