عطار (ترجیعات)/هرگز بود ای رفیق والا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (ترجیعات) (هرگز بود ای رفیق والا) از عطار |
' |
هرگز بود ای رفیق والا وارسته تو از منی و از ما من سایه صفت فتاده بر خاک فارغ ز کشاکش تمنا تو باز گشاده بال همت در خوف هوای لا و الا افراخته رایت جلالت بر طرهی هفت سقف مینا تکیه زده همچو پادشاهان بر اوج سریر چرخ خضرا وز حجرهی تنگ آفرینش بیرون زده رخت دل به صحرا بربود نقاب ما سوی الله از چشم خرد در آن تماشا در شعلهی نور عشق یکرنگ با لمعهی برق حسن یکتا آزاد زبند امر تکلیف ایمن ز فضولی من و ما در جذبهی وصل یار از آن سان شبنم که فتد درون دریا چون قطره ازین رجوع رجعت یک لحظه بدان شد آمد اینجا آیا که چه کار و بار بینی آن دم که جمال یار بینی