عطار (غزلیات)/اگر ز پیش جمالت نقاب برخیزد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (اگر ز پیش جمالت نقاب برخیزد) از عطار |
' |
اگر ز پیش جمالت نقاب برخیزد | ز ذره ذره هزار آفتاب برخیزد | |
جهان ز فتنهی بیدار رستخیز شود | چو چشم نیمخمارش ز خواب برخیزد | |
به مجلسی که زند خنده لعل میگونش | خرد اگر بنشیند خراب برخیزد | |
اگر به خنده در آید لبش ز هر سویی | هزار نعرهزن بی شراب برخیزد | |
زمرد خط تو چون ز لعل برجوشد | هزار جوش ز لعل خوشاب برخیزد | |
ز بس که بوی گل عارضش عرق گیرد | ز خار رشک، خروش از گلاب برخیزد | |
ز بس که اهل جهان را چو صور دم دهد او | قیامتی از جهان خراب برخیزد | |
جنابتی که ز دعوی عشق او بنشست | چو غسل سازی از خون ناب برخیزد | |
که آن چنان حدثی تا که تو نگریی خون | گمان مبر که به دریای آب برخیزد | |
خبر کراست که از بهر تف هر جگری | ز زلف مشک فشانش چه تاب برخیزد | |
نشان کراست که از بهر غارت دو جهان | ز آفتاب رخش کی نقاب برخیزد | |
اگر ادا کند از لفظ خویش شعر فرید | ز پیش چشمهی حیوان حجاب برخیزد |