عبید زاکانی (مقطعات)/ای جوانبخت وزیری که کند افسر سر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عبید زاکانی (مقطعات) (ای جوانبخت وزیری که کند افسر سر) از عبید زاکانی |
' |
ای جوانبخت وزیری که کند افسر سر | خاک پایت چو بدین گنبد خضرا برسد | |
جان هر خسته ز لطف تو دوا کسب کند | دل هرکس ز عطایت به تمنی برسد | |
ملک را چون تو عمیدی چو خدا روزی کرد | رکن اسلام ز نام تو به اعلی برسد | |
خسروا بنده عبید از کرمت دارد چشم | کش ز یمن نظرت کار به بالا برسد | |
گر بود مصلحت احوال دعاگو با شاه | عرضه فرمای چو رایات به بیضا برسد | |
بیتکی چند ز اشعار کسان داردم یاد | یک دو زان شاید اگر زانکه به آنها برسد | |
«آنکه او هست در این دور به نانی خرسند | حرص گیرد چو بدین حضرت والا برسد» | |
آری از چاه بجز آب تمنی نکند | بار گوهر طلبد هرکه به دریا برسد | |
تا ابد کامروا باشد که خصمت گر خود | نظری باز کند مرگ مفاجا برسد | |
مدت عمر تو چندانکه پیاپی صد بار | جرم خورشید جهانگرد به جوزا برسد |