عطار (عذر آوردن مرغان)/نایبی را چون اجل آمد فراز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (عذر آوردن مرغان) (نایبی را چون اجل آمد فراز) از عطار |
' |
نایبی را چون اجل آمد فراز | زو یکی پرسید کای در عین راز | |
حال تو چونست وقت پیچ پیچ | گفت حالم میبنتوان گفت هیچ | |
بار پیمودم همه عمرتمام | عاقبت با خاک رفتم والسلام | |
نیست درمان مرگ را جز مرگ بوی | ریختن دارد بزاری برگ و روی | |
ما همه از بهر مردن زادهایم | جان نخواهد ماند و دل بنهادهایم | |
آنک عالم داشت در زیر نگین | این زمان شد توتیا زیرزمین | |
وانک در چرخ فلک خون ریز بود | گشت در خاک لحد ناچیز زود | |
جملهی زیرزمین پرخفتهاند | بلک خفته این هم آشفتهاند | |
مرگ بنگر تا چه راهی مشکل است | کاندرین ره گورش اول منزل است | |
گر بود از تلخی مرگت خبر | جان شیرینت شود زیر و زبر |