عبید زاکانی (قصاید)/خجسته بارگه پادشاه هفت اقلیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عبید زاکانی (قصاید) (خجسته بارگه پادشاه هفت اقلیم) از عبید زاکانی |
' |
خجسته بارگه پادشاه هفت اقلیم مقر جاه و جلالست و جای ناز و نعم به شکل شمسهی او آفتاب با تمکین به وضع رفعت او آسمان با تعظیم فضای حضرت او دلگشا چو صحن چمن هوای خرم او جانفزا چو بوی نسیم بر آشیانهی او عقل و روح جسته مقام بر آستانهی او فتح و نصر گشته مقیم طوافگاه ملوک جهان حریم درش چو قبلهگاه جهانی مقام ابراهیم رسید کنگرههای بلند او جایی که قاصر است از او وهم دوربین حکیم شده چو عقل مجرد زنائبات ایمن شده چو روح مقدس ز حادثات سلیم نشسته خسرو روی زمین به کام در او گرفته دست شراب و گشاده دست کریم جلال دنیی و دین شیر حمله شاه جهان که هست چاکر او آفتاب و ماه ندیم صریر کلکش چون ابر بر جهان فایض ضمیر پاکش بر خلق چون خدای کریم خداش در همه حالی معین و ناصر باد به حق احمد مرسل به حق نوح و کلیم