عطار (غزلیات)/چون سیمبران روی به گلزار نهادند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (چون سیمبران روی به گلزار نهادند) از عطار |
' |
چون سیمبران روی به گلزار نهادند | گل را ز رخ چون گل خود خار نهادند | |
تا با رخ چون گل بگذشتند به گلزار | نار از رخ گل در دل گلنار نهادند | |
در کار شدند و می چون زنگ کشیدند | پس عاشق دلسوخته را کار نهادند | |
تلخی ز می لعل ببردند که می را | تنگی ز لب لعل شکربار نهادند | |
ای ساقی گلرنگ درافکن می گلبوی | کز گل کلهی بر سر گلزار نهادند | |
مینوش چو شنگرف به سرخی که گل تر | طفلی است که در مهد چو زنگار نهادند | |
بوی جگر سوخته بشنو که چمن را | گلهای جگر سوخته در بار نهادند | |
زان غرقهی خون گشت تن لاله که او را | آن داغ سیه بر دل خون خوار نهادند | |
سوسن چو زبان داشت فروشد به خموشی | در سینهی او گوهر اسرار نهادند | |
از بر بنیارد کس و از بحر نزاید | آن در که درین خاطر عطار نهادند |