عطار (ترجیعات)/دلی کایینهی اسرار گردد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (ترجیعات) (دلی کایینهی اسرار گردد) از عطار |
' |
دلی کایینهی اسرار گردد غلام خواجهی احرار گردد تویی آن خواجه کز یک شاخ نعتت دو عالم خلق برخوردار گردد تویی آن مرد کز نور وجودت عدم آبستن اسرار گردد تویی آن صدر کز دریای جودت کفی بحر و نمی امطار گردد دل من یا رسول الله خفته است دلی در بند تا بیدار گردد چه کم گردد ز بحر بی نهایت که یک شبنم دری شهوار گردد دل عطار را گر بار دادی دلی بیدار معنیدار گردد نکوکارا مگر کاری شود پیش چو کاری رفت مرد کار گردد