عطار (ترجیعات)/دوش از سر خم صدا برآمد

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (ترجیعات) (دوش از سر خم صدا برآمد)
از عطار
'


دوش از سر خم صدا برآمد جوش از می جانفزا برآمد زان جوش به گوش خاک در دهر نی رست و به صد نوا برآمد در حوصله‌ی جهان نگنجد چون گنج ز کنجها برآمد حقا که ز قدرت همو بود کاژدر شد و از عصا برآمد ای رند شراب‌خواره امروز می ده که ز می صفا برآمد چندان که تو شرح عشق کردی گرد تو ز گرد ما برآمد شکرانه‌ی آنکه صوفی امروز خود را شد و از خدا برآمد ما صوفی صفه‌ی صفاییم بی‌خود ز خودیم و از خداییم